tgoop.com/Bekhodnotes/888
Last Update:
ظاهرن در دوره یوستینیان امپراتور بیزانس که به تازگی مسیحیت را به عنوان آیین رسمی امپراتوری روم برگزیده بود، هفت فیلسوف نوافلاطونی یونانی که از دربار یوستینیان ناامید شده بودند عزم ایران میکنند و وارد دربار شاهنشاهی ساسانی میشوند. آگاثیاس مورخ یونانی، در کتاب خود تاریخها شرحی از این ماجرا بدست میدهد و نام آنها را به این ترتیب عنوان میکند: داماسکیوس اهل سوریه، سیمپلیکیوس اهل سیسیل، اولامیوس اهل فریگیا، پریسکیانوس اهل لیدیه، هرمس و دیوگنس اهل فنیقیه و ایزیدورا اهل غزه. پادشاه مورد نظر در دربار ساسانی ظاهرن خسرو انوشیروان فرزند کیقباد بوده، همو که به انوشیروان دادگر یا عادل شناخته میشود و وزیر معروفش نیز بزرگمهر یا طبق تلفظ عربیاش، بوزرجمهر بوده است. این فیلسوفان نوافلاطونی، به عنوان آخرین نمایندگان فلسفه نوافلاطونی یونانی شناخته میشوند، چه اینکه با ورود مسیحیت، فلسفه نوافلاطونی با اشخاصی همچون آگوستین خوانش و رنگ و لعابی مسیحی به خود میگیرد.
وی دلایل چندی را به عنوان عواملی که باعث شد این فیلسوفان عزم ایران کنند را ذکر میکند. یک دلیل به خاطر فراگیری مسیحیت بوده و اینکه طرز تلقی این فلاسفه تاحدودی مخالف با تلقی الهیاتی مسیحیت رسمی بوده است. اما دلیل دیگری که در این میان بیش از همه جالب توجه است و وی بدان اشاره میکند ذهنیت فراگیری درباره سرزمین پارس است که این مورخ یونانی، به عنوان دلیل روی آوردن این فلاسفه به دربار خسرو انوشیروان ذکر میکند. وی این ذهنیت را اینطور توضیح داده:
"سرزمین پارس طبق داستانهایی که در محافل دست به دست میشد، همان سرزمین فیلسوف-شاه افلاطون بود که در آن عدالت حرف اول را میزد. با زیردستان به بزرگی و نجابت رفتار میشد و چیزی تحت عنوان دزدی، راهزنی یا هر شکل دیگری از بزه وجود نداشت. اگر کسی چیز ارزشمندی را در جای دور دستی رها میکرد، صرفنظراز اینکه چقدر دور بود، آن چیز در آنجا تا زمانیکه همان شخص دوباره بدانجا بازگردد دستنخورده باقی میماند و کسی بدان دستدرازی نمیکرد" (آگاثیاس، تاریخها، ص ۶۵، از متن انگلیسی).
هرچند پس از اشاره به این ذهنیت فراگیر از سرزمین پارس، آگاثیاس تلاش میکند آن ذهنیت فراگیر را با روایتی که این فیلسوفان از ایران دیدند نقض یا مخدوش کند و ایرانیان را بربر و با رسومی وحشیانه و شاه ساسانی را فردی سطحی و متکبر نشان دهد، که البته از یک یونانی در قلمرو امپراتوری روم که ایران را دشمن خود میدانستند چندان هم عجیب نیست! به هر حال، خواه این روایت او همراه با غرض ورزی بوده باشد و یا همراه با رگههایی از درستی، ذهنیت فراگیری که او بدان اشاره میکند جالب توجه است، و قطعن این ذهنیت و تصویر که در محافل دست به دست میشده بیدلیل نبوده، آنهم در زمانه ای که پروپاگاندای رسانهای دستکم به شکل امروزی آن وجود نداشته است.
از طرف دیگر، علاقه وافر خسرو انوشیروان به مباحث فلسفی نیز عامل مهم دیگری بوده برای جلب توجه این فیلسوفان به دربار ساسانی. حتی یکی از این فیلسوفان به نام پریسکیانوس اهل لیدیه، رسالهای نیز نگاشته با عنوان لاتین Solutionum ad Chosroem، یا پاسخهایی به پادشاه خسرو، که تلاش کرده به مجموعهای از پرسشها در این رساله از دیدگاه فلسفی و به خصوص فکر نوافلاطونی پاسخ دهد. این رساله ظاهرن نوشتهای است از پریسکیانوس درپاسخ به پرسشهایی که شاه فراخوان آنرا صادر کرده بوده و نهایتن نیز به بهترین اثر با انتخاب خود شاه هدیهای تعلق میگرفته است.
آری عزیزان! پیش از آنکه در این سرزمین بزه و فساد و دزدی و سرقت اینقدر عادی و طبیعی شود، به طوری که شنیدن خبر فساد مالی ۳ میلیارد دلاری دیگر خیلی مو بر تنمان سیخ نکند، این سرزمین، در محافل به عنوان سرزمینی آرمانی توسط بیگانگان، و دشمنان ایران توصیف میشد! میتوان امیدوار بود که با اتکای به همین سنت نیز دگرگونیهایی مثبت صورت گیرد، دگرگونیهایی از جنس همین تاریخ و فرهنگ، البته اگر هم به یاری مسئولان و هم تاخت و تاز بیرحمانه مدرنیته و تکنولوژی چیزی از آن باقی بماند، چه به قول مولانا، هرکسی کو دور ماند از اصل خویش/باز جوید روزگار وصل خویش.
باشد که چنین شود!
برای اطلاعات بیشتر در اینباره میتوانید به مقاله زیر مراجعه کنید:
https://www.bu.edu/wcp/Papers/Medi/MediErha.htm
کتاب تواریخ اثر آگاثیاس نیز توسط محمود فاضلی بیرجندی و بوسیله نشر لاهیتا در ۲۳۲ صفحه به فارسی ترجمه شده است هرچند ترجمه را ندیدهام و از کیفیت آن خبر ندارم.
@BeKhodnotes
BY دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
Share with your friend now:
tgoop.com/Bekhodnotes/888