tgoop.com/Bekhodnotes/711
Last Update:
خواب لاکپشتی ام آرزوست!
حدود یکسال پیش بود که مادرم در خیابان لاکپشتی را پیدا کرد و از ترس اینکه مبادا از بی آبی و گرسنگی تلف شود و یا بدتر از همه در زیر چرخهای خودروهای آهنینِ فاقد احساس له شود، آن را به خانه آورد و تا همین امروز در خانه مان زندگی میکند. آنچه برای من خیلی جالب بوده سبک و نوع زندگیِ لاکپشتی است: به این صورت که شش ماه زمستان لاکپشت به شکل خودکار به خواب زمستانی فرو میرود، اما چندوقت قبل از آن (حدود یکماه قبل از به خواب رفتن) خوراکش بیش میشود و پس از رفتن به خوابی عمیق تا اوایل بهار در همان حال باقی میماند. تابستانها هم از شدت گرما دوباره ترفند خواب را برمیگزیند به این صورت که خود را در زیر خاک دفن میکند تا از گزند گرمای طاقت فرسا در امان باشد. به عبارت دیگر، این جانور بیشتر عمر خود را در خواب سپری میکند، نه در خور و خوراک و هوسهای دیگر.
راستش به این زندگیِ لاکپشتی حسرت میخورم. در آن نوعی از قرار و آرامش و بی توجهی به تَن و اوضاع پیرامونی را میبینم که اکثر زندگیهای انسانی فاقد آن هستند. انسان از روزی که زاده میشود تا روزی که میمیرد مادام در طلب آرام و قرار است اما همواره این آرام و قرار را در امور خطا طلب میکند و از اینرو مادام در ناآرامی و بیقراری و دلهره است. خصوصن انسان معاصر که هرچه در او یافت شود، آرامش و قرار در او یافت می نشود! زندگیِ لاکپشتی با آن سکون و قرار و خوابهای عمیقش مرا به یاد زندگیهای با آرامش و قرار صوفیان و راهبانی میاندازد که فارغ از هیاهوی و غوغای جهان آرامش را در درون میطلبند و به نوعی خوابِ خود-خواسته فرو میروند، خواب که البته چه عرض کنم، نوعی بیداریِ درونی!
@BeKhodnotes
BY دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
Share with your friend now:
tgoop.com/Bekhodnotes/711