Telegram Web
‎هرگز نمی‌توانیم اضطراب از مرگ را از بین ببریم. این نگرانی همیشه وجود دارد، در گوشه‌ای پنهان در ذهن ما نفوذ کرده و در انتظار فرصت می‌گردد که خود را بروز دهد. شاید به قول افلاطون: ما نمی‌توانیم به اعماق وجودمان دروغ بگوییم

👤 #اروین_یالوم
📕#خیره‌به‌خورشید_نگریستن


@Existentialistt
همیشه که صبر کردن، بخشیدن، ماندن و تحمل کردن به این معنا نیست که همه‌چیز درست می‌شود. لازمه گاهی وقت‌ها دست از این تظاهر کردن برداری باید دست بکشی از بخشیدن کسی که هیچ‌وقت بخشیدنت را نفهمید، ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ وقتی می‌مانی و می‌بخشی فکر می‌کنند رفتن را بلد نیستی ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ آدم‌ها ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ آدم‌ها ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽﻣﺎﻧﻨﺪ یک‌جا ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ...

📕 #گریز_دلپذیر
👤 #آنا_گاوالدا

@Existentialistt
به این نتیجه رسیدم که محوطه‌ی دانشگاه صرفاً جایی برای مخفی شدن بود. یه عده افراد عجیب و غریب همیشه‌ی خدا توی محوطه پرسه می‌زدن. دانشگاه، در کل محیط لطیفی بود. هیچ وقت بهت نمی‌گفتن که اون بیرون، تو دنیای واقعی چی انتظارت رو می‌کشه. کله‌تو پر از نظریه و بینش و... می‌کردن و هیچ وقت بهت نمی‌گفتن که پیاده‌روها تا چه حد می‌تونن سفت باشن. تحصیلات دانشگاهی می‌تونه زندگی آدم‌رو تا ابد نابود کنه. کتاب‌ها می‌تونن روحیه‌تو نرم کنن. وقتی کتاب‌هارو کنار میزاری و وارد دنیای واقعی میشی، چیزی که بعدش باید بدونی اینه که چه چیزایی رو هیچ وقت بهت یاد ندادن.

👤 #چارلز_بوکوفسکی


@Existentialistt
هرگز نباید از یاد برد آنجا که حسادت وجود دارد نفرت هم در کار است، و باید مراقب بود که از میان اشخاص حسود دوستی اشتباه انتخاب نکرد. بنابراین مهم است که برای امنیت‌مان حسادت را تشخیص دهیم؛ و انسان باید یاد بگیرد که نیرنگ‌های حسودان را کشف کند، چون حسادت همه‌جا یافت می‌شود و همواره هم <ناشناخته> است؛ یا همان‌طور که گفتم، مانند وزغی زهردار در گوشه‌های تاریک پنهان می‌شود. حسادت نه سزاوار ترحم است و نه سزاوار دلسوزی.

👤 #آرتور_شوپنهاور
📕 #درباب_طبیعت_انسان


@Existentialistt
دوست عزیز، راستی که قلب آدمی چیست! من، تویی را که دوست دارم و دلبسته‌اش هستم می‌گذارم و می‌روم و خوشحالم! می‌دانم که تو می‌بخشی‌ام. آخر مگر آشنایی‌های دیگرم را هم سرنوشت برای آن دستچین نکرده بود که به دلِ مثل منی رنج برساند؟ 

👤 #گوته
📕 #رنج‌های_ورتر_جوان


@Existentialistt
انسان‌های ماقبل تاریخ اخلاقی‌تر بودند و مهم‌ترین اصل زندگی آن‌ها دلسوزی به حال رنج‌های دیگران بود.
تمدن تجاری ما را از این وضعیت طبیعی خارج کرد.
ما در دنیای وفور و فراوانی زندگی می‌کنیم اما اسیرِ حسادت‌ها و حرص‌های بی‌پایان خود هستیم و پیوسته رنج می‌بریم.
حرکت به سوی تمدن باعث ایجاد نوعی خودشیفتگی در وجود انسان شده است، خودشیفتگی پوچی که بر تکبر و خودبینی و حسادت مبتنی است.

او استدلال کرد که این خودشیفتگی مخرب در نتیجه‌ی حرکت مردم به سوی شهرها و سکونت‌گاه‌های بزرگ پدیدار شده است.
آن‌ها اکنون برای ساختن هویت خود به رفتار و زندگی دیگران توجه می‌کردند.
چیزی که در ابتدا صرفاً تقلید از رفتار دیگران بود به تدریج به رقابتی مستمر بر سر پول و مقام و منزلت تبدیل شد.
روسو ما را تشویق می‌کند از حسادت و رقابت بگریزیم و به جای آن‌ها فقط به خود و ارزش‌ها و توانایی‌های خود توجه کنیم.

📕 #متفکران_بزرگ
👤 #آلن_دوباتن

@Existentialistt
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بر حسب اتفاق، به‌یاد ‌آوردم روزهایی را که او درخشان‌ترین پرتو برای رنگ گرفتنِ گونه‌هایِ منِ خسته از حیات بود! خودش هم به‌خوبی می‌دانست، بارها برایش از همنوایی باطنی احساساتم و تمایلات نهفتهٔ قلب بی‌نوایم سخن رانده بودم، گفته بودم که از تبار عظیم یأس و دلهره می‌آیم که ‌خودش و چشمانش و بوسه‌های بی‌امانش از ذخایر احساساتم محافظت می‌کنند؛ این‌ها را به او می‌گفتم تا تنها شوقِ زلالِ باقی مانده‌ام تار نشود اما پس از حمل آن همه احساس، لحنِ دلداری‌دهنده‌اش پس از شنیدن بی‌تابی‌هایم تا حد خفگی مرا آزرد، نمی‌دانم از کدام مسیل احساسم گذشت که سیل سهماگین حادثه در من جاری شد؛ نمی‌دانی برای فراموشی دردهای درون پستوی ذهنم، برای فراموشی آن رنج‌ها، بی‌قراری‌ها و بی‌تابی‌ها، مغزم چه زحمتی کشید تا خود را با هرچیز بدیع و مصنوع پر کند تا بتواند رها شود، اما نشد؛ تا برای تکفیر این صورت ورم‌کرده از نومیدی، آن را میان تلی از خاکستر فرو کردم...

متن: #عباس_ناظری

@Existentialistt
ممکنه که نه تو بد باشی نه اون فقط بودنتون کنار هم برای همدیگه آسیب باشه...

@Existentialistt
باید پذیرفت که زندگی خلاصه‌ای از اشتیاق‌ها و افسوس‌هاست و افسوس، چهره‌ی دیگری از عشق به زندگی است که جایگزین اشتیاق می‌شود.

📕 #در_فاصله‌ی_دو_نقطه
👤 #ایران_درودی

@Existentialistt
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفت: عاشقم بود اما بعد از آنکه دلم را شکست، رهایم کرد!
به او گفتم: اگر واقعا عاشقت بود چرا آن کار را با تو کرد!؟
گفت: نمی‌دانم!!
گفتم: می‌دانی اما به‌خودت دروغ می‌گویی، چون برایت راحت‌تر است که او را در ابتدا، عاشق خودت بدانی بعد یک آدم بی‌معرفتِ نامهربان...

می‌دانی! من هرگز هیچ عاشقِ عصبانی، بی‌رحم، بد‌دل یا بی‌وفایی را در زندگی‌ام ندیده‌ام، اگر درون کسی چیزی از اینها را یافتی، باید بدانی که او عاشق نیست، یا لااقل عاشق تو نیست؛ عشق، وجود آدمی را، بزرگ، آرام، مهربان و رئوف می‌کند، اصلا همان که مولانا می‌گوید: «آخر معشوق را دل‌آرام گویند، یعنی که دل به وی آرام گیرد، پس به غیر او چگونه آرام و قرار گیرد؟» حتی جایی فروید نوشته است: «روان‌درمانی یعنی معالجه از طریق عشق.»

این خاصیت عشق است، که درمان کند و شفا ببخشد، نه اینکه زخم‌ بزند و سپس رهایت کند...

متن: #عباس_ناظری

@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله

برای بيرون رفتن از زندان چه نيازی كه جنس چوب در را بدانی يا جنس آلياژ ميله‌ها يا رنگ دقيق ديوارها را؟
با چنين خِبرگی شايد زياده دلبستهٔ آنجا شوی.
اگر واقعاً سر بيرون رفتن داری، زياد معطل نكن،
همين حالا بزن بيرون؛
صدايت را به كار بگير؛
آوازی شو...

👤 #پاتريتسيا_كاوالی

@Existentialistt
بالای سر هر داستان عاشقانه‌ای، این تفکر، هر چند وحشتناک و نادانسته، آویزان است که چگونه پایان می‌یابد. درست به این می‌ماند که در عین سلامت و نیرو، بکوشیم به مرگمان فکر کنیم.
تنها تفاوت میان پایان عشق و پایان زندگی این است که: حداقل در مورد دوم، خیالمان راحت است، این آسایش خاطر را داریم که بعد از مُردن چیزی حس نخواهیم کرد. در مورد عشق چنین آسایشی وجود ندارد، چه کسی می‌داند که پایان یک رابطه؛ لزوماً پایان عشق و قطعاً پایان زندگی نیست...

📕 #جستارهایی_در_باب_عشق
👤 #آلن_دوباتن

@Existentialistt
همه‌ چیزهای عظیم و مهمی که می‌شناسیم کار عصبی‌هاست. همه‌ی مکتب‌ها را آنها بنیان گذاشته‌اند و همه‌ی شاهکارها را آنها ساخته‌اند و نه کسان دیگر. بشریت هرگز نخواهد فهمید که چقدر به آنها مدیون است و بخصوص آنها برای ارائه این همه‌چیز به بشریت چقدر رنج کشیده‌اند. ما از شنیدن موسیقی خوب، از دیدن نقاشی زیبا لذت می‌بریم، اما نمی‌دانیم که برای سازندگان‌شان به چه بهایی تمام شده‌اند، به قیمت چه بیخوابی‌ها، چه گریه‌ها، چه خنده‌های عصبی، چه کهیرها، چه آسم‌ها، چه صرع‌ها، و چه مقدار اضطراب مرگ که از همه آنهای دیگر بدتر است.


📕 #درجستجوی‌زمان‌ازدست‌رفته
👤 #مارسل_پروست

@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله

نصیحت مرشدی به یک درویش:
به جای اینکه هر روز پیش من بیایی
یک روز به خودت بیا پسرم...

@Existentialistt
اعلان جنگ باید مثل جشن‌های عمومی، بلیط ورودی و دستهٔ موزیک داشته باشد، درست مثل مراسم گاوبازی، منتها به جای گاو، ژنرال‌ها و وزیران دو کشور با شلوار شنا و یکی یک چماق وسط صحنه بروند و به جان هم بیفتند تا کشور هر دسته‌‌ای که طرف دیگر را مغلوب کرد، فاتح اعلام شود.

این خیلی آسان‌تر و صحیح‌تر از جنگی است که در آن مردم بی‌گناه و ساده‌دل را به جان هم بیندازند...


📕 #در‌جبهه‌غرب‌خبری‌نیست
👤 #اریش_مایا_رمارک

@Existentialistt
آفتابا چه خبر؟
‏این‌همه راه آمده‌ای
‏که به این خاکِ غریبی برسی؟
‏ارغوانم را دیدی سرِ راه؟
‏مثلِ من پیر شده‌ست؟
‏چه به او گفتی؟ او با تو چه گفت؟

‏نه، چرا می‌پرسم
‏ارغوان خاموش است
‏دیرگاهی‌ست که او خاموش است
‏آشنایانِ زبانش رفتند
‏ارغوان ویران است
‏هردومان ویرانیم...

👤 #هوشنگ_ابتهاج

@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله

تو مسئول گُلِت هستی ...

@Existentialistt
عشق و فرزانگی
در هر "نه " یک "آری " وجود دارد !

گفتگوی ژاک دریدا با مجله دانشگاه کالیفرنیا

پرسش: سال‌ها چندین‌بار از این نظر که ساختار‌شکنی عبارتی ذاتا منفی نیست و نباید به عنوان عبارتی انتقادی یا تخریبی فهم شود دفاع کرده‌اید. در مصاحبه‌ای که در سال 1982 با «لوموند» داشتید، حتی گفتید ساختار‌شکنی همیشه با عشق همراه است. آیا نظری در مورد این «عشق» دارید؟ آیا این عشق همانی است که در «فیلیا» است؟

دریدا : این عشق یک میلِ مثبت به دیگری است، به احترام گذاشتن به دیگری، به توجه کردن به دیگری، نه به تخریب دیگربودگی دیگری. در ساخت‌شکنی مقداری منفی‌نگری هست. من آن را انکار نخواهم کرد. شما مجبورید برای سوال كردن، برای به چالش کشیدن و گاهی برای مخالفت‌کردن نقد کنید.

حرف من این است که در نهایت، ساخت‌شکنی منفی نیست، اگرچه بی‌شک حدی از منفی‌نگری در کار است. اکنون، برای نقد کردن، برای نفی کردن، برای انکار کردن، شما باید اول «آری» بگویید. به عبارتی در ساخت‌شکنی هم اصول اخلاقی وجود دارد. نه به معنای معمول، اما بالاخره تاییدی در آن وجود دارد. می‌دانید که من معمولا از روزنویگ یا حتی لویناس نقل‌قول می‌کنم که «آری» کلمه‌ای مانند دیگر کلمات نیست. حتی اگر این کلمه را تلفظ نکنید یک «آری» ضمنی وجود دارد، حتی اگر «نه» را تکثیر کنید باز هم «آری» وجود دارد. این مسئله در مورد هایدگر هم هست. هایدگر برای مدت طولانی، برای سال‌های سال تکرار می‌کرد که اندیشیدن با پرسیدن آغاز شد، که پرسیدن شأن اندیشیدن است. سپس یک روز، بدون نقض این عبارت گفت: «آری، اما چیزی اصیل‌تر از پرسیدن وجود دارد، اصیل‌تر از این پرهیزگاری اندیشیدن» و این چیزی است که به معنای تن دادن، پذیرفتن، «آری» گفتن و تایید است. بنابراین zusage نه تنها بر پرسیدن اولویت دارد، بلکه فرض اولیه هر پرسیدنی است. برای سوال كردن، شما باید اول به دیگری بگویید که من دارم با تو صحبت می‌کنم. حتی برای مخالفت یا به چالش کشیدن دیگری، شما باید بگویید که «دست‌کم من با تو صحبت می‌کنم». این چیزی‌ است که من از عشق مد نظر داشتم.

پرسش: برای بسیاری از خوانندگان، یکی از پیامد‌های خواندن آثارتان این بوده که دیگر نقد از یک موضع «بیرونی» ممکن نیست، به دلیل این‌که فرد زبان را به ارث می‌برد، به ناچار درون یک چارچوب مشترک کار می‌کند. اکنون، اگر فرد به دنبال پرسش یا جابه‌جایی بدون توسل به یک موضع بیرونی باشد، آیا با خطر محافظه‌کاری مواجه نیست؟

دریدا: نگاه کنید، همه‌چیز به این مفهوم موروثی بستگی دارد. زمانی که شما زبانی را به ارث می‌برید به این معنا نیست که شما کاملا در آن هستید یا به طور منفعلی توسط آن برنامه‌ریزی شده‌اید. به ارث بردن به این معنا است که شما قادرید، این زبان را برای خود مناسب کنید، تحول دهید، چیزی را برگزینید. میراث چیزی نیست که به مثابه یک کل به شما داده شود. میراث مستلزم تفسیر، گزینش، واکنش، پاسخ و مسئولیت است. زمانی که شما به عنوان یک وارث مسئولیت می‌پذیرید، به سادگی مطیع میراث نمی‌شوید. شما برای این‌که به سادگی میراث را به همان وضعی که بوده، دست‌نخورده، حفظ کنید، فراخوانده نشده‌اید. شما باید آن را زنده و باقی نگه دارید و این یک فرآیند است، یک فرآیند گزینشی و تفسیری. پس بی‌شک، وسوسه‌ای برای تکرار و ادامه مواضع محافظه‌کارانه هست. ولی این مطلقا ضروری نیست. من حتی می‌گویم برای این‌که چیز جدیدی اتفاق بیفتد، شما باید به ارث ببرید، شما باید درون زبان باشید، درون سنت. شما قادر به ایجاد دگرگونی یا جابه‌جایی چیزی نخواهید بود مگر آن‌که به طریقی درون آن سنت باشید، بدون درک زبان این ممکن نخواهد بود.


مصاحبه نیکهیل پادگوانکار با ژاک دریدا
برگردان: محمد حسین واقف

@Existentialistt
#هرشب_یک_جمله

همه چيز بارها كشف شده
و از بين رفته است...

@Existentialistt
2025/06/30 13:38:48
Back to Top
HTML Embed Code: