tgoop.com/Bekhodnotes/834
Last Update:
در فصل دوم کتاب فلسفه قارهای و معنای زندگی یانگ به فلسفهی کانت و بررسی معنای زندگی در اندیشهی او میپردازد. در این فصل کلیت سخن یانگ این است که پیش از کانت به سبب ضربههای کاریای که دکارت و نیوتن و گالیله و هیوم به مسیحیت وارد کرده بودند و علم را به میان آورده بودند، جا برای مسیحیت بسی تنگ شده بود و یکی از اصلیترین معنادهندهها به زندگی رفتهرفته در حال رنگباختن بود که کانت آمد و سعی کرد با پیشکشیدن دوبارهی دوگانگی این جهان و جهانی دیگر، رنگی تازه به جهانِ علمی و ریاضیشدهی آن زمان بدهد.
یانگ میگوید زمانی که جهان مسیحی رو به افول بود، میشد دو واکنش به آن نشان داد: یا کلاً جهان مسیحی را کنار زد و جهانی نو به جای آن نشاند، و این واکنشی رادیکال است، یا آن که کلیت فلسفهی جهان مسیحی را پذیرفت لیکن اصلاحاتی در آن انجام داد، و این واکنشی محافظهکارانه است، و کانت دقیقاً همین واکنش دوم را برگزیده.
فصل سوم بخش نخست به واکنش کیرکهگور به این بحران میپردازد که از نگاه یانگ کیرکهگور هم واکنشی محافظهکارانه به این بحران نشان میدهد و باور – اش آن است که صرفاً باور حقیقی به خدای سنتی – و نه کلیسا – بایستی در دستور کار قرار گیرد.
فصل چهارم و پنجم وششم به ترتیب به شوپنهاور و فروید و نیچهی جوان میپردازد که همگی به نوعی تقریباً مشابه به بحران فوق واکنش نشان میدهند. دو فصلِ آخر بخش نخست نیز به ترتیب به هگل و مارکس میپردازد، دو تن از اندیشمندانی که به نوعی آرمانشهر باور داشتند و بنابراین در زمرهی دستهی نخست قرار میگیرند.
بخش دوم کتاب فلسفه قارهای و معنای زندگی
اما بخش دوم اختصاص دارد به فلاسفهای که واکنشی رادیکال به بحران مسیحیت و از دست رفتن معنای دو هزار ساله داشتند: این فلاسفه دیگر باوری به جهانِ دیگر، آرمانشهری در پیش روی و موارد این قبیل ندارند. از نگاه آنان نیهلیسم با ازدسترفتن باور به خدای مسیحی سربرآورده و اندیشهی آنان به نوعی واکنشی به این ماجرا است.
دو فصل نخستِ این بخش به نیچه میپردازند: فصل نخست به نیچهی واپسین که در کتابهای غروب بتها، چنین گفت زرتشت، فراسوی خیر و شر و تبارشناسی اخلاق پیداست و فصل دوم به نیچهای که یادداشتهای منتشرشدهاش پس از مرگ، خصوصاً یادداشتهای موسوم به ارادهی قدرت، عیان میسازند.
فصل سوم به هایدگر نخستین، یعنی هایدگرِ کتاب هستی و زمان، میپردازد و واکنش او به معنای زندگی را مورد بررسی قرار میدهد. در دو فصل بعدی هم به اندیشههای سارتر در کتاب هستی و نیستی پرداخته میشود. نکتهی مثبتی که در این دو فصل کتاب فلسفه قارهای و معنای زندگی از جولیان یانگ وجود دارد این است که یانگ میان دو سارترِ متفاوت در کتاب هستی و نیستی تمایز میگذارد: یکی سارتری که مدام دم از مسئولیت و تعهد میزند و به نوعی پاسخاش به معنای زندگی همین است و دیگری سارتری که در کتاب هستی و نیستی تبدیلشدن انسان به موجودی در – خود – برای – خود را محال میداند. این محالبودن تبدیلشدن انسان به چنین موجودی، یعنی موجودی که خود علتِ خود است، موجب میشود که یانگ این سارتر را، یعنی سارتر دوم را، فیلسوفی نیهیلیست معرفی کند.
پس از سارتر به کامویی که کتاب افسانهی سیزیف را نگاشته پرداخته میشود و معنای زندگی از نگاه او مورد بررسی قرار میگیرد، از نگاه کسی که دغدغهای مستقیم و اساسی در این باب دارد، کسی که در ابتدای کتاباش عنوان میدارد که یگانه پرسش اصلی فلسفه پرسش در باب خودکشی است.
پس از کامو، یانگ به فوکو و دریدا و پاسخ آنها به معنای زندگی میپردازد و در آخر به هایدگر واپسین میرسد. بحثهای یانگ در فصل آخر، یعنی در فصل هایدگر واپسین، بهنوعی نشان میدهند که نظر خود او، یعنی یانگ، هم در باب معنای زندگی قرابتی بسیار به نظر هایدگر واپسین در باب معنای زندگی دارد.
سخن آخر
هدف از این نوشتار صرفاً معرفی کتاب فلسفه قارهای و معنای زندگی است و بنابراین تا جای امکان سعیام بر آن بود که محتویات کتاب را تماماً لو ندهم و تا جای امکان مخاطبان این نوشتار را سوق دهم به خرید این کتاب خوب و مطالعهی آن. ضمناً عنوان اصلی این کتاب، the death of god and the meaning of life است، یعنی مرگ خدا و معنای زندگی و همین خود باری دیگر نشان از آن دارد که یانگ فلسفهی قارهای را واکنشی به مرگ خدای مسیحی میداند.
منبع:
https://lycee.ir/the-death-of-god-and-the-meaning-of-life-julian-young/
@BeKhodnotes
BY دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی

Share with your friend now:
tgoop.com/Bekhodnotes/834