Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
1449 - Telegram Web
Telegram Web
#شعر
سعدی

ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی
سرگران از خواب و سرمست از شرابت دیدمی

روز روشن دست دادی در شب تاریک هجر
گر سحرگه روی همچون آفتابت دیدمی

گر مرا عشقت به سختی کشت سهل است این قدر
کاش کاندک مایه نرمی در خطابت دیدمی

در چکانیدی قلم بر نامه دلسوز من
گر امید صلح باری در جوابت دیدمی

راستی خواهی سر از من تافتن بودی صواب
گر چو کژبینان به چشم ناصوابت دیدمی

آه اگر وقتی چو گل در بوستان یا چون سمن
در گلستان یا چو نیلوفر در آبت دیدمی

ور چو خورشیدت نبینم کاشکی همچون هلال
اندکی پیدا و دیگر در نقابت دیدمی

از منت دانم حجابی نیست جز بیم رقیب
کاش پنهان از رقیبان در حجابت دیدمی

سر نیارستی کشید از دست افغانم فلک
گر به خدمت دست سعدی در رکابت دیدمی

این تمنایم به بیداری میسر کی شود
کاشکی خوابم گرفتی تا به خوابت دیدمی

@bookphill🍀
3
لیلی و مجنون
قسمت چهارم


و آنان که نیوفتاده بودند
مجنون لقبش نهاده بودند
آنان که از دلداگی و عشق زمین نخورده بودند، او را مجنون یا دیوانه لقب دادند.


او نیز به وجه بینوایی
می‌داد بر این سخن گوایی

از بس که سخن به طعنه گفتند
از شیفته ماه نو نهفتند
مردم آنقدر درباره این دو با طعنه صحبت کردند که در نهایت لیلی را از قیس پنهان کردند.


از بس که چو سگ زبان کشیدند
زآهو بره سبزه را بریدند
از بس همانند سگان زبان کشیدند و طعنه زدند، سبزه را از این بچه آهو گرفتند.


لیلی چو بریده شد ز مجنون
می‌ریخت ز دیده در مکنون
(مکنون: پنهان)، لیلی از که از مجنون جدا شد پنهانی اشک می ریخت


مجنون چو ندید روی لیلی
از هر مژه‌ای گشاد سیلی

می‌گشت به گرد کوی و بازار
در دیده سرشک و در دل آزار

می‌گفت سرودهای کاری
می‌خواند چو عاشقان به زاری

او می‌شد و می‌زدند هر کس
مجنون مجنون ز پیش و از پس

او نیز فسار سست می‌کرد
دیوانگی‌ای درست می‌کرد
مجنون نیز افسار عقل را سست کرده بود.


می‌راند خری به گردن خرد
خر رفت و به عاقبت رسن برد

دل را به دو نیم کرد چون نار
تا دل به دو نیم خواندش یار
مانند انار دلش را دو نیم کرد تا یارش بداند نیمی از دلش پیش اوست.


کوشید که راز دل بپوشد
با آتش دل که باز کوشد

خون جگرش به رخ برآمد
از دل بگذشت و بر سر آمد

او در غم یار و یار ازو دور
دل پر غم و غمگسار از او دور

چون شمع به تَرک خواب گفته
ناسوده به روز و شب نخفته

می‌کُشت ز درد خویشتن را
می‌جست دوای جان و تن را

می‌کند بدان امید جانی
می‌کوفت سری بر آستانی

هر صبح‌دمی شدی شتابان
سرپای برهنه در بیابان
هر روز با سر و پای برهنه سر به بیابان می گذاشت.


او بندهٔ یار و یار در بند
از یکدیگر به بوی خرسند
مجنون بنده لیلی و پدر لیلی او را در خانه به بند کشیده بود و نمی گذاشت بیرون رود و تنها دلخوشی شان شنیدن بوی یکدیگر بود.

هر شب ز فراق بیت‌خوانان
پنهان رفتی به کوی جانان
هر شب از فراق ایجاد شده، شعر خوانان به زیر لب، پنهانی به کوچه لیلی می رفت.


در بوسه زدی و بازگشتی
بازآمدنش دراز گشتی

رفتنْش به از شَمال بودی
باز آمدنَش به سال بودی

در وقت شدن هزار پر داشت
چون آمد، خار در گذر داشت

می‌رفت چنان که آب در چاه
می‌آمد صد گریوه بر راه
وقت رفتن به سمت خانه لیلی سریع تر از باد شمال بود اما بازگشتنش بسیار طولانی بود. در وقت رفتن انگار پر پرواز در می آورد اما در راه بازگشت انگار در مسیرش خار روییده بود. هنگام رفتن مانند آبی که از بالا به چاه ریخته می شود بود و هنگام بازگشت انگار صدها پستی بلندی در راه آب بود.

پای آبله چون به یار می‌رفت
بر مرکب راهوار می‌رفت
هنگام رفتن به خانه لیلی حتی اگر پایش آبله زده بود، چنان مشتاق و پرشتاب می رفت انگار سوار بر اسب بود.

باد از پس داشت چاه در پیش
کآمد به وبال خانهٔ خویش
هنگام رفتن گویی باد از پشت سر می وزید و او سریع و سبک می رفت درحالی که او داشت خود را به چاه و خانه مصیبت می رساند.

گر بخت به کام او زدی ساز
هرگز به وطن نیآمدی باز
اگر بخت با او یار می شد و اوضاع به کام بود، او هیچگاه به خانه خود باز نمی گشت.




✏️بابک مصطفوی

@bookphill


#سه_شنبه_های_گنجوی
#برش_کتاب
#لیلی_و_مجنون_به_نثر_روان
#شعر
4
غرب غمزده ( یا غرب غمگین ) سومین سری از سه گانه ی «لینین» ؛ نوشته ی مارتین مک دونا‌است.
در این کمدی سیاه ایرلندی، دو برادر در خانه ی پدریشان -بعد از مرگ اخیر او - زندگی می کنند. در واقع زندگی نه ، دعوا می کنند !
دعوا بر سر کوچک ترین چیزها تا ارث و میراث! تهدید با اسلحه و مشاجره به خاطر چیپس و مجله .
غرب غمزده در شهر کوچک لی نین در ایرلند اتفاق می افتد. جایی که امکانات کم است اما امید از آن کمتر .
کشیش محله ی کوچک آن ها - پدر ولش- در تلاش است در کنار وظایفی که دارد‌، دو برادر را‌به هم نزدیک کند.‌مسئله اینجاست که فقط این دو برادر به کمک نیاز دارند یا همه ی شهر ؟ پدر ولش تا کجا باید پیش برود؟
این نمایشنامه رو با ترجمه ی بهرنگ رجبی از نشر بیدگل در طاقچه یا فیدیبو می تونید پیدا کنید.

#نمایشنامه

@bookphill
3
#شعر
هوشنگ ابتهاج

آسمان زیر بال اوج تو بود
چون شده ای دل که خاکسار شدی ؟

سر به خورشید داشتی و دریغ
زیر پای ستم
غبار شدی
ترسم ای دلنشین دیرینه
سرگذشت تو هم ز یاد رود

آرزومند را غم جان نیست
آه اگر آرزو به باد رود ...

@bookphill🌱
3
🏷لیست کتاب های صوتی قرار گرفته در کانال به ترتیب:

۱) مدیر مدرسه (جلال آل احمد)
#مدیر_مدرسه

۲) سووشون ( سیمین دانشور)
#سووشون

۳) شوالیه‌ای با زره زنگ‌ زده (رابرت فیشر)
#شوالیه_ای_با_زره_زنگ_زده

۴) بینوایان (ویکتور هوگو)
#بینوایان

۵) مدیریت ارتباطات (جان ماکسول)
#مدیریت_ارتباطات

۶) دیوید کاپرفیلد (چارلز دیکنز)
#دیوید_کاپرفیلد

۷) قتل در قطار سریع السیر شرق (آگاتا کریستی)
#قتل_در_قطار_سریع‌السیر_شرق

۸) طاعون (آلبر کامو)
#طاعون

۹) هفت پیکر ( نظامی گنجوی)
#هفت_پیکر

۱۰) حاجی مراد (لئو تولستوی)
#حاجی_مراد

۱۱) کوروش کبیر
#کوروش_کبیر

۱۲) زندگی من (آنتوان چخوف)
#زندگی_من

۱۳) سه‌شنبه ها با موری (میچ آلبوم)
#سه‌شنبه‌ها_با_موری

۱۴) چشم هایش (بزرگ علوی)
#چشم_هایش

۱۵) بادبادک باز (خالد حسینی)
#بادبادک_باز

۱۶) معادله محبوب پروفسور (یوکو اوگاوا)
#معادله_محبوب_پروفسور

۱۷) جنایات و مکافات (فئودور داستایوفسکی)
#جنایت_و_مکافات

۱۸) مردی به نام اوه ( فردریک بکمن)
#مردی_به_نام_اوه

۱۹) بلندی های بادگیر (امیلی برونته)
#بلندی_های_بادگیر

۲۰) صد سال تنهایی (گابریل گارسیا مارکز)
#صد_سال_تنهایی

۲۱) هنرمندی از جهان شناور (کازوئو ایشیگورو)
#هنرمندی_از_جهان_شناور

۲۲) جنگل نروژی (هاروکی موراکامی)
#جنگل_نروژی

۲۳) اوژنی گرانده (انوره دوبالزاک)
#اوژنی_گرانده

۲۴) کارگران دریا (ویکتور هوگو)
#کارگران_دریا

۲۵) سمفونی مردگان (عباس معروفی)
#سمفونی_مردگان

۲۶) پیرمرد و دریا (ارنست همینگوی)
#پیرمرد_و_دریا

۲۷) آینه ( محمود دولت آبادی)
#آینه

۲۸) فارسی شکر است (محمدعلی جمالزاده)
#فارسی_شکر_است

۲۹) وقت گریستن (اروین یالوم)
#وقت_گریستن

۳۰) ریشه های آسمان (رومن گاری)
#ریشه_های_آسمان

۳۱) الیور توئیست ( چارلز دیکنز)
#الیور_توئیست

@bookphill🌗
10
BookPhill pinned «🏷لیست کتاب های صوتی قرار گرفته در کانال به ترتیب: ۱) مدیر مدرسه (جلال آل احمد) #مدیر_مدرسه ۲) سووشون ( سیمین دانشور) #سووشون ۳) شوالیه‌ای با زره زنگ‌ زده (رابرت فیشر) #شوالیه_ای_با_زره_زنگ_زده ۴) بینوایان (ویکتور هوگو) #بینوایان ۵) مدیریت ارتباطات (جان…»
_سخت بگیری، سخت می‌گیرد!
+همیشه؟
_همیشهٔ یک شکل وجود ندارد. گاهی باید سخت گرفت و ایستاد و ایستاده شهید شد. گاهی باید نشست و حتی دراز کشید و زندگی کرد. هر مساله‌ای، ویژگی‌های خودش را دارد.

📚یک عاشقانه آرام
📌نادر ابراهیمی

@bookphill🌸
5
Dar Zolfe To Avizam
Alireza Ghorbani @RozMusic.com
بیم است که سودایت دیوانه کند ما را
در شهر به بدنامی افسانه کند ما را

بهر تو ز عقل و دین بیگانه شدم آری
ترسم که غمت از جان بیگانه کند ما را...

شعر از امیرخسرو دهلوی
🎙 علیرضا قربانی

#صامت
#صوت

@bookphill🕯
5
اگر جای مروت نیست با دنیا مدارا کن
به جای دلخوری از تنگ بیرون را تماشا کن

دل از اعماق دریای صدف‌های تهی بردار
همین‌جا در کویر خویش مروارید پیدا کن

چه شوری بهتر از برخورد برق چشم‌ها باهم
نگاهش را تماشا کن، اگر فهمید حاشا کن

من از مرگی سخن گفتم که پیش از مرگ می‌آید
به «آه عشق» کاری برتر از اعجاز عیسا کن

خطر کن! زندگی بی او چه فرقی می‌کند با مرگ
به اسم صبر، کم با زندگی امروز و فردا کن

فاضل نظری
#شعر

@bookphill🌸
7
آماندا به دلایل نامعلومی از کار بیکار شده است، اما از شانس خوبش پیشنهاد کاری از خانه‌ای اشرافی دریافت کرده است. رفتار دوشس در خانه‌ی اشرافی بسیار عجیب است و آماندا را می‌ترساند. آماندا می‌خواهد از خانه فرار کند اما دوشس اجازه نمی‌دهد و از آماندا خواهش می‌کند تا با او همکاری کند. همکاری در نقشه‌ای عجیب که آماندا را مبهوت می‌کند...

«آماندا» نمایش‌نامه‌ای کمدی درمورد عشقِ از دست رفته و زندگی در خاطرات آن عشق است. می‌تونید این اثر فرانسوی از ژان آنوی رو با ترجمه عالی حمید سمندریان بخونید و کیف کنید.

#نمایشنامه
#دوشنبه‌های_نمایشنامه‌ای

@bookphill 🍁
3
#شعر
طبیب اصفهانی

غمش در نهانخانهٔ دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند

به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریه‌ام ناقه در گل نشیند

خلد گر به پا خاری آسان بر آرم
چه سازم به خاری که در دل نشیند

پی ناقه‌اش رفتم آهسته ترسم
غباری به دامان محمل نشیند

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند

عجب نیست خندد اگر گل به سروی
که در این چمن پای در گل نشیند

بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند

طبیب از طلب در دو گیتی میاسا
کسی چون میان دو منزل نشیند؟

@bookphill🌸
6
#شعر
اوحدی

به پیمانی نمی‌پویی، به پیوندی نمی‌پایی
دلم ز اندیشه خون کردی که بس مشکل معمایی!

ز صد شهرت خبر دادند و چون رفتم نه در شهری
به صد جایت نشان گفتند و چون جستم نه در جایی

همی جویم تو را، لیکن چو می‌یابم نه در دستی
همی بینم تو را، لیکن چو می‌جویم نه پیدایی

چو در خیزم به کوی تو ز پیشم زود بگریزی
چو بگریزم ز پیش تو مرا هم باز پیش آیی

به فکرت هر شبی تا روز بنشینم که: آیی تو
غلط کردم، چه میگویم؟ نه دوری از برم کآیی

نبودست از وصال تو مرا یک ذره نومیدی
که گر خواهی جهانی را درین یک ذره بنمایی

چنان بنشسته‌ای در دل که میگویم: تویی دل خود
چنان پیوسته‌ای در ما که: پندارم که خود مایی

نمیخواهم کسانی را که امروزند و فردا نه
تو را خواهم که دی بودی و امروزی و فردایی

از آن خویشی کند با تو دل بیخود که در پرده
تو را رخ‌هاست کان رخ‌ها به غیر خویش ننمایی

نمی‌پوشی رخ از بینش، ولی رویت کسی بیند
که همچون اوحدی او را ز دل دادند بینایی

به بویی، ای دل آشفته، زین ساغر قناعت کن
کزین جا چون گذر کردی خراباتست و رسوایی

@bookphill🌱
5
#معرفی_کتاب

📕الیور توئیست
🖋 چارلز دیکنز

الیور توئیست پسر کوچک و یتیمی که پدر و مادر خود را از دست داده و تک‌وتنها مانده، به دنیای اطرافش وارد می‌شود. جامعه‌ای که قانون جنگل با همه‌ی بی‌رحمی در آن رواج دارد و پسر کوچک باید با چنگ و دندان از خود دفاع کند وگرنه دیگران بیچاره‌اش می‌کنند. الیور کودک بی‌سرپرستی است که سالیان نخست زندگی‌اش را در یتیم‌خانه می­‌گذراند. مسئولان یتیم‌خانه او را به دست مردی تابوت‌ساز می‌سپارند تا برای او کار کند. از اینجا زندگی الیور وارد مرحله‌ای تازه می‌شود و او به‌دنبال سرنوشت خود به راه می­‌افتد...

@bookphill🌱
4
الیور توئیست ۱.mp4
11.5 MB
📚 #الیور_توئیست (بخش اول)
🎙 #کتاب_صوتی
✍🏻 چارلز دیکنز


@bookphill 🌱
3
Shorooe Nagahan ~ Music-Fa.Com
Alireza Ghorbani ~ Music-Fa.Com
دلیل گریه ی منی عذاب من نه
پر از شنیدن منی جواب من نه
تو روی دیگر منی نقاب من نه...

ترانه از حسین غیاثی
🎙 علیرضا قربانی
#صامت
#صوت

@bookphill
4
الیور توئیست ۲.mp4
11.6 MB
📚 #الیور_توئیست (بخش دوم)
🎙 #کتاب_صوتی
✍🏻 چارلز دیکنز


@bookphill 🌱
2
می‌خرامد غزلی تازه در اندیشه‌ی ما
شاید آهوی تو رد می‌شود از بیشه‌ی ما

دانه‌ی سرخ اناریم و نگه داشته‌اند
دل چون سنگ تو را در دل چون شیشه‌ی ما

اگر از کشته‌ی خود نام و نشان می‌پرسی
عاشقی شیوه ما بود و جنون پیشه‌ی ما

سرنوشت تو هم ای عشق فراموشی بود
حک نمی‌کرد اگر نام تو را تیشه‌ی ما

ما دو سرویم در آغوش هم افتاده به خاک
چشم بگشا که گره خورده به هم ریشه‌ی ما .....!

#شعر
فاضل نظری

@bookphill🌸
3
#معرفی_کتاب

📕بنویس تا اتفاق بیفتد
🖋هنریت کلاوسر

تجربه ثابت کرده افرادی که اهداف کتبی دارند از زندگی بهتری نسبت به بقیه برخوردار هستند. با نوشتن، حوادث اتفاق می‌افتند، دکتر هنریت آن کلاوسر به شما چگونگی آن را آموزش می‌دهد و خاطر نشان می‌کند، نوشتن هدف‌ها به شما کمک خواهد کرد به خواسته‌هایتان برسید. شما در این کتاب داستان‌هایی در مورد مردم عادی می‌خوانید که معجزات بزرگ و کوچکی در زندگی خود دیده‌اند، کسانی که نوشتن آرزوها در زندگی‌شان نقش اساسی بازی کرده و رویاهای آن‌ها را تبدیل به حقیقت کرده است.

@bookphill📝
4
#شعر
سعدی

بخت بازآید از آن در که یکی چون تو درآید
روی میمون تو دیدن در دولت بگشاید

صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

این لطافت که تو داری همه دل‌ها بفریبد
وین بشاشت که تو داری همه غم‌ها بزداید

رشکم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد
زهرم از غالیه آید که بر اندام تو ساید

نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشایی
پیش نطق شکرینت چو نی انگشت بخاید

گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید

دل به سختی بنهادم پس از آن دل به تو دادم
هر که از دوست تحمل نکند عهد نپاید

با همه خلق نمودم خم ابرو که تو داری
ماه نو هر که ببیند به همه کس بنماید

گر حلالست که خون همه عالم تو بریزی
آن که روی از همه عالم به تو آورد نشاید

چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند
پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید

سعدیا دیدن زیبا نه حرامست ولیکن
نظری گر بربایی دلت از کف برباید

@bookphill
3
2025/08/25 04:31:27
Back to Top
HTML Embed Code: