tgoop.com/Bekhodnotes/610
Last Update:
شنیدم که لقمان سیه فام بود . . .
پیرو مطلب قبلی و توصیف من از ادبیات شاملو درخصوص موسیقی و آواز ایرانی به عنوان ادبیاتی رکیک و مبتذل، متوجه شدم که دوستان حامی حیوانات بر من ایراد گرفته و سخنانم را «گونهپرستانه» دانستهاند.** نخست خود هم همین گمان را کردم که احتمالن مرتکب چنین گرایشی در سخنانم شدهام، اما بیشتر که دربارۀ آن فکر کردم به نظرم رسید که ظاهرن این دوستان هستند که در داوری سخن من دچار اشتباه شدهاند. در اینجا برای آشکار شدن خطای داوریشان باید دوباره تعریف دو مفهوم را مجدد مرور کنیم. نخست مفهوم «گونهپرستی» یا همان speciesism و دیگری آرمان «برابری».
1. گونهپرستی: عبارتست از گرایشی ناموجه و تبعیضآمیز در برتری نهادن یک گونه بر گونه دیگر صرفن به خاطر گونهای که بدان تعلق دارد. مثل اینکه ما انسانها خود را در بهرهبرداریهای مختلف از حیوانات به اشکال مختلف موجه میدانیم صرفن به خاطر اینکه آنها به گونه یا نوع ما تعلق ندارند. درواقع مطابق این گرایش تبعیضآمیز آنچه به یک موجود نسبت به موجود دیگر ارزش و جایگاه بالاتری میدهد تعلق داشتن به گونه انسانی است، صرفنظر از اینکه چه بسا فرد یا افرادی از گونۀ غیر-انسان ممکن است از نظر توانمندیها از فرد یا افرادی از گونۀ انسانی بسیار توانمندتر هم باشند. مثل باهوشتر بودن یا مهربانتر بودن یک سگ نسبت به انسانی، مثلن کودکی از انسان یا فردی عقبمانده.
2. برابری: همانگونه پیتر سینگر در کتاب آزادی حیوانات مفهوم برابری را در مقام آرمانی اخلاقی در عبارت «همۀ حیوانات برابرند» تعریف میکند، برابری در مورد برابری انسان و حیوان یا حتی انسان با انسان نه برابریِ واقعی بلکه برابری در توجه نسبت به منافع و علایق اساسی است. به عبارت دیگر، وقتیکه ما میگوییم همه انسانها برابرند این به معنای این نیست که انسانها در واقعیت هم دارای توانمندیهای برابر و یکسانی هستند، چه اینکه انسانها به لحاظ توانمندی از یکدیگر متفاوتند، یکی دردمندتر دیگری بیخیال، یکی نیرومندتر، دیگری ناتوان، یکی زشتتر، دیگری زیبا و ... . بلکه برابری در مقام آرمانی اخلاقی باید عبارت از برابری در توجه نسبت به منافع و علایق اساسیِ همۀ ذینفعان باشد، یعنی هرآنکس که دارای منافعی است، صرفنظر از اینکه سیاه باشد یا سفید، زشت باشد یا زیبا، توانمند باشد یا ناتوان، زن باشد یا مرد، انسان باشد یا حیوان و . . .. از اینرو برابری در مقام آرمانی اخلاقی عبارتست از «توجه برابر نسبت به منافع همۀ ذینفعان».
3. مطابق این مقدمات، ما برای اینکه هرچه بیشتر به آرمان برابری نزدیک شویم و از تبعیضهای ناموجه براساس، نژاد، جنس، گونه و ... اجتناب کنیم، نیازی نیست که توانمندیهای همۀ موجودات را یکسان ارزیابی کنیم و یا صفاتِ فلان گونه یا فلان جنس را به گونه یا جنس دیگر نسبت بدهیم. میتوانیم موجودی را زیباتر از موجودی دیگر، یا خوشصداتر از موجودی دیگر ارزیابی کنیم اما همچنان به آرمان برابری وفادار بمانیم. درواقع ارزیابی موجودات از حیث توانمندیهای واقعیِ مختلف و رتبهبندی آنها مادامیکه منجر به بیحرمتی و عدم توجه نسبت به منافع آنها نگردد مشمول تبعیض نخواهد شد. شما میتوانید شخص الف را از شخص ب به لحاظ معیارهای زیباییشناسی برتر ارزیابی کنید اما همچنان با کمال احترام و برابری با هردو رفتار کنید. مشکل آنجایی بروز خواهد کرد که از این ارزیابیها و رتبهبندیهای واقعی بخواهیم نتایجی تبعیضآمیزدر توجه و رفتار به آنها بگیریم، مثل اینکه چون الف از ب زیباتر است باید بیشتر مورد احترام و توجه قرار گیرد و درمقابل ب مورد بیتوجهی و بیاحترامی. چه بسیار افراد زیبایی که سیرتِ نازیبا دارند و چه بسیار افراد نازیبایی که سیرتِ زیبا دارند چه اینکه به قول سعدی: شنیدم که لقمان سیهفام بود/ نه تنپرور و نازکاندام بود! لقمان حکیم با صورتِ نازیبایش سیرتی بسیار زیبا و پسندیده داشت.
حال برگردیم به نسبت دادن عرعر خر توسط شاملو به آواز ایرانی، و توصیف من از آن به عنوانِ توصیفی نادرست. آیا این واقعن گونهپرستی است؟ گمان نمیکنم! میتوان انسان، یا حیوانی را زیباتر، خوشصداتر، باحیاتر و ... از انسان و حیوانی دیگر دانست و همچنان در لحاظ کردن منافعشان به یکسان با آنها برخورد کرد یا اتفاقن برعکس میتوان انسان یا حیوانی را زیباتر، خوشصداتر و هزاران بهتر یا بدتر دیگر دانست و منافعش را زایل کرد. میتوان صدای قناری را زیبا و صدای خر را نازیبا دانست اما همچنان به هیچکدام صدمه یا آسیبی نرساند، یا بالعکس میتوان صدای قناری را زیبا و صدای خر را نازیبا دانست و به آنها آسیب رساند و به منافعشان بیتوجه بود. به همین صورت هم میتوان گرگ را درنده و گوسفند را نجیب دانست.
@BeKhodnotes
BY دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
Share with your friend now:
tgoop.com/Bekhodnotes/610