tgoop.com/FAQ6133/2341
Last Update:
حکم مانعين زکات
«زکات از واجباتي است که امت اسلامي بر آن اجماع کرده و شهرت آن به حدي رسيده است که از ضروريات دين به حساب ميآيد به طوري که اگر کسي وجوب آن را انکار کند از دايره اسلام خارج ميشود و به جهت کفرش کشته ميشود مگر اينکه تازه مسلمان باشد که در اين صورت چون احکام اسلام را نميداند معذور به حساب ميآيد.
اما کسي که با وجود اعتقاد به وجوب زکات از پرداخت آن خودداري کند، به خاطر عدم پرداخت آن گناهکار ميشود بدون اينکه اين کار او را از دايره اسلام خارج کند و بر حاکم لازم است که به زور زکات را از او بگيرد»[1]. که در اين صورت نصف مال او را بعنوان مجازات ميگيرد؛ به دليل حديث بهز بن حکيم از پدرش از جدش که گفت از پيامبرr شنيدم که ميفرمود : (في کل إبل سائمة، في کل أربعين ابنة لبون، لايفرق إبل عن حسابها من أعطاها مؤتجرا فله أجرها، و من منعها فإنا آخذوها و شطر ماله عزمة من عزمات ربنا تبارک و تعالي لايحل لآل محمد منها شيي)[2] «از هر چهل شتر سائمه (چرنده) يک بنت لبون (شتري ماده که دو سال را تمام کرده و وارد سه سال شده باشد) بعنوان زکات، واجب ميگردد و دو نفر شريک نبايد شترانشان را (هنگام زکات) از هم جدا کنند (به نيت اينکه زکات بر آنها واجب نشود)، هر کسي زکاتش را بمنظور دريافت پاداش پرداخت نمايد، پاداشش را خواهد گرفت، و هر کسي از پرداخت آن خودداري کند، ما علاوه بر آن، نصف مالش را هم ميگيريم که اين حقي است از حقوق واجب خداوند و براي آل محمد چيزي از آن حلال نيست».
اگر گروهي به وجوب زکات اعتقاد داشتند ولي از اداي آن خودداري کردند، اگرچه داراي قوت و عزت باشند، بايد با آنان اعلان جنگ شود تا آن را پرداخت کنند به دليل فرموده پيامبرr : (أمرت أن أقاتل الناس حتي شهدوا أن لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله، و يقيموا الصلاة و يؤتوا الزکاة، فإذا فعلوا ذلک عصموا مني دماءهم و أموالهم إلا بحق الإسلام و حسابهم علي الله)[3] «به من دستور داده شده که با مردم بجنگم تا وقتي که کلمه شهادتين را ميگويند و نماز را اقامه و زکات را پرداخت کنند، وقتي اين کار را کردند از طرف من خون و مالشان مصونيت پيدا ميکند مگر به حق اسلام (که اگر مستحق قصاص باشند قصاص درباره آنها اجرا ميشود) و حساب آنان با خداوند است».
از ابوهريره روايت است : وقتي پيامبرr فوت کرد و ابوبکر زمام امور را بدست گرفت و گروهي از عربها کافر شدند (و زکات ندادند)، عمر به ابوبکر گفت : (کيف تقاتل الناس؟ و قد قال رسول اللهr أمرت أن أقاتل الناس حتي يقولوا لا إله إلا الله، فمن قالها فقد عصم مني ماله و نفسه إلا بحقي و حسابهم علي الله. فقال : والله لأقاتلن من فرق بين الصلاة و الزکاة، فإن الزکاة حق المال. والله لو منعوني عناقا کانوا يؤدونها إلي رسول اللهr لقاتلتهم علي منعها. فقال عمر : فوالله ما هو إلا أن قد شرح الله صدر أبي بکر للقتال فعرفت أنه الحق)[4] «چگونه با مردم ميجنگي در حالي که پيامبرr فرموده : دستور داده شدم که با مردم بجنگم تا وقتي که لا إله إلا الله را بگويند، پس هر کس آن را بگويد مال و جان او از طرف من محفوظ ميماند مگر به حق اسلام و حساب آنان با خدا است، ابوبکر گفت : قسم به خدا اگر از پرداخت بزغاله (يکساله)اي که در زمان پيامبرr (به عنوان زکات) ميدادند، خودداري کنند به خاطر آن با آنها ميجنگم، عمر گفت ک به خدا قسم حقيقت اين بود که خداوند سينه ابوبکر را براي جنگ (با مانعين زکات) گشوده و من بعداً دانستم که حق همان بود که ابوبکر انجام داد»
--------------------------------------------------------------------------------
[1]) فقه السنه (281/1).
[2]) حسن : [ص. ج 4265]، د (1560/452/4)، نس (25/5)، أ (28/217/8).
[3]) متفق عليه : خ (25/75/1)، اين لفظ بخاري است، م (22/53/1).
[4]) خ (1399/1400/626/3)، م (20/51/1)، د (1541/414/4)، نس (14/5)، ت (2734/117/4).
BY ✨مختصر فقه ✨
Share with your friend now:
tgoop.com/FAQ6133/2341