FAQ6133 Telegram 439
«مناسکتان را از من ياد بگيريد» حج پيامبرr


مسلم با سند خود[1] از جعفر بن محمد از پدرش روايت کرده : بر جابر بن عبدالله وارد شديم. او از همه سؤال کرد تا به من رسيد. گفتم : من محمد بن علي بن حسين هستم، دستش را بر سرم کشيد، سپس دکنه بالاي سينه‌ام را درآورد و بعد دکمه‌هاي بالا و پائين يقه‌ام را باز کرد و دستش را روي سينه‌ام گذاشت، من در آن هنگام نوجواني بودم، گفت : مرحبا به تو اي پسر برادرم، هرچه مي‌خواهي سؤال کن، پس در حالي که نابينا شده بود از او سؤال کردم، سپس وقت نماز فرا رسيد در حالي که پارچه‌اي بافته شده را به خود پيچيده بود برخاست. هرگاه آن پارچه را روي دوش خود مي‌انداخت چون کوچک بود از شانه‌اش پايين مي‌افتاد، عبايش بر جالباسي آويزان بود، براي ما امامت کرد، سپس به او گفتم : از حج پيامبرr برايم بگو، او نُه انگشت دستش را مشت کرد سپس گفت:

پيامبرr تا نُه سال حج نکرد. سپس در سال دهم به مردم اعلام کرد که مي‌خواهد به حج برود. مردم زيادي به مدينه آمدند که همه آنها مي‌خواستند به پيامبرr اقتدا کنند تا مانند او اعمال حج را به جاي آورند. با او خارج شديم تا به ذوالحليفه رسيديم، (در آنجا) اسماء دختر عميس، محمد بن ابوبکر را به دنيا آورد، (لذا کسي را) پيش پيامبرr فرستاد که چکار کند؟ پيامبرr فرمود : (اغتسلي و استثفري(*) بثوب و أحرمي) «غسل کن و پارچه‌اي را روي محل خروج خون قرار بگذار و احرام ببند». پيامبرr در مسجد (ذوالحليفه) نماز خواند و سپس سوار قصواء (لقب شتر پيامبر) شد تا به بيداء (نام محلي) رسيد. نگاه کردم تا چشمم کار مي‌کرد، جلو، راست و چپ و پشت سر پيامبر جمعيت سواره و پياده ديده مي‌شد، پيامبرr در ميان ما بود، قرآن بر او نازل مي‌شد و او تفسير آن را مي‌دانست و چيزي که به آن عمل مي‌کرد ما هم به آن عمل مي‌کرديم، با کلمه توحيد اين چنين لبيک گفت : (لبيک اللهم لبيک، لبيک لاشريک لک لبيک، إن الحمد و النعمة لک و الملک لاشريک لک) و مردم نيز با اين تلبيه لبيک گفتند، و پيامبرr بدون اينکه چيزي را از آنان مانع کند تلبيه‌اش را ادامه داد.

جابرr گفت : ما فقط نيت حج مي‌کرديم و عمره را نمي‌دانستيم تا وقتي که با پيامبرr به بيت‌الله رفتيم، او رکن (يماني) را مسح کرد سپس سه دور شتابان و چهار دور آهسته زد سپس به طرف مقام ابراهيمu رفت و آيه :

) وَاتَّخِذُوا مِن مَقَامِ إبرَاهِيمَ مُصَلَّي ( (بقره : 125)

«از مقام ابراهيم نمازگاهي براي خود برگيريد».

را خواند و مقام را بين خودش و بيت‌الله قرار داد. پدرم مي‌گفت : «و يقين دارم که آن را از پيامبرr نقل کرده است» پيامبر دو رکعت نماز خواند در آن دو رکعت «قل هو الله» و «قل يا أيها الکافرون» را تلاوت کرد. سپس به طرف رکن يماني باز گشت و آنرا مسح کرد، سپس به طرف رکن يماني باز گشت و آنرا مسح کرد، سپس به طرف صفا خارج شد. همين که به صفا نزديک شد آيه

) إنَّ الصَّفَا وَ المَروَةَ مِن شَعَائِرِ اللهِ ( (بقره : 158)

«بي‌گمان – سعي بين – صفا و مروه از شعائر دين الهي است».

را خواند و فرمود : (أبدأ بما بدأ الله به) «به چيزي که خداوند با آن شروع کرده، آغاز مي‌کنم» به صفا شروع کرد و از آن بالا رفت تا بيت‌الله را ديد سپس رو به قبله خدا را به يگانگي و بزرگي ياد کرد و فرمود : (لا إله إلا الله، وحده لاشريک له، له الملک و له الحمد و هو علي کل شيي قدير لا اله إلا الله وحده، أنجز وعده، و نصر عبده و هزم الأحزاب وحده) «هيچ معبود بر حقي غير از الله نيست. او (در ربوبيت و الوهيت و صفاتش) يکتا است و هيچ شريکي ندارد، مالکيت فقط براي او و حمد فقط لايق او است و او بر هر چيزي توانا است. هيچ معبود بر حقي غير از او نيست. او يکتا است، وعده خود را قطعي ساخت و بنده‌اش را ياري داد و احزاب (کساني که در روز خندق با پيامبر جنگ کردند) را به تنهايي شکست داد». اين ذکر را سه بار خواند و ميان آنها دعا مي‌کرد، سپس به طرف مروه پايين آمد و وقتي که به «بطن الوادي» رسيد، شروع به دويدن کرد تا به بالا رسيديم سپس بصورت معمولي حرکت کرد تا به مروه رسيد، اعمالي را که بر صفا انجام داده بود بر مروه هم انجام داد. وقتي که در آخرين بار به مروه رسيد فرمود : (لو أني استقبلت من أمري ما استدبرت لم أسق الهدي و جعلتها عمرة، فمن کان منکم ليس معه هدي فليحل و ليجعلها عمرة) «اگر آيندة کارم را مي‌دانستم اينچنين نمي‌کردم، هدي نمي‌آوردم، و آن را عمره قرار مي‌دادم. پس هر کسي از شما که هدي با خود ندارد، بايد از احرام خارج شود و آن را عمره قرار دهد».

سراقه بن مالک بن جعشم بلند شد و گفت : اي رسول خدا! آيا اين حکم تنها براي امسال است يا هميشگي است؟ پيامبرr انگشتانش را در هم فرو برد و دوبار فرمود : (دخلت العمرة في الحج) «عمره داخل حج شد» (لا بل لأبد أبد) «نه (براي امسال) بلکه تا ابد».

علي با شترهاي پيامبرr از يمن آمد، ديد که فاطمه(رض) از جمله کساني است ک



tgoop.com/FAQ6133/439
Create:
Last Update:

«مناسکتان را از من ياد بگيريد» حج پيامبرr


مسلم با سند خود[1] از جعفر بن محمد از پدرش روايت کرده : بر جابر بن عبدالله وارد شديم. او از همه سؤال کرد تا به من رسيد. گفتم : من محمد بن علي بن حسين هستم، دستش را بر سرم کشيد، سپس دکنه بالاي سينه‌ام را درآورد و بعد دکمه‌هاي بالا و پائين يقه‌ام را باز کرد و دستش را روي سينه‌ام گذاشت، من در آن هنگام نوجواني بودم، گفت : مرحبا به تو اي پسر برادرم، هرچه مي‌خواهي سؤال کن، پس در حالي که نابينا شده بود از او سؤال کردم، سپس وقت نماز فرا رسيد در حالي که پارچه‌اي بافته شده را به خود پيچيده بود برخاست. هرگاه آن پارچه را روي دوش خود مي‌انداخت چون کوچک بود از شانه‌اش پايين مي‌افتاد، عبايش بر جالباسي آويزان بود، براي ما امامت کرد، سپس به او گفتم : از حج پيامبرr برايم بگو، او نُه انگشت دستش را مشت کرد سپس گفت:

پيامبرr تا نُه سال حج نکرد. سپس در سال دهم به مردم اعلام کرد که مي‌خواهد به حج برود. مردم زيادي به مدينه آمدند که همه آنها مي‌خواستند به پيامبرr اقتدا کنند تا مانند او اعمال حج را به جاي آورند. با او خارج شديم تا به ذوالحليفه رسيديم، (در آنجا) اسماء دختر عميس، محمد بن ابوبکر را به دنيا آورد، (لذا کسي را) پيش پيامبرr فرستاد که چکار کند؟ پيامبرr فرمود : (اغتسلي و استثفري(*) بثوب و أحرمي) «غسل کن و پارچه‌اي را روي محل خروج خون قرار بگذار و احرام ببند». پيامبرr در مسجد (ذوالحليفه) نماز خواند و سپس سوار قصواء (لقب شتر پيامبر) شد تا به بيداء (نام محلي) رسيد. نگاه کردم تا چشمم کار مي‌کرد، جلو، راست و چپ و پشت سر پيامبر جمعيت سواره و پياده ديده مي‌شد، پيامبرr در ميان ما بود، قرآن بر او نازل مي‌شد و او تفسير آن را مي‌دانست و چيزي که به آن عمل مي‌کرد ما هم به آن عمل مي‌کرديم، با کلمه توحيد اين چنين لبيک گفت : (لبيک اللهم لبيک، لبيک لاشريک لک لبيک، إن الحمد و النعمة لک و الملک لاشريک لک) و مردم نيز با اين تلبيه لبيک گفتند، و پيامبرr بدون اينکه چيزي را از آنان مانع کند تلبيه‌اش را ادامه داد.

جابرr گفت : ما فقط نيت حج مي‌کرديم و عمره را نمي‌دانستيم تا وقتي که با پيامبرr به بيت‌الله رفتيم، او رکن (يماني) را مسح کرد سپس سه دور شتابان و چهار دور آهسته زد سپس به طرف مقام ابراهيمu رفت و آيه :

) وَاتَّخِذُوا مِن مَقَامِ إبرَاهِيمَ مُصَلَّي ( (بقره : 125)

«از مقام ابراهيم نمازگاهي براي خود برگيريد».

را خواند و مقام را بين خودش و بيت‌الله قرار داد. پدرم مي‌گفت : «و يقين دارم که آن را از پيامبرr نقل کرده است» پيامبر دو رکعت نماز خواند در آن دو رکعت «قل هو الله» و «قل يا أيها الکافرون» را تلاوت کرد. سپس به طرف رکن يماني باز گشت و آنرا مسح کرد، سپس به طرف رکن يماني باز گشت و آنرا مسح کرد، سپس به طرف صفا خارج شد. همين که به صفا نزديک شد آيه

) إنَّ الصَّفَا وَ المَروَةَ مِن شَعَائِرِ اللهِ ( (بقره : 158)

«بي‌گمان – سعي بين – صفا و مروه از شعائر دين الهي است».

را خواند و فرمود : (أبدأ بما بدأ الله به) «به چيزي که خداوند با آن شروع کرده، آغاز مي‌کنم» به صفا شروع کرد و از آن بالا رفت تا بيت‌الله را ديد سپس رو به قبله خدا را به يگانگي و بزرگي ياد کرد و فرمود : (لا إله إلا الله، وحده لاشريک له، له الملک و له الحمد و هو علي کل شيي قدير لا اله إلا الله وحده، أنجز وعده، و نصر عبده و هزم الأحزاب وحده) «هيچ معبود بر حقي غير از الله نيست. او (در ربوبيت و الوهيت و صفاتش) يکتا است و هيچ شريکي ندارد، مالکيت فقط براي او و حمد فقط لايق او است و او بر هر چيزي توانا است. هيچ معبود بر حقي غير از او نيست. او يکتا است، وعده خود را قطعي ساخت و بنده‌اش را ياري داد و احزاب (کساني که در روز خندق با پيامبر جنگ کردند) را به تنهايي شکست داد». اين ذکر را سه بار خواند و ميان آنها دعا مي‌کرد، سپس به طرف مروه پايين آمد و وقتي که به «بطن الوادي» رسيد، شروع به دويدن کرد تا به بالا رسيديم سپس بصورت معمولي حرکت کرد تا به مروه رسيد، اعمالي را که بر صفا انجام داده بود بر مروه هم انجام داد. وقتي که در آخرين بار به مروه رسيد فرمود : (لو أني استقبلت من أمري ما استدبرت لم أسق الهدي و جعلتها عمرة، فمن کان منکم ليس معه هدي فليحل و ليجعلها عمرة) «اگر آيندة کارم را مي‌دانستم اينچنين نمي‌کردم، هدي نمي‌آوردم، و آن را عمره قرار مي‌دادم. پس هر کسي از شما که هدي با خود ندارد، بايد از احرام خارج شود و آن را عمره قرار دهد».

سراقه بن مالک بن جعشم بلند شد و گفت : اي رسول خدا! آيا اين حکم تنها براي امسال است يا هميشگي است؟ پيامبرr انگشتانش را در هم فرو برد و دوبار فرمود : (دخلت العمرة في الحج) «عمره داخل حج شد» (لا بل لأبد أبد) «نه (براي امسال) بلکه تا ابد».

علي با شترهاي پيامبرr از يمن آمد، ديد که فاطمه(رض) از جمله کساني است ک

BY ✨مختصر فقه ✨


Share with your friend now:
tgoop.com/FAQ6133/439

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

The Standard Channel Your posting frequency depends on the topic of your channel. If you have a news channel, it’s OK to publish new content every day (or even every hour). For other industries, stick with 2-3 large posts a week. Activate up to 20 bots Find your optimal posting schedule and stick to it. The peak posting times include 8 am, 6 pm, and 8 pm on social media. Try to publish serious stuff in the morning and leave less demanding content later in the day. Telegram users themselves will be able to flag and report potentially false content.
from us


Telegram ✨مختصر فقه ✨
FROM American