tgoop.com/Bekhodnotes/900
Last Update:
پنج لغت اوستایی در فارسی: بهشت، دوزخ، آتش، درویش، گاهو، و چند نکته در آواشناسی تاریخی و چند پرسش
عوام گاهی میگویند در زبان یا لهجهٔ ما لغات اوستایی هست. آشنایان به تاریخ زبانهای ایرانی میدانند که چنین چیزی شدنی نیست؛ یعنی بیرون از لهجهٔ زردشتیان ممکن نیست لغتی اوستایی در لهجات درون مرزهای فعلی ایران وجود داشته باشد جز آنکه لغتی دینی باشد. این چند لغت از آن شمار است:
۱. بهشت. در پهلوی و فارسیِ ما خوشهٔ št و žd را در بسیاری کلمات به ترتیب به st و zd بدل کردهاند. حال št در پهلوی یا دلالت بر لغتی از گویش دیگر میکند، مانند فرشته (لغت فارسی فرسته بوده)، یا در کلمات دینی دلالت بر لفظی دخیل از اوستایی (اختلافات گویشی در خود پهلوی البته وجود داشته، ولی در وضع فعلی مطالعات نمیتوان به درستی در آن باره چیزی گفت). وَهِشت پهلوی دخیل است از اوستا: یا صفتِ موصوف محذوف است، یعنی صفت جهان، جهانی که بهترین جهان است یا به حد نهایت خیر است، یا کوتاهشدهٔ وهِشتاو است که در متون مانوی شاهد دارد، خود از اصل
vahišta + ahu.
ولی از کدام حالت صرفی؟
۲. دوزخ. واو آن بایست واو مجهول باشد. اصل کلمه در اوستا daužahva است، یک ساخت در اصطلاح بالاندهٔ بسیار کهن که بر روی صفت dužahu ساخته شده (dužahu که گاهی به پیروی از برتلمه در فرهنگها و نوشتجات دیگر به معنای دوزخ نوشتهاند به این صورت در نسخههای بهتر اوستا نیست و به ظن قوی بیاعتبار است). صامت ž بدل از š است و این حاصل گرایش اوستایی (یا یکی از لهجههای آن) به واکدار کردن š پس از مصوت است. در هر حال، به دلیل آنکه در فارسی میانهٔ "واقعی" ž بدل به z شده، ž کلمهٔ دوژخ نیز بدل به z شده است (شواهد دوژخ اندک است و احتمالاً فارسی نیست؛ فارسی بودن آن ممتنع نیست، به این معنی که در فارسی هم به دلیل آنکه دخیل از اوستاست، ž در آن باقی مانده باشد). در پهلوی، دوشخ نیز کاربرد دارد. هرچند که حرف š در بعضی کلمات دخیل از اوستایی در پهلوی ظاهراً نمایندهٔ واج ž است (این را نیز کسی بدرستی مدلّل نکرده)، وجود تلفظ دوشخ نیز مانعی ندارد، چون تبدیل š به ž احتمالاً خصوصیّت همهٔ لهجههای اوستایی نبوده است. دوزخ از daužaxw باز مانده و این اخیر از daužahva. بلحاظ آوایی فرق چندانی نمیکند که از حالت فاعلی مانده باشد یا از غیر فاعلی.
۳. آتش. آتش بازماندهای است از آترش، که خود حالت فاعلی است از آتر. لغتی است بکلی دینی و چون به همین صورت از اوستایی گرفته شده، شناسهٔ فاعلی آن، به خلاف قاعده، در تحولات ادوار بعد حذف نشده است. بهعلاوه t آن نیز، باز به خلاف انتظار، بدل به d نشده. گویا عجیب است که آتش با وجود اصل کاملاً دینیش کاربردی عرفیتر پیدا کرده و آذر کاربردی دینیتر.
۴. درویش. آنچه دربارهٔ آتش گفتیم دربارهٔ درویش هم صادق است. این کلمه نیز از لغات دینی بسیار مهم اوستایی است. شاید در نظر اول عجیب باشد که درویش در متون مانوی بسیار بسیار کمکاربرد است و در متون زردشتی بسیار پرکاربرد. مانویان در این مورد اصطلاح زردشتی را مگر بندرت به وام نگرفتهاند، و مهم است که این کلمه با همهٔ دلالتهای مهمش مأخوذ از فارسی میانهٔ زردشتی است. اما صورت درستِ درویش بایست دریوش (در اصل به واو مجهول) باشد، ولی دریوش در فارسی ظاهراً نیست. درغوش صورت درست واقعی از اصل drighauš اوستایی است، یعنی بازماندهای است از حالت مضافالیهی، که در اوستا چند باری به کار رفته است. در تحول این لغت تبدیل g به y پس از i تحولی است طبیعی (مانند زرگون و زریون)، یعنی drigauš اول بدل به driyōš شده و سپس مصوت کوتاه i حذف شده و با حذف آن خوشهٔ dr را با افزودن مصوّت a شکستهاند (g به جای gh خصوصیّت فارسی است). از daryōš که به این ترتیب حاصل شده چه طور درویش بیرون آمده سؤالی است که مدتی است ذهن نویسندهٔ این سطور را به خود مشغول داشته، بی آنکه به جواب درستی برسد.
۵. گاهو. کاهو که در فرهنگها (مهمتر از همه السّامی) در شمار مصطلحات زردشتیان و به معنای تختی که مرده بر آن مینهند ضبط است (رجوع فرمایند به بحث مفصل دکتر کیا در کتاب تاج و تخت) در پهلوی نیز به همین معنی و به شکل گاهوگ یا گاهوک استعمال داشته است (گاه نیز در پهلوی چنین معنایی دارد). اصل اصطلاحِ متون پهلوی از اوستا مأخوذ است (از gāthu مثلاً در وندیداد ۸/۸). شاید فردوسی نیز این لغت را به کار برده باشد، ولی کاتبان آن را تصحیف کرده باشند (به همان کتاب رجوع فرمایند).
گمان میکنم توانسته باشم توجه به بعضی ظرایف در تحولات آوایی را گوشزد کرده باشم.
BY دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
Share with your friend now:
tgoop.com/Bekhodnotes/900