Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
#شعر
سعدی

من از آن روز که در بند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم

همه غم‌های جهان هیچ اثر می‌نکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم

خرم آن روز که جان می‌رود اندر طلبت
تا بیایند عزیزان به مبارک بادم

من که در هیچ مقامی نزدم خیمهٔ انس
پیش تو رخت بیَفکندم و دل بنهادم

دانی از دولت وصلت چه طلب دارم؟ هیچ
یاد تو مصلحت خویش ببرد از یادم

به وفای تو کز آن روز که دلبند منی
دل نبستم به وفای کس و در نگشادم

تا خیال قد و بالای تو در فکر من است
گر خلایق همه سروند چو سرو آزادم

به سخن راست نیاید که چه شیرین سخنی
وین عجب‌تر که تو شیرینی و من فرهادم

دستگاهی نه که در پای تو ریزم چون خاک
حاصل آن است که چون طبل تهی پُربادم

می‌نماید که جفای فلک از دامن من
دست کوته نکند تا نکند بنیادم

ظاهر آن است که با سابقهٔ حکم ازل
جهد سودی نکند تن به قضا در دادم

ور تحمل نکنم جور زمان را چه کنم؟
داوری نیست که از وی بستاند دادم

دلم از صحبت شیراز به کلی بگرفت
وقت آن است که پرسی خبر از بغدادم

هیچ شک نیست که فریاد من آن جا برسد
عجب ار صاحب دیوان نرسد فریادم

سعدیا حب وطن گر چه حدیثی‌ست صحیح
نتوان مُرد به سختی که من این جا زادم

@bookphill🐚
3
کهن شود همه‌کس را به روزگار ارادت
مگر مرا که همان عشقِ اولست و زیادت

سعدی

#روزنگار


@bookphill🕯
4
Audio
📚 #انسان_در_جست_و_جوی_معنا (بخش سوم و چهارم)
🎙 #کتاب_صوتی
✍🏻 ویکتور فرانکل


@bookphill 👤
3
#تکه_کتاب
سعدی
گلستان، باب هشتم، در آداب سخن
حکمت ۵۳

جوهر اگر در خلاب افتد، همچنان نفیس است و غبار اگر به فلک رسد، همان خسیس. استعداد بی تربیت دریغ است و، تربیت نامستعد ضایع. خاکستر نسبی عالی دارد که آتش جوهر علویست ولیکن چون به نفس خود هنری ندارد، با خاک برابر است و قیمت شَکَر نه از نی است ، که آن خود خاصیت وی است.

چو کنعان را طبیعت بی هنر بُود
پیمبرزادگی، قدرش نیفزود

هنر بنمای اگر داری نه گوهر
گُل از خار است و ابراهیم از آزر

@bookphill
4
#شعر
امیرخسرو دهلوی

مرا دردیست اندر دل که درمان نیستش یارا
من و دردت، چو تو درمان نمی‌خواهی دل ما را

منم امروز، و صحرایی و آب ناخوش از دیده
چو مجنون آب خوش هرگز ندادی وحش صحرا را

شبت خوش باد و خواب مستی‌ات سلطان و من هم خوش
شبی گرچه نیاری یاد بیداران شبها را

ز عشق ار عاشقی میرد، گنه بر عشق ننهد کس
که بهر غرقه کردن عیب نتوان کرد دریا را

بمیرند و برون ندهند مشتاقان دم حسرت
کله ناگه مبادا کج شود آن سرو بالا را

به نومیدی به سر شد روزگار من که یک روزی
عنان گیری نکرد امید، هم عمر روان ما را

مزن لاف صبوری خسروا در عشق کاین صرصر
به رقص آرد چو نفخ صور، کوه پای بر جا را

@bookphill🌊
4
#شعر
امیر خسرو دهلوی

ابر می‌بارد و من می‌شوم از یار جدا
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا؟

ابر و باران و من و یار ستاده به وداع
من جدا گریه‌کنان، ابر جدا، یار جدا

سبزه نوخیز و هوا خرم و بستان سرسبز
بلبل روی‌سیه مانده ز گلزار جدا

ای مرا در ته هر موی به زلفت بندی
چه کنی بند ز بندم همه یکبار جدا

دیده از بهر تو خونبار شد ای مردم چشم
مردمی کن مشو از دیدهٔ خونبار جدا

نعمت دیده نخواهم که بماند پس از این
مانده چون دیده از آن نعمت دیدار جدا

دیده صد رخنه شد از بهر تو، خاکی ز رهت
زود برگیر و بکن رخنهٔ دیوار جدا

می‌دهم جان مرو از من، وگرت باور نیست
پیش از آن خواهی، بستان و نگهدار جدا

حسن تو دیر نپاید چو ز خسرو رفتی
گل بسی دیر نماند چو شد از خار جدا

@bookphill🪽
5
Abr Mibarad
Homayoun Shajarian
ابر می‌بارد و من می‌شوم از یار جدا
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا؟

ابر و باران و من و یار ستاده به وداع
من جدا گریه‌کنان، ابر جدا، یار جدا

شعر از امیرخسرو دهلوی
🎙 همایون شجریان

#صوت
#صامت

@bookphill🍃
5
یکی دیگر از معروف‌ترین کارهای محمود فرشچیان تابلوی «شمس و مولانا» است. این تابلو در تابستان سال ۱۳۸۶ رونمایی شد. فرشچیان درباره این تابلو گفته است که «در خلق این تابلو از شعر «از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست» الهام گرفتم و سعی کردم در آن رنگ‌هایی را به کار ببرم که حالت روحانی و جذبه و کشش مولوی نسبت به شمس را به خوبی نشان بدهد.»

در این تابلو سر شمس در میان نقوش منحنی مختلفی به تصویر کشیده شده که هم خورشید را تداعی می‌کند و هم نشان دهنده این است که سر شمس در بر گرفته همه جهان است. مولانا نیز روی کره زمین نقش شده که شمس آن را نگه داشته، به گونه‌ای که تمام دنیا زیر پای افکار مولوی است.

فرشچیان در مراسم رونمایی از تابلو گفته بود که «در برخی از کتاب‌ها مولانا را با کلاه درویشان ترکیه نقاشی می‌کنند، در حالی که مولانا، شاعری ایرانی است و من برای مقابله با این تحریف، تابلوی «شمس و مولانا» را کشیده‌ام.»

@bookphill🌻
7
#شعر
سعدی

آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد
نه دل من که دل خلق جهانی دارد

به تماشای درخت چمنش حاجت نیست
هر که در خانه چنو سرو روانی دارد

کافران از بت بی‌جان چه تمتع دارند
باری آن بت بپرستند که جانی دارد

ابرویش خم به کمان ماند و قد راست به تیر
کس ندیدم که چنین تیر و کمانی دارد

علت آنست که وقتی سخنی می‌گوید
ور نه معلوم نبودی که دهانی دارد

حجت آنست که وقتی کمری می‌بندد
ور نه مفهوم نگشتی که میانی دارد

ای که گفتی مرو اندر پی خون خواره خویش
با کسی گوی که در دست عنانی دارد

عشق داغیست که تا مرگ نیاید نرود
هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد

سعدیا کشتی از این موج به در نتوان برد
که نه بحریست محبت که کرانی دارد

@bookphill🦋
3
پس از خواندن نمایشنامه‌هایی که تا به حال در بوک‌فیل معرفی شد، حالا آماده‌ی آشنا شدن با ژانر جدیدی در نمایشنامه و تئاتر هستیم: ابزورد. ابزورد یا معناباخته سبک جدیدی از تئاتر است که بعد از جنگ جهانی با آثار ساموئل بکت، اوژن یونسکو، آرتور آدامف و ... به وجود آمد. این نوع تئاتر با اصول و مبانی تئاتر کلاسیک تا حدی فاصله دارد که به آن ضدتئاتر هم گفته می‌شود. این سبک جدید ماحصل شرایط جهان در قرن بیستم و متاثر از نیهلیسم برآمده در آن سال‌ها بود. جنگ جهانی اول و دوم، ظهور فاشیسم در اروپا، شکست انقلاب ۱۹۱۷ و شکل‌گیری رژیم‌های دیکتاتوری کمونیستی، اندیشمندان غربی را به این فکر رساند که زندگی انسان در جهان مدرن از معنا تهی شده است. از ویژگی‌های مهم تئاتر معناباخته غیرممکن بودن ارتباط حقیقی و گفت‌وگو بین انسان‌هاست. اوژن یونسکو در مقاله‎ای دربارهٔ کافکا این معناباختگی را چنین توضیح می‌دهد: «هنگامی که انسان از ریشه‎های دینی، لاهوتی و متعالی خود جدا شود، دیگر سرگردان می‎مانَد؛ همهٔ اعمالش عاری از مفهوم، معناباخته و بی‎ثمر می‎شوند».
در انتظار گودو نوشته‌ی ساموئل بکت، برنده‌ی جایزه نوبل ادبیات، از آثار برجسته در این سبک است. نمی‌توان توضیحی درمورد نمایشنامه داد و خود ساموئل بکت نیز هر توضیحی را بی‌مورد می‌دانست. چرا که نمایشنامه قرار است پوچی را نشان دهد و درمورد پوچی چه توضیحی می‌توان داد؟ نمایشنامه دو شخصیت اصلی به نام استراگون و ولادیمیر دارد که در کنار جاده‌ای در ناکجا سکونت دارند و در انتظار گودو به سر می‌برند. آن‌ها با هم و رهگذران سخن می‌گویند و منتظر می‌مانند. ملال و پوچی پررنگ‌ترین عناصر این نمایشنامه هستند.

- از نفس کشیدن خسته شدم.
+ حق داری.


#نمایشنامه
#دوشنبه‌های_نمایشنامه‌ای
@bookphill
4
#شعر
پروین اعتصامی

ای مرغک خرد، ز اشیانه
پرواز کن و پریدن آموز

تا کی حرکات کودکانه
در باغ و چمن چمیدن آموز

رام تو نمی‌شود زمانه
رام از چه شدی، رمیدن آموز

مندیش که دام هست یا نه
بر مردم چشم، دیدن آموز

شو روز بفکر آب و دانه
هنگام شب، آرمیدن آموز

@bookphill🌊
8
Audio
📚 #انسان_در_جست_و_جوی_معنا (بخش پنجم و ششم)
🎙 #کتاب_صوتی
✍🏻 ویکتور فرانکل


@bookphill 👤
5👍1
#تکه_کتاب

من فکر می کردم
سال‌ها باید یکی یکی سپری شوند
تا هر بار آدم
یکسال بزرگتر شود.

اما اینطور نیست؛
این اتفاق یک شبه رخ می‌دهد.

هاروکی موراکامی

@bookphill☀️
3
#شعر
سعدی

آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد
نه دل من که دل خلق جهانی دارد

به تماشای درخت چمنش حاجت نیست
هر که در خانه چنو سرو روانی دارد

کافران از بت بی‌جان چه تمتع دارند
باری آن بت بپرستند که جانی دارد

ابرویش خم به کمان ماند و قد راست به تیر
کس ندیدم که چنین تیر و کمانی دارد

علت آنست که وقتی سخنی می‌گوید
ور نه معلوم نبودی که دهانی دارد

حجت آنست که وقتی کمری می‌بندد
ور نه مفهوم نگشتی که میانی دارد

ای که گفتی مرو اندر پی خون خواره خویش
با کسی گوی که در دست عنانی دارد

عشق داغیست که تا مرگ نیاید نرود
هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد

سعدیا کشتی از این موج به در نتوان برد
که نه بحریست محبت که کرانی دارد

@bookphill🦋
5
Audio
📚 #انسان_در_جست_و_جوی_معنا (بخش هفتم و هشتم)
🎙 #کتاب_صوتی
✍🏻 ویکتور فرانکل


@bookphill 👤
4
#شعر
امیرخسرو دهلوی

زمانه شکل دیگر گشت و رفت آن مهربانی‌ها
همه خونابهٔ حسرت شدست آن دوستگانی‌ها

عزیزانی که از صبحت گران‌تر بوده‌اند از جان
چو بر دل‌ها گران گشتند بردند آن گرانی‌ها

نشان همدمان جایی نمی‌بینم، چه شد آری
زمانه محو کرد از سر دگر ره آن گرانی‌ها

کنون در کنج مهمان زمینند آنکه دیدستی
پری‌رویان زیور کرده را در میهمانی‌ها

چو مشک ما همه کافور شد از سردی عالم
جوانان را ز ما دل سرد شد کو آن جوانی‌ها

وگر سوزیم در عالم کسی دلسوز ما نبود
ز بس کز مهربانان رفت سوز مهربانی‌ها

مخند، ای کامران عشق، بر تلخی عیش من
که من هم داشتم اندازه خود کامرانی‌ها

کسی کامروز در شادیست فردا بینیَش در غم
نوید ماتم غم دان نوا و شادمانی‌ها

به نقد خوشدلی مفروش ده روز حیات خود
که خواهد رایگان رفتن متاع کامرانی‌ها

غم آرد یاد شادی‌های رفته در دل خسرو
چو یاد تندرستی و زمان شادمانی‌ها

@bookphill🌳
5
#تکه_کتاب

زندگی را می‌توان به تکه پارچه‌ای گلدوزی شده تشبیه کرد، هر کس در نیمه‌ی نخست عمر، به تماشای رویه‌ی آن می‌نشیند و در نیمه‌ی دوم، پشت آن را می‌نگرد. پشتش چندان زیبا نیست ولی آموزنده‌تر است زیرا بیننده را قادر می‌سازد ببیند که چگونه رشته‌های نخ به هم پیوسته‌اند.

🖊 اروین د یالوم
از کتاب " درمان شوپنهاور "

@bookphill
5
#تکه_کتاب
سعدی
گلستان، باب هشتم، در آداب سخن
حکمت ۵۲

خردمندی را که در زمرهٔ اجلاف سخن ببندد شگفت مدار که آواز بربط با غلبهٔ دهل بر نیاید و بوی عنبر از گند سیر فرو ماند.

بلند آواز نادان گردن افراخت
که دانا را به بی شرمی بینداخت

نمی‌داند که آهنگ حجازی
فرو ماند ز بانگ طبل غازی

@bookphill☀️
3
#شعر
صائب تبریزی

هرکه زین گلشن لبی خندانتر از گل بایدش
خاطری فارغ ز عالم چون توکل بایدش

پیش تیغ آسمان هرکس نیندازد سپر
جوشن داودی صبر و تحمل بایدش

خرده ای ازمال دنیا در بساط هرکه هست
جبهه واکرده ای پیوسته چون گل بایدش

نغمه پردازی که خواهد روی گل با خودکند
صدهزاران ناله رنگین چو بلبل بایدش

نازک اندامی که خواهد در کمند آرد مرا
تاب درموی میان افزون زکاکل بایدش

هرکه می خواهد که ازسنجیده گفتاران شود
بر زبان بند گرانی ازتأمل بایدش

صبر برجور فلک کن تا برآیی رو سفید
دانه چون درآسیا افتد تحمل بایدش

این کهن معمار، پیری راکه برگیرد ز خاک
زیر بار رهنوردان صبر چون پل بایدش

قطره آبی که دارد در نظر گوهر شدن
از کنار ابر تا دریا تنزل بایدش

هرکه صائب کرد پیش یاراظهار نیاز
زهره تیغ جگر سوز تغافل بایدش

@bookphill🪶
4
Audio
📚 #انسان_در_جست_و_جوی_معنا (بخش نهم و دهم)
🎙 #کتاب_صوتی
✍🏻 ویکتور فرانکل


@bookphill 👤
3
2025/08/24 10:40:59
Back to Top
HTML Embed Code: