Telegram Web
تجاوز به مثابه دروغ!

بهنام خداپناه

این روزها تقریبن هر صفحه ای را که در رسانه های جمعی باز میکنی، بعید است که خبری درباره مسئلۀ «تجاوز» نیامده باشد. تقریبن همه رسانه ها و خبرگزاریها به نوعی اشباع شده از خبرها و ماجراهای مربوط به روایتهای تجاوز و اتهامهایی علیه اشخاص گوناگون هستند. و تقریبن همه این روایتها دارای یک کلیشۀ مشترکند و آن تقابل خیر و شر، یا ظالم و مظلوم، که در یک طرف مردی هوسران ایستاده که به نحوی از موقعیت و جایگاه خود سوءاستفاده کرده و در طرف مقابل او زن یا دختری معصوم که به لطایف الحیلی فریب این مرد هوسران را خورده، به او اعتماد کرده و نهایتن مورد آزار و یا تجاوز قرار گرفته. این دستکم چیزی بوده که من از این روایتها دیده ام. شخصن علاقه ای به شنیدن روایتهای یک-طرفه ندارم، خصوصن اگر این روایتها درخصوص مسائل عاطفی و احساسی افراد باشند، چه اینکه چنین روایتهایی از جمله غیرقابل اعتمادترین روایتها به شمار میروند، خصوصن وقتی مسئله شهرت و شهوت و همه به هم گره خورده باشد. اما فارغ از درستی یا نادرستی این روایتها، اینجا چند نکته به نظرم میرسد که باید در تحلیل اینگونه از مسائل آنرا درنظر گرفت.

شاید تحلیل کردار ناراست اخلاقی یی همچون «دروغ» بتواند به تحلیل این مسئله کمک کند. به نظرم میتوانیم از دوگونه دروغ نام ببریم: الف) دروغی که به شکلی نظام مند توسط فرد دروغگو گفته میشود. چنین فردی صرفنظر از اینکه در کجاست و با چه کسی طرف است همواره دروغ خواهد گفت.تقریبن تکلیف چنین فردی مشخص است. این فرد احتمالن در اثر اختلالی در شخصیتش که میتواند دلایل گوناگونی داشته باشد همواره در اکثر موارد مقصر است، چه اینکه فارغ از شرایطی که در آن هست همواره ناراست میگوید. همه ما چنین فردی را نکوهش میکنیم. ب) دروغی که گهگاه و بنا به شرایط و اقتضائاتی توسط افراد گفته میشود.این وضعیتی است که تقریبن همه ما آنرا تجربه کرده، میکنیم و احتمالن خواهیم کرد. در این نوع دوم دروغ اما، فقط این ما نیستیم که مقصریم. شنونده دروغ هم میتواند به نوعی مقصر باشد. کودکی را درنظر بگیرید که از ترس اخم و تَخم پدر و احتمالن کتک خوردن به پدرش دروغ میگوید که مدرسه بوده درحالیکه با دوستانش فوتبال بازی میکرده؛ یا مردی که از ترس قهر زنش به او دروغ میگوید که مثلن شب را با دوستانش گذرانده. مثالهای بسیاری میتوان زد. در چنین شرایطی هرچند دروغ را نهایتن فرد دروغگو میگوید، و به تعبیری ماشۀ دروغ را او میچکاند، اما نباید فرایندی که فرد در آن اقدام به عمل دروغگویی کرده را نادیده گرفت و صرفن روی فعل یا کردار صادر شده از عامل تمرکز کرد. در اینجا هم دروغگو و هم شنونده دروغ مقصرند. کردارهای صادر شده از شنونده دروغ همانقدر در دروغگوییِ فرد دروغگو حائز اهمیتند که فعل شخص دروغگو در انجام آن. چه اینکه همین فرد مثلن در مواجهه با افراد دیگر قلب واقعیت نمیکند. مثلن کودک مثالمان احتمالن به مادربزرگش راستش را خواهد گفت که او نه مدرسه که به بازی فوتبال رفته بوده است. در واقع، آنچه فرد را در اینجا به سوی فعل خطا سوق داده، انتظاراتِ فرد مقابل از اوست.

حال به عنوان تجاوز برمیگردیم. به همین ترتیب هم به نظرم میتوان از دو نوع گوناگون تجاوز سخن گفت: الف) کسی که به شکلی نظام مند و نیتمند طعمه های گوناگون را می یابد و هیچ ابایی هم از همخوابگی، دستمالی یا ... به زور با افراد ندارد. خطای آشکار این مورد را همچون مورد اول دروغ کمتر انسان دارای عقل سلیمی است که رد کند و فرد عامل را محکوم نکند. ب) نوع دوم اما نه به شکلی سیستماتیک و نظام مند توسط فردی بیمار، بلکه میتواند به شکلی موردی توسط برخی انسانهای معمولی هم روی دهد، مادامیکه مردی با زنی با هم دارای نوعی از ارتباط/ رابطه هستند چه بسا رابطه‌شان به نوعی مستعد این نوع از مناسبات باشد. همچون نوع دوم دروغ، اینجا اگر مرد فعل خطایی را انجام میدهد که نباید آنرا انجام میداده، و مرزهای رابطه را بیش از حد انتظار فراخ تصور کرده، خطاکار تنها او نیست، بلکه فرد مورد خطاشونده هم در شکل دهی به فرایندی که منجر به صدور آن فعل از مرد ماجرای ما شده کم مقصر نیست. دستکم در آندسته از روایتهایی که من به شخصه دیدم، زنان روایتهایی را از ورود به حریم خصوصی مرد مورد نظر و روابط بسیار نزدیک و صمیمانه با او به دست داده اند، مثل نوشیدن الکل و ... . در بستر روابط اجتماعی مرسوم، ورود به حریم خصوصی یک مرد توسط یک زن به خودیِ خود به اندازه کافی میتواند عاملیت و ارادۀ مرد را سست کرده و توسط مرد حمل بر چراغ سبز زن برای شروع رابطه‌ای نزدیک گردد، و این چیزی است که بعید میدانم کمتر زنی آنرا نداند، دیگر صمیمیتهای بسیار و نوشیدن الکل و غیره جای خود دارد! اینکه چرا این زنان دعوت مردان را در پیوستن به آنها در حریم خصوصی شان پذیرفته اند چیزی است که خود آنها باید بدان پاسخ گویند! اما رویهم رفته،چیزی که
در این روایتها روی آن تاکید میشود تنها چکاندن ماشۀ فعل توسط مرد است، بدون آنکه به فرایند و زمینه ای که این فعل در آن صادر شده توجه کافی شود، مثل اینکه زن در طول رابطه چه رفتارها و به تعبیری سینگالهایی را بروز داده که این انتظار را در مرد بوجود آورده، و البته این چندان تعجبی ندارد، چرا که راویان زنان هستند، و طبیعتن روایت خودشان را از ماجرا بیان میکنند! نهایتن باید بگویم، در تحلیل اینگونه از پدیده‌های انسانی، این میزان از تاکید بر فاعلیت مرد و نادیده گرفتن نقش زن و زنانگیِ او در صدور فعل، به غایت یک-طرفه و ناقص خواهد بود.

@BeKhodnotes
Forwarded from hekmatpub
🔵 امروز ۲۶ سپتامبر، زادروز مارتین هایدگر است
.
«مارتین هایدگر» فیلسوف آلمانی معاصر، یکی از مشهورترین چهره‌های فکری قرن بیستم بود. او با شیوه‌ای نوین به تأمل دربارهٔ وجود پرداخت. فلسفه او بر دیدگاه‌های بسیاری از فلاسفه بعد از او اثر گذاشت.
هایدگر الاهیات را از سال ۱۹۰۹ در دانشگاه فرایبورگ آغاز کرد و بعد از آن به فلسفه روی آورد. فعالیتش همواره تحت تأثیر استادش ادموند هوسرل بود.
اندیشه‌های هایدگر، رقم‌زنندهٔ مایه‌های فکری بسیاری از متفکران مابعد تجدد از جمله میشل فوکو، ژاک دریدا و هانس-گئورگ گادامر بوده‌است.
.
🔴 کتاب‌های نشر حکمت در باب هایدگر:

«هایدگر واپسین» اثر جولیان یانگ
«درآمدی بر هایدگر» اثر گونتر فیگال
«لوکاچ و هایدگر» اثر لوسین گلدمن


#مارتین_هایدگر #هایدگر
#درآمدی_بر_هایدگر #لوکاچ_و_هیدگر
#هایدگر_واپسین
#کتاب #معرفی_کتاب #حکمت
#کتاب_باز #کتابخوان #کتاب_خوب
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتابگردی #کتاب_فروشی
#کتاب_فلسفه #کتاب_فلسفی
#معرفی_کتاب_خوب #کتاب_بخوانیم📚
#کتاب_‌پرفروش #کتاب_عالی
#کتاب_بخوانیم #کتابدوست
#انتشارات_سینا #نشر_سینا
#انتشارات_حکمت_سینا
#انتشارات_حکمت #نشر_حکمت


|[ @HekmatPub ]|
امروز صبح در راه رفتن به دانشگاه با دوچرخه از دور متوجه چیزی در خیابان شدم! نزدیکتر که شدم سنجابی را دیدم که به تازگی تصادف کرده و جان داده بود. دوچرخه را پارک کردم تا جنازه حیوان را از خیابان بردارم و زیر درختی در حاشیه جنگلیِ خیابان قرار دهم. نزدیکتر که شدم تا سنجاب را بردارم فندق نیمه له‌شده حیوان را دیدم که در کنار جنازه‌اش افتاده بود. سنجابها وقتی چیزی خوراکی پیدا میکنند خیلی هیجان‌زده و سرخوش میشوند و سراز پا نمیشناسند. این را بارها اینجا دیده‌ام. برای یکی‌شان همین چند روز پیش تکه نان خشکی در بالکن گذاشتم. همینکه نان را برداشت مثل گلوله انرژی سرخوشانه و جست و خیزکنان به بالای درختی رفت و غیبش زد. اما این دوست سنجابم متاسفانه سرخوشی‌اش ظاهرن کار دستش داده بود. ظاهرن نمیدانست که آن تکه زمخت آهن و پولاد که ما انسانها برای بدست آوردنش خیلی کارها میکنیم تن ظریفش را از هم متلاشی میکند! صحنه را که دیدم خیلی دلم شکست. حقیقتن دنیا و کالاهایش به هیچکس وفا نمیکند، چه دانه بلوطی باشد برای سنجابی، چه ابرسازه‌ای بزرگ برای انسانی. متاسفانه از این صحنه‌ها اینجا کم ندیده‌ام. خرگوش، سنجاب، و انواع دیگر حیواناتی که در اثر تصادف جان داده‌اند و در وسط خیابان رها شده افتاده‌اند و کسی هم برای لحظه‌ای به خود زحمت نمیدهد تا دستکم جنازه جانور را از وسط خیابان به جایی دیگر منتقل کند، بماند انتقال حیوان تصادفی در همان لحظات اولیه به کلینیک دامپزشکی!

@BeKhodnotes
2025/09/04 08:58:47
Back to Top
HTML Embed Code: