FREEINTERNETMASTER4 Telegram 5702
نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓
یادم از موبایل پدرم آمد اشکهای مه پاک کده موبایل ره بوردم به پدرم دادم که گفت عظیم : او دختر الطاف گفت به آرزو هر چی زنگ میزنم موبایل خوده جواب نمیته چرا جواب نمیدادی؟ آرزو : پدر موبایلم چارچ نداشت امروز ده کار مصروف شدم یادم رفت که ده چارچ بانم عظیم : خو…
— عزیر میفهمی که نامزاد استم یعنی پیش از نامزاد شدن هم مه آرزو ره دوست داشتم اما حالی او همرای مه خوش نیست اصلاً نی درست گپ میزنه و نی درست رویه میکنه هر چی کدم از هر راه پیش رفتم نشد..... نمیفهمم چی کنم امشب هیچ خواب نکدیم فکر کده فکر کده سرم از درد میکفه....
یگان بار خیلی سرم فشار میایه عزیر..... چیزی به دفتر خسته میشم وقتی خانه میرم میخوایم همرای آرزو گپ زده تمام خسته گیم رفع شوه ولی آرزو بیشتر از همه چیز مره جگرخون میسازه
عزیر : میفهمم لالا از وضیعتت معلوم است...چند روز است حس میکدم که کدام مشکلی داری ولی زیاد شله نمیشدم میگفتم هر رقم که خودت راحت استی.....
‌‌دگه ای که یعنی تا حالی همرایت خوب نشده؟؟

الطاف : نی عزیر نی حتی بدتر هم شده ده هر کار و هر گپ همرای مه شِق میکنه اصلاً به گپم نیست همیشه کاری میکنه تا مه عصبانی شوم واقعاً نمیفهمم چی کنم.......از رفتار های که آرزو بعد از نامزادی داشت  تمامشه به عزیر گفتم که عزیر به چرت رفته چند دقه بعد گفت
عزیر : ولی مه برش حق میتم الطاف چون میفهمی گپ یک عمر زندگی است مه نمیگم تو خراب آدم استی و اوره خوش نگاه نمیکنی میفهمم ینگه ما خوشبخت ترین دختر دنیا است که همرای تو نامزاد شده ولی برش وقت بتی که با ای موضوع کنار بیایه چون دلش عقده کده و میخوایه قصد بگیره....متوجه استی که چی میگم لالایم ، بیا یکبار خوده به جای او قرار بتی اگر تو میبودی او وقت چی میکدی؟؟
الطاف : ولی مه دوستش دارم عزیز بدونش زندگی نمیتانم اصلاً ای بیتفاوت بودنش ده مقابل مه ، مره نابود میکنه تا حالی کدام رویه خراب هم همرایش نکدیم که بگویم برو گناه از مه هم است ولی....
عزیر : اما او که نمیفهمه تو دوستش داری میفهمه؟
الطاف : نی خوب.....
عزیر : خلاص دگه پس او چی رقم بفهمه که تو عاشقش استی چرا برش نمیگی که هم تو راحت شوی و هم او شاید عاشقت شوه
الطاف : نمیفهمم عزیر هیچ نمیفهمم چی کنم میترسم یکبار از عشقم گفته او دگه هم از مه دور نشه تو نمیفهمی ولی او بی اندازه از مه نفرت داره
عزیر : پس... فعلاً نگو برش ....بانش به دگه وقت فقط بر ‌فعلاً همرایش درست رویه کو یک دختر فقط به محبت و توجه ضرورت داره تمام نفرت و خلا های زندگیش ره میتانی با عشق پُر بسازی و زیبا کنی بر چند وقت تو همرایش جنگ نکو شاید رویه تره دیده همرایت خوب شوه؟
الطاف : کوشش خوده میکنم ببینم چی میشه ولی خودت میفهمی که کنترول اعصابم دست خودم نیست
عزیر : خیره لالا بخاطر عشق ات کمی حوصله داشته باش
خوب شدن اش یک ذره وقت ره میگیره به اقدر آسانی ها نیست بیدرم اگر ده ای دنیا همه چیز به دل ما میبود پس چی غم داشتیم همی زندگی است که با خوشی ها و مشکلاتش سپری میشن قوی باش رفیق مه میفهمم تو میتانی
الطاف : واقعاً ازی که همرای عزیر گپ زدم راحت شدم و شکر که همه گپهاره برش گفتم راستی هم که عزیر مثل یک برادر بزرگ است برم
— تشکر عزیر شکر که تو بودی همرایت صحبت کده راحت شدم آدم هر قدر قوی باشه ولی بعضی وقتها به یک دوست و همراز ضرورت داره
عزیر : خواهش میکنم لالایم کاری نبود
الطاف : عزیر رفت و مه پیش خود فکر کده به آرزو زنگ زدم میخواستم همرایش گپ زده و بخاطر کار دیشب ازش معذرت بخوایم...
به آرزو زنگ زدم که بعد از چهار بوق جواب داد
الطاف : بلی آرزو.....
عزیزه : الطاف بچیم تو استی؟
الطاف : دیدم که موبایل ره خاله عزیزه جواب داد و صدایش میلرزید وارخطا از جایم بلند شده گفتم
الطاف : ها الطاف استم خاله جان خیرت است کدام گپی شده آرزو خوب است؟؟؟
عزیزه : بچیم آرزو بیهوش شده عمر شان خانه نیستن مه تنها استم بیا که آرزو ره شفاخانه ببریم بچیم
الطاف : سیس خاله جان گریه نکنین مه حال میایم متوجه آرزو باشین
وارخطا از دفتر بیرون شده و حرکت کدم طرف خانه آرزوی شان وقتی رسیدم دروازه ره تک تک کدم که خاله عزیزه باز کد و گریه داشت
— کجا است آرزو خاله جان؟؟
عایشه : به اتاقش است
الطاف : با عجله داخل اتاقش شدم که دیدم بیهوش افتاده بود و بی بی جانش هم بالای سرش بود طرف چهره اش دیدم که رنگش پریده بود پیشانی شه دیدم که کمی زخمی شده بود با عجله از زمین بلندش کده و به آغوشم گرفتم با خاله عزیزه به شفاخانه حرکت کدیم پیش بی بی جانش هم زن همسایه شان آمد با بسیار سرعت رانندگی میکدم و هر دقه به طرف چهره زردش میدیدم واقعاً ترسیده بودم و دست پایم بخاطرش میلرزید
بلاخره به شفاخانه رسیدیم و آرزو ره به یکی از اتاق ها بوردن و مه با خاله عزیزه منتظرش بودیم دلم بی قرار بود و هر دقه از پشت شیشه به طرف آرزو میدیدم
— خاله جان آرزو چرا بیهوش شد پیشانی اش چرا خون شده بود؟
1



tgoop.com/FreeInternetMaster4/5702
Create:
Last Update:

— عزیر میفهمی که نامزاد استم یعنی پیش از نامزاد شدن هم مه آرزو ره دوست داشتم اما حالی او همرای مه خوش نیست اصلاً نی درست گپ میزنه و نی درست رویه میکنه هر چی کدم از هر راه پیش رفتم نشد..... نمیفهمم چی کنم امشب هیچ خواب نکدیم فکر کده فکر کده سرم از درد میکفه....
یگان بار خیلی سرم فشار میایه عزیر..... چیزی به دفتر خسته میشم وقتی خانه میرم میخوایم همرای آرزو گپ زده تمام خسته گیم رفع شوه ولی آرزو بیشتر از همه چیز مره جگرخون میسازه
عزیر : میفهمم لالا از وضیعتت معلوم است...چند روز است حس میکدم که کدام مشکلی داری ولی زیاد شله نمیشدم میگفتم هر رقم که خودت راحت استی.....
‌‌دگه ای که یعنی تا حالی همرایت خوب نشده؟؟

الطاف : نی عزیر نی حتی بدتر هم شده ده هر کار و هر گپ همرای مه شِق میکنه اصلاً به گپم نیست همیشه کاری میکنه تا مه عصبانی شوم واقعاً نمیفهمم چی کنم.......از رفتار های که آرزو بعد از نامزادی داشت  تمامشه به عزیر گفتم که عزیر به چرت رفته چند دقه بعد گفت
عزیر : ولی مه برش حق میتم الطاف چون میفهمی گپ یک عمر زندگی است مه نمیگم تو خراب آدم استی و اوره خوش نگاه نمیکنی میفهمم ینگه ما خوشبخت ترین دختر دنیا است که همرای تو نامزاد شده ولی برش وقت بتی که با ای موضوع کنار بیایه چون دلش عقده کده و میخوایه قصد بگیره....متوجه استی که چی میگم لالایم ، بیا یکبار خوده به جای او قرار بتی اگر تو میبودی او وقت چی میکدی؟؟
الطاف : ولی مه دوستش دارم عزیز بدونش زندگی نمیتانم اصلاً ای بیتفاوت بودنش ده مقابل مه ، مره نابود میکنه تا حالی کدام رویه خراب هم همرایش نکدیم که بگویم برو گناه از مه هم است ولی....
عزیر : اما او که نمیفهمه تو دوستش داری میفهمه؟
الطاف : نی خوب.....
عزیر : خلاص دگه پس او چی رقم بفهمه که تو عاشقش استی چرا برش نمیگی که هم تو راحت شوی و هم او شاید عاشقت شوه
الطاف : نمیفهمم عزیر هیچ نمیفهمم چی کنم میترسم یکبار از عشقم گفته او دگه هم از مه دور نشه تو نمیفهمی ولی او بی اندازه از مه نفرت داره
عزیر : پس... فعلاً نگو برش ....بانش به دگه وقت فقط بر ‌فعلاً همرایش درست رویه کو یک دختر فقط به محبت و توجه ضرورت داره تمام نفرت و خلا های زندگیش ره میتانی با عشق پُر بسازی و زیبا کنی بر چند وقت تو همرایش جنگ نکو شاید رویه تره دیده همرایت خوب شوه؟
الطاف : کوشش خوده میکنم ببینم چی میشه ولی خودت میفهمی که کنترول اعصابم دست خودم نیست
عزیر : خیره لالا بخاطر عشق ات کمی حوصله داشته باش
خوب شدن اش یک ذره وقت ره میگیره به اقدر آسانی ها نیست بیدرم اگر ده ای دنیا همه چیز به دل ما میبود پس چی غم داشتیم همی زندگی است که با خوشی ها و مشکلاتش سپری میشن قوی باش رفیق مه میفهمم تو میتانی
الطاف : واقعاً ازی که همرای عزیر گپ زدم راحت شدم و شکر که همه گپهاره برش گفتم راستی هم که عزیر مثل یک برادر بزرگ است برم
— تشکر عزیر شکر که تو بودی همرایت صحبت کده راحت شدم آدم هر قدر قوی باشه ولی بعضی وقتها به یک دوست و همراز ضرورت داره
عزیر : خواهش میکنم لالایم کاری نبود
الطاف : عزیر رفت و مه پیش خود فکر کده به آرزو زنگ زدم میخواستم همرایش گپ زده و بخاطر کار دیشب ازش معذرت بخوایم...
به آرزو زنگ زدم که بعد از چهار بوق جواب داد
الطاف : بلی آرزو.....
عزیزه : الطاف بچیم تو استی؟
الطاف : دیدم که موبایل ره خاله عزیزه جواب داد و صدایش میلرزید وارخطا از جایم بلند شده گفتم
الطاف : ها الطاف استم خاله جان خیرت است کدام گپی شده آرزو خوب است؟؟؟
عزیزه : بچیم آرزو بیهوش شده عمر شان خانه نیستن مه تنها استم بیا که آرزو ره شفاخانه ببریم بچیم
الطاف : سیس خاله جان گریه نکنین مه حال میایم متوجه آرزو باشین
وارخطا از دفتر بیرون شده و حرکت کدم طرف خانه آرزوی شان وقتی رسیدم دروازه ره تک تک کدم که خاله عزیزه باز کد و گریه داشت
— کجا است آرزو خاله جان؟؟
عایشه : به اتاقش است
الطاف : با عجله داخل اتاقش شدم که دیدم بیهوش افتاده بود و بی بی جانش هم بالای سرش بود طرف چهره اش دیدم که رنگش پریده بود پیشانی شه دیدم که کمی زخمی شده بود با عجله از زمین بلندش کده و به آغوشم گرفتم با خاله عزیزه به شفاخانه حرکت کدیم پیش بی بی جانش هم زن همسایه شان آمد با بسیار سرعت رانندگی میکدم و هر دقه به طرف چهره زردش میدیدم واقعاً ترسیده بودم و دست پایم بخاطرش میلرزید
بلاخره به شفاخانه رسیدیم و آرزو ره به یکی از اتاق ها بوردن و مه با خاله عزیزه منتظرش بودیم دلم بی قرار بود و هر دقه از پشت شیشه به طرف آرزو میدیدم
— خاله جان آرزو چرا بیهوش شد پیشانی اش چرا خون شده بود؟

BY نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓⚡


Share with your friend now:
tgoop.com/FreeInternetMaster4/5702

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

It’s easy to create a Telegram channel via desktop app or mobile app (for Android and iOS): 6How to manage your Telegram channel? According to media reports, the privacy watchdog was considering “blacklisting” some online platforms that have repeatedly posted doxxing information, with sources saying most messages were shared on Telegram. Hashtags Hui said the time period and nature of some offences “overlapped” and thus their prison terms could be served concurrently. The judge ordered Ng to be jailed for a total of six years and six months.
from us


Telegram نت رایگان 𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓⚡
FROM American