tgoop.com/Bekhodnotes/833
Last Update:
معرفی کتاب فلسفه قارهای و معنای زندگی از جولیان یانگ
آرش شمسی
کتاب فلسفه قارهای و معنای زندگی از یکی از نویسندههای نامآشنا در ایران، کتابی ست مناسب برای آشنایی با کلیت فلسفهی قارهای. جولیان یانگ، که پیش از این کتاب چند کتاب دیگر نیز از او به فارسی برگردانده شده بود، از جمله کتاب «شوپنهاور» و کتاب «هنر از نگاه هایدگر»، در کتاب فلسفه قارهای و معنای زندگی به طریقی – به زعمِ من – عالی به کلیت فلسفه قارهای نگریسته است. در این نوشتار به معرفی کتاب فلسفه قارهای و معنای زندگی از جولیان یانگ با برگردان بسیار خوب آقای بهنام خداپناه خواهم پرداخت.
کلیت کتاب فلسفه قارهای و معنای زندگی
از نگاه جولیان یانگ، فلسفهی قارهای یعنی «فلسفهای که وظیفهی اولیهی آن، عبارت است از جستوجوی پاسخی برای این پرسش که در پرتو مرگ خدای مسیحیت سنتی، دربارهی معنای زندگی چه میتوان گفت؟» [جولیان یانگ، فلسفه قارهای و معنای زندگی، برگردان ب. خداپناه، تهران، انتشارات حکمت، 1396، صص 26-27.]
همین تعریف عیان میسازد که جولیان یانگ از چه نظرگاهی به فلسفهی قارهای نظر انداخته و در این کتاب نظریاتاش را گردآورده است. البته که کتاب فلسفه قارهای و معنای زندگی تا حد زیادی کتابی ست در شرح اندیشههای فلاسفهای که عمدتاً نام قارهای روی آنها میگذارند، اما جولیان یانگ از انتقاد و همچنین ابراز نظر خود در این کتاب نگذشته و در جایجای کتاب میتوان نظریات او را نیز خواند و بهره جست.
یانگ کتاب خود را به دو قسمت تبدیل کرده: قسمتِ نخست کتاب به فلاسفهای میپردازد که از نگاه او فلسفهشان بهنوعی همانند کلیتِ فلسفهی مسیحیت است. منظور از فلسفهی مسیحیت چیست؟ منظور فلسفه و جهانبینیای است که در آن یک هدف، یک جهان ورای این جهان، یک جای خوب، یک آرمانشهر وجود دارد که پس از تحمل این جهان و تحمل پلیدیهایاش سرانجام بدان میرسیم و خستگیِ این جهان و پلیدیهایاش از تنمان خارج میشود. منظور فلسفهای است که عمدتاً بیانگر نوعی دوگانگی است: دوگانگی میان پلیدی اینجا و پاکی و سرزندگی جایی دیگر، دوگانگی میان مَجاز اینجا و حقیقتِ جایی دیگر.
یانگ در بخش نخست از افلاطون آغاز میکند و بحثاش به نیچهی جوان، یعنی نیچهی کتاب زایش تراژدی که بسی تحت تأثیر شوپنهاور، یا به قول یانگ بودیسمِ اروپاییِ شوپنهاور، است، ختم میگردد.
اما بخش دوم کتاب عیانگر اندیشههای فلاسفهای است که از نگاه جولیان یانگ فلسفه و اندیشهیشان متفاوت است از فلسفه و اندیشهی فلاسفهی بخش نخست. از نگاه این دسته از فلاسفهی قارهای، آن جهانِ حقیقی، آن آرمانشهر، دیگر وجود ندارد و ما هستیم و دنیایی ناشی از مرگِ آن جهان حقیقی، دنیایی فاقد آن اندیشههای آرمانشهرپرست، دنیایی که نیهیلیسم گریبانِ آن را گرفته است.
زمانی که نیچه اعلام کرد خدا مرده است، دقیقاً همین مرگ آن جهانهای حقیقی و آرمانشهرها را اعلام داشت، زمانی که پسامدرنهایی که خود در جوانی مارکسیست یا حداقل سوسیالیست بودند، رفتهرفته از مارکسیسم یا حداقل سوسیالیسم دست شستند، زمانی که اندیشههای پیشرفتانگارانهی هگل مردند و امثال فوکو اعلام داشتند که تاریخ خطی نیست بل هر دوران اپیستمهی خود را دارد و هیچ «مطلقی» هم بهمثابهی هدف این تاریخ در کار نیست، مرگ آرمانشهرها را اعلام داشتند.
یانگ در بخش دوم از نیچهی واپسین [یعنی نیچهی فراسوی خیر و شر، چنین گفت زرتشت و تبارشناسی اخلاق] میآغازد و به هایدگر واپسین [یعنی هایدگرِ پس از سال 1935] میرسد.
بخش نخست کتاب فلسفه قارهای و معنای زندگی
همانطور که گفتم در بخش نخست، جولیان یانگ به فلاسفهای که به نوعی دوگانگی باور داشتند میپردازد. فصل نخست این بخش به اندیشههای افلاطون اختصاص داده شده. البته در این فصل معنای زندگی از نگاهِ افلاطونِ موجود در رسالهی فایدروس مورد بررسی قرار گرفته که البته برای جولیان یانگی که قرار است در این کتاب به فلاسفهی قارهای در پرتو دو دسته بپردازد مفید است، اما از نگاه من برای بررسی معنای زندگی در اندیشههای افلاطون لااقل سه رسالهی دیگر نیز مفید اند و شاخص: نخست رسالهی گرگیاس است که سقراط در آن رساله صراحتاً در بحث با کالیکلس موضوع بحثشان را موضوعی مهم معرفی میکند و میگوید که در حال بحث در باب چگونگی زیستن اند، دوم رسالهی ضیافت یا مهمانی است که از نگاه من برای بررسی «تعالی» از نگاه افلاطون بسیار مهم است و سوم رسالهی فیلبُس: رسالهای که اختصاصاً به بحث درباب برتری زندگی فلسفی بر زندگی لذتگرایانه میپردازد.
@BeKhodnotes
BY دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
Share with your friend now:
tgoop.com/Bekhodnotes/833