BEKHODNOTES Telegram 895
❑ «کلاغ‌های قلعهٔ وزوان» عنوان سرودهٔ زیبا و دلنشین استاد محمد خداپناه، در قالب نو نیمایی بود که به حاضران در نشست پنجشنبه‌شب انجمن تقدیم شد:

غروب است و صدای خش خش برگ درختان باز می‌آید
و هربرگی به رسم پایکوبی رقص رقصان روبروی سنگفرش خانهٔ ارباب می‌افتد
مهیب پیچش بادی، نویدِ یورش پاییز را دارد
کلاغان دسته دسته، خسته و با احتیاط از راه می‌آیند
و کم‌کم می‌نشینند روی پرچین بلند برجک و باروی این قلعه
درختان کهنسال حیاط قلعهٔ ارباب، برخود فخر می‌ورزند
درختانی که چندین نسل این آبادی فرتوت را برخویشتن دیده
و از پرجین و دیوار بلند قلعه، سر بر آسمان دارند
که چشم‌انداز اطراف حیاط خانهٔ ارباب باشند و طراوت را به او بخشند
و گاهی سایه‌گستر بر زن و فرزند او باشند
کلاغی ساکت و آرام می‌آید
سرک اینجا و آنجا می‌کشد با کنجکاوی فراوانش
و مرموزانه بر هر سو نظر می‌افکند تا بستر آرامشی یابد
و با آواز خود دیگر کلاغان را بخود خواند
که در آرامشی شب را بروی شاخسار این کهنسالان بیاسایند
صدایش این چنین گوید که او تنها رئیس آن کلاغان است
صدای زنگدار قارقارش حاکی از سردستگی دارد
کلاغ پیر با زنگ صدایش قارقاری می‌کند بر همسر ارباب
همان ارباب خوش قلبی که چندین سال پیش از بین ماها رفت
یقینا قارقارش خود تشکر بر زن ارباب می‌باشد
نشان رخصتی از پیرزن، تا همرهان هم در جوار او بیارامند
و می‌خواهد از او تا بستر شب را بهه همراه کلاغان دگر آنجا به روز آرند
و شب را بر درخت خانهٔ ارباب بنشیند
و بعد از ساعتی کم‌کم تمام قلعه پر می‌گردد از بانگ کلاغان سیه‌جامه
و شب هم مهربانانه کشیده چادر خود بر سر آنان
سکوتی سهمگین بر قلعه مستولی است
گویی کلاغان خوب می‌دانند
زمانی که زن ارباب در خواب است
به رسم احترام او را نیازارند
دم صبح است و اینک آن کلاغ پیر بر رسم تشکر قارقاری می‌کند تا همرهانش را کند بیدار
و اهل خانه را هم با نوای خود دهد هشدار
دوباره می‌دمد بر بوق شیپورش و دوری می‌زند هربار
تا به همراهان بگوید مقصد بعدی آنان را
و یک یک شاخه‌های مهربان آن درختان ترک می‌گویند
و تا سالی دگر خود را بدست سرنوشت خویش بسپارند
و با قاری تشکر می‌کنند از همسر ارباب
و این هم قصه‌ای شد از نماد مهربانی‌ها
اگر ما مهربان باشیم حتی آن کلاغان هم تشکر می‌کنند از ما

#محمد_خداپناه

❑ میهمان انجمن ادبی وزوان باشید:
📝 @Saedi_Vazvan



tgoop.com/Bekhodnotes/895
Create:
Last Update:

❑ «کلاغ‌های قلعهٔ وزوان» عنوان سرودهٔ زیبا و دلنشین استاد محمد خداپناه، در قالب نو نیمایی بود که به حاضران در نشست پنجشنبه‌شب انجمن تقدیم شد:

غروب است و صدای خش خش برگ درختان باز می‌آید
و هربرگی به رسم پایکوبی رقص رقصان روبروی سنگفرش خانهٔ ارباب می‌افتد
مهیب پیچش بادی، نویدِ یورش پاییز را دارد
کلاغان دسته دسته، خسته و با احتیاط از راه می‌آیند
و کم‌کم می‌نشینند روی پرچین بلند برجک و باروی این قلعه
درختان کهنسال حیاط قلعهٔ ارباب، برخود فخر می‌ورزند
درختانی که چندین نسل این آبادی فرتوت را برخویشتن دیده
و از پرجین و دیوار بلند قلعه، سر بر آسمان دارند
که چشم‌انداز اطراف حیاط خانهٔ ارباب باشند و طراوت را به او بخشند
و گاهی سایه‌گستر بر زن و فرزند او باشند
کلاغی ساکت و آرام می‌آید
سرک اینجا و آنجا می‌کشد با کنجکاوی فراوانش
و مرموزانه بر هر سو نظر می‌افکند تا بستر آرامشی یابد
و با آواز خود دیگر کلاغان را بخود خواند
که در آرامشی شب را بروی شاخسار این کهنسالان بیاسایند
صدایش این چنین گوید که او تنها رئیس آن کلاغان است
صدای زنگدار قارقارش حاکی از سردستگی دارد
کلاغ پیر با زنگ صدایش قارقاری می‌کند بر همسر ارباب
همان ارباب خوش قلبی که چندین سال پیش از بین ماها رفت
یقینا قارقارش خود تشکر بر زن ارباب می‌باشد
نشان رخصتی از پیرزن، تا همرهان هم در جوار او بیارامند
و می‌خواهد از او تا بستر شب را بهه همراه کلاغان دگر آنجا به روز آرند
و شب را بر درخت خانهٔ ارباب بنشیند
و بعد از ساعتی کم‌کم تمام قلعه پر می‌گردد از بانگ کلاغان سیه‌جامه
و شب هم مهربانانه کشیده چادر خود بر سر آنان
سکوتی سهمگین بر قلعه مستولی است
گویی کلاغان خوب می‌دانند
زمانی که زن ارباب در خواب است
به رسم احترام او را نیازارند
دم صبح است و اینک آن کلاغ پیر بر رسم تشکر قارقاری می‌کند تا همرهانش را کند بیدار
و اهل خانه را هم با نوای خود دهد هشدار
دوباره می‌دمد بر بوق شیپورش و دوری می‌زند هربار
تا به همراهان بگوید مقصد بعدی آنان را
و یک یک شاخه‌های مهربان آن درختان ترک می‌گویند
و تا سالی دگر خود را بدست سرنوشت خویش بسپارند
و با قاری تشکر می‌کنند از همسر ارباب
و این هم قصه‌ای شد از نماد مهربانی‌ها
اگر ما مهربان باشیم حتی آن کلاغان هم تشکر می‌کنند از ما

#محمد_خداپناه

❑ میهمان انجمن ادبی وزوان باشید:
📝 @Saedi_Vazvan

BY دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی


Share with your friend now:
tgoop.com/Bekhodnotes/895

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

On Tuesday, some local media outlets included Sing Tao Daily cited sources as saying the Hong Kong government was considering restricting access to Telegram. Privacy Commissioner for Personal Data Ada Chung told to the Legislative Council on Monday that government officials, police and lawmakers remain the targets of “doxxing” despite a privacy law amendment last year that criminalised the malicious disclosure of personal information. For crypto enthusiasts, there was the “gm” app, a self-described “meme app” which only allowed users to greet each other with “gm,” or “good morning,” a common acronym thrown around on Crypto Twitter and Discord. But the gm app was shut down back in September after a hacker reportedly gained access to user data. Those being doxxed include outgoing Chief Executive Carrie Lam Cheng Yuet-ngor, Chung and police assistant commissioner Joe Chan Tung, who heads police's cyber security and technology crime bureau. Private channels are only accessible to subscribers and don’t appear in public searches. To join a private channel, you need to receive a link from the owner (administrator). A private channel is an excellent solution for companies and teams. You can also use this type of channel to write down personal notes, reflections, etc. By the way, you can make your private channel public at any moment. With the sharp downturn in the crypto market, yelling has become a coping mechanism for many crypto traders. This screaming therapy became popular after the surge of Goblintown Ethereum NFTs at the end of May or early June. Here, holders made incoherent groaning sounds in late-night Twitter spaces. They also role-played as urine-loving Goblin creatures.
from us


Telegram دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
FROM American