tgoop.com/Bekhodnotes/852
Last Update:
ماییم و موج سودا!
دوستی چند وقت پیش در ذیل یکی از نوشتههایم در همین کانال، خاطرنشان کرده بود که درون مایه نوشتههایم در چند سال اخیر بیشتر حول مسئله ایران و فرهنگ ایرانی شده است. خوب واقعیت اینجاست که تا زمانی که در دامنه کوه یا در دل یک اقیانوس قرار داشته باشی احتمالاً عظمت و بزرگی کوه و پهناوری اقیانوس را درک نخواهی کرد. برای درک عظمت و بزرگی یک چیز خیلی وقتها نیاز است که از آن فاصله گرفت و بدان از چشم اندازی دوردست و بیرونی نظر کرد. مهاجرت و فاصله گرفتن، دست کم به لحاظ جغرافیایی، امکان نگریستن به ایران و فرهنگ ایرانی را از چنین چشم انداز بیرونی و دوردستی برای من فراهم کرد. البته نه اینکه مهاجرت به خودی خود برای هر کسی چنین امکانی را فراهم میکند، چرا که خیلی وقتها خود مهاجرت عامل اصلی میشود برای فاصله گرفتن از هویت و فرهنگ ملی خود، آنچنان که در خیلی از ایرانیان خارج از کشور چنین گرایشی غلبه دارد!
به یاد دارم دو ماه قبل که برای کنفرانسی به دانشگاه مونیخ رفته بودم، دوستی ترک که استاد حقوق از دانشگاه استانبول بود زبان به گلایه از ایرانیانی برداشت که به محض اینکه پایشان به خارج از ایران میرسد بالکل تمامی هویت ملی و ایرانی خود را فراموش میکنند! این دوستمان میگفت باورش نمیشود که چطور ایرانیان با چنین فرهنگ نافذی خیلی سریع میتوانند مفتون یک فرهنگ بیگانه شوند. میگفت به عنوان مثال همین زبان ترکی استانبولی بخش اعظم واژگان خود را از زبان فارسی یا عربی دارد به نحوی که اگر واژگان فارسی آن را از این زبان بگیرید احتمالن زبان با مشکلات جدی مواجه میشود!
به هرحال برای من که در این چند سال گذشته با آثار و متون اندیشمندان خودمان یعنی ابن سینا و ملاصدرا درگیر بودهام، و بزرگی و عظمت فکری و دامنه نفوذ این متفکران را در لابلای آثار و افکارشان مشاهده کردهام، مهاجرت و فاصله گرفتن خود عاملی شده است برای چشم اندازی کلان داشتن نسبت به تاریخ و فرهنگ ایران، و شکسته شدن وهم و اوهام تصویرسازیهای رسانه از غرب.
بزرگی و عظمت این فرهنگ به اندازهای است که آثار و بقایای آن را حتی به نحوی میتوان در این سوی دنیا، یعنی در یک منطقه دورافتاده در شمال اروپا، در زبان فنلاندی هم مشاهده کرد. زبانی که به لحاظ ساختاری تفاوتهای اساسی با دیگر زبانهای اروپایی دارد که اکثرن جزو زبانهای هند و اروپایی به حساب میآیند. در همین زبانی که به لحاظ ساختاری تفاوتهای اساسی با زبان فارسی دارد، گاهی مواقع از روی اتفاق با واژگانی مواجه میشوم که وقتی به فرهنگهای لغت ریشه شناختی رجوع میکنم این واژگان را اصالتاً واژگانی فارسی معرفی میکنند که از طریق یک زبان میانجی (معمولن زبان روسی و یا استونیایی)، و یا به طرق دیگری که چندان مشخص نیست وارد این زبان شدهاند. اینکه میگویم از روی اتفاق به این خاطر است که احتمالاً اگر تحقیقی جامع، فراگیر و هدفمند در این زبان صورت بگیرد بتوان واژگان خیلی بیشتری را شناسایی کرد که خاستگاه ایرانی دارند. در اینجا به چند نمونه از این واژگان اشاره میکنم:
☑️نوک پرنده که به زبان فنلاندی میشود Nokka
☑️مورچه که به زبان فنلاندی میشود muurahainen
☑️خانه که به زبان فنلاندی میشود koti، ظاهرن از kodu استونیایی گرفته شده که ریشهای اوستایی ایرانی دارد، این احتمالن همان واژه کد است به معنای خانه که ما در واژگانی همچون کدخدا (به معنای خدای خانه یا شهر) یا کدبانو (به معنای بانوی خانه) استفاده میکنیم.
☑️دیگری پسوندی است که برای واژه کوی و برزن و کوچه استفاده میشود که معادل فنلاندی آن واژه kuja (کویا) است (j در فنلاندی ی تلفظ میشود).
☑️واژه فارسی خوب که ریشه پهلوی آن هو یا هوپ بوده است که در فنلاندی hyva (هووَ) است
☑️واژه فارسی تهی یا خالی که به فنلاندی میگویند tyhy یا tyhya (توهی یا توهیا)
☑️واژه فارسی تبر که در زبان فنلاندی به صورت tappar (تاپّار) استفاده شده و برای نوع خاصی از تبر جنگی کاربرد داشته است.
☑️واژه huone (هونه) که در فنلاندی میشود خانه یا اتاق. مثلن به قهوه خانه میگویند kahvi huone، شباهت زیادی به واژه فارسی خانه/خونه دارد!
☑️واژه jaa (یَه) به معنای یخ
اینها برخی واژگانی در زبان فنلاندی است که احتمالن ریشهای ایرانی داشته باشند.
@Bekhodnotes
BY دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
Share with your friend now:
tgoop.com/Bekhodnotes/852