tgoop.com/Bekhodnotes/616
Last Update:
از کودکی عاشق آسمان پرستاره بودم. به یاد دارم آن روزها که هنوز آسمان شب محل تولد کودکیام هنوز آلوده به نورهای مصنوعی نشده بود، شبهای تابستان که در ایوان حیاط خانه پدربزرگ میخوابیدیم، رد کهکشان راهشیری را میشد در آسمان دید. خیلی تجربه حیرتانگیزی بود، هرچند چیز خیلی زیادی از کهکشان و پدیدههای نجومی سر در نمیآوردم!
از همینرو، این سخن کانت را که "دوچیز مرا بیش از همه به حیرت وامیدارد، آسمان پرستاره بیرون و وجدان اخلاقی درونم"، از ته وجود درک کردهام. به راستی آسمان شب حیرتانگیز است. خصوصن وقتی اندک دانشی هم درباره فواصل میانستارهای و میانکهکشانی با آن همراه شود، بر حیرت و تناهی انسان بسیار افزوده میشود. وقتی با اعداد بسیار کلان مثلن چند ده هزار سال نوری یا چند ده میلیون یا میلیارد سال نوری و ... مواجه میشوی، بیشتر از عمقِ به راستی رازآمیز کیهان حیرتزده میشوی.
به راستی حس حیرتزدگی حس روحبخشی است. برای انسان فسرده این روزها که تقریبن حس حیرت را نسبت به خیلی چیزها به خاطر نزدیکی و دم-دستیشدنشان از دست داده، به نظر آسمان شب و عمق بیکرانه فضا و فواصل متحیرکننده آن همچنان یکی از منابع حیرت و شگفتی است و اینچنین هم خواهد بود، چه اینکه دسترسپذیری و احاطه و چیرگی زداینده حس حیرت و افسون است و عمق بیکرانه فضا از این احاطه آدمی به نظر حالا حالاها مصون باشد و این منبع حیرت همچنان پاینده!
ویدئوی زیر تلاش کرده به شکلی خیلی ساده این ناچیزیِ زمین و حیرتانگیزی بیکرانه فضا را نشان دهد. براستی در این فضای بیکرانه، زمین به این بزرگی در مقیاس کلان نه همچون اتم، بلکه بیشتر چیزی شبیه به ذرههای کوانتومی و زیر-اتمی میماند، دیگر موجودات و ما انسانهای درون آن که تقریبن نزدیک به هیچ!
به قول شعری منسوب به خیام که میگوید:
دنیا دیدی و هرچه دیدی هیچ است
و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است
سرتاسر آفاق دویدی هیچ است
و آن نیز که در خانه خزیدی هیچ است
و یا شعر منسوب به مولوی که میگوید:
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از عمر چه ماند باقی
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ!
@BeKhodnotes
BY دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
Share with your friend now:
tgoop.com/Bekhodnotes/616