BEKHODNOTES Telegram 499
1. درد بدترین چیز عالم است. شاید پربیراه نباشد اگر بگوییم که درد همان بدی است، هرچند از دو وجهه نظر متفاوت، یکی از منظری طبیعی و دیگری از منظری هنجارین و ارزشی. در یک کلام ناآزموده، چه بسا بتوان گفت که همه رذایل اخلاقی قابل فروکاست به دردند، هرچند صحت و سقم جهانشمولیتِ این ادعا باید در مورد تک تک این رذایل مورد بررسی قرار گیرد. اما برای اینکه بدیِ درد را بهتر تصور کنیم اندکی روی این واقعیت درنگ کنیم که هنگام درد کشیدن حاضریم چه کارها که نکنیم؟! نگاهی به تنوعی از داروهای مسکن و ضددرد به نحو خاص، و کل داروها و تجهیزات پزشکی به نحو عام که امروزه بشر ابداع و تولید کرده است، در اشاره به همین مطلبند که همّ و غمّ اصلی پزشکی، البته با مسامحه، همین کاستن از درد بوده است. ما در هنگام درد کشیدن، مادامیکه این درد حاصل انتخاب خودآگاهِ خودمان نباشد، به زمین و زمان چنگ میزنیم که به هر قیمتی که شده آنرا فرو بنشانیم. چه بسا چیزی را مصرف کنیم که، ولو به قیمت وارد ساختن آسیب جدی به دیگر اعضای بدنمان، به مدت کوتاهی هم که شده این درد را آرام کند. براین اساس، پر بیراه نبود که جان استوارت میل درد را معادل بدی میگرفت.

2. اما نکته اینجاست که این تنها ما انسانها نیستیم که در تجربه درد با یکدیگر سهیم هستیم. ما در تجربه این درد با خویشاوندانِ غیر انسانی مان (که برچسب عام و فراگیر «حیوانات» را طوری به آنها میزنیم که انگار خودمان تافته ای جدا بافته از آنان هستیم) مشترک هستیم. به همان اندازه که من و شما، آگاهانه، دردی را برنمی گزینیم، و ترجیح نمیدهیم، این در مورد گونه های دیگرِ حیوانی نیز صادق است. هیچ حیوانی، دستکم به صورت آگاهانه، برنمیگزیند که در درد باشد. به نحو خاص و مشخص، هیچ حیوانی کشته شدن، آسیب دیدن، و رنج کشیدن را انتخاب نمیکند. ترس و فرار از منبع آن، در همه گونه ها شاهدی بر این مدعاست. ترجیح همه گونه های حیوانی، من جمله خودِ ما، گریز و دوری از منبع درد است. درد درد است و درد بد است، خواه توسط کودکی احساس شده باشد، یا سیاهی، زنی یا مردی، و یا حیوانی. درد برای همه درد است، ولو افرادی متفاوت با آستانه های متفاوت از تجربه درد.

3. حال مسئله اصلی در بی تفاوتی ما به دردِ گونه های دیگر و به هیچ گرفتن آن است. ما بنا به دلایل بسیار زیادی دردِ گونه های دیگر را نمیبینیم، و یا اینگونه ترجیح میدهیم که نبینیم. منظورم از گونه های دیگر صرفا حیواناتی نیستند که در حیات وحش به صورت طبیعی زندگی میکنند و یا صرفا سگها و گربه های محلمان. بلکه گستره بسیار بیکرانی از جانورانی که برای خوراک، پوشاک، آزمایش، سرگرمی و . . . پرورش میدهیم. این گستره به قدری انبوه و بیکران هستند که به عنوان مثال در کشوری مثل آمریکا همه ساله حدود ده میلیارد، یا یک و نیم برابرِ جمعیت جهان (به استثنای ماهیها و دیگر آبزیان) حیوان در این راستا از میان میروند و تنها فدای منافعِ یک گونه خاص میشوند (اینکه چرا آمریکا را مثال زدم به خاطر شفافیت نسبیِ آمار این کشور در این زمینه است). مسئله اصلی ما در داشتن معیارهای دوگانه، یا دابل استاندارد، است. ما در حالیکه درد را برخود نمیپسندیم، آنرا در بدترین شکلش برای گونه های دیگر میپسندیم و روا میشمریم. ما هنوز گونه های دیگر را در سپهر اخلاقیِ خود نگنجانیده ایم، یا اینگونه ترجیح میدهیم که نگنجانیم، و با آنها به مثابه «دیگری»یی که باید به دردشان توجه کرد رفتار نمیکنیم. هنوز در این وهمِ دکارتی به سر میبریم که آنها ماشینهایی هستند مرکب از فنر و چرخ دنده، در حالیکه ما در نقطه مقابل آنها «روح در ماشینِ» تنیم. گرایش ما نسبت به آنها، در بهترین حالت، بی تفاوتی، و در بدترین حالت، عاملِ مستقیمی شدن برای دردشان است.

@BeKhodnotes



tgoop.com/Bekhodnotes/499
Create:
Last Update:

1. درد بدترین چیز عالم است. شاید پربیراه نباشد اگر بگوییم که درد همان بدی است، هرچند از دو وجهه نظر متفاوت، یکی از منظری طبیعی و دیگری از منظری هنجارین و ارزشی. در یک کلام ناآزموده، چه بسا بتوان گفت که همه رذایل اخلاقی قابل فروکاست به دردند، هرچند صحت و سقم جهانشمولیتِ این ادعا باید در مورد تک تک این رذایل مورد بررسی قرار گیرد. اما برای اینکه بدیِ درد را بهتر تصور کنیم اندکی روی این واقعیت درنگ کنیم که هنگام درد کشیدن حاضریم چه کارها که نکنیم؟! نگاهی به تنوعی از داروهای مسکن و ضددرد به نحو خاص، و کل داروها و تجهیزات پزشکی به نحو عام که امروزه بشر ابداع و تولید کرده است، در اشاره به همین مطلبند که همّ و غمّ اصلی پزشکی، البته با مسامحه، همین کاستن از درد بوده است. ما در هنگام درد کشیدن، مادامیکه این درد حاصل انتخاب خودآگاهِ خودمان نباشد، به زمین و زمان چنگ میزنیم که به هر قیمتی که شده آنرا فرو بنشانیم. چه بسا چیزی را مصرف کنیم که، ولو به قیمت وارد ساختن آسیب جدی به دیگر اعضای بدنمان، به مدت کوتاهی هم که شده این درد را آرام کند. براین اساس، پر بیراه نبود که جان استوارت میل درد را معادل بدی میگرفت.

2. اما نکته اینجاست که این تنها ما انسانها نیستیم که در تجربه درد با یکدیگر سهیم هستیم. ما در تجربه این درد با خویشاوندانِ غیر انسانی مان (که برچسب عام و فراگیر «حیوانات» را طوری به آنها میزنیم که انگار خودمان تافته ای جدا بافته از آنان هستیم) مشترک هستیم. به همان اندازه که من و شما، آگاهانه، دردی را برنمی گزینیم، و ترجیح نمیدهیم، این در مورد گونه های دیگرِ حیوانی نیز صادق است. هیچ حیوانی، دستکم به صورت آگاهانه، برنمیگزیند که در درد باشد. به نحو خاص و مشخص، هیچ حیوانی کشته شدن، آسیب دیدن، و رنج کشیدن را انتخاب نمیکند. ترس و فرار از منبع آن، در همه گونه ها شاهدی بر این مدعاست. ترجیح همه گونه های حیوانی، من جمله خودِ ما، گریز و دوری از منبع درد است. درد درد است و درد بد است، خواه توسط کودکی احساس شده باشد، یا سیاهی، زنی یا مردی، و یا حیوانی. درد برای همه درد است، ولو افرادی متفاوت با آستانه های متفاوت از تجربه درد.

3. حال مسئله اصلی در بی تفاوتی ما به دردِ گونه های دیگر و به هیچ گرفتن آن است. ما بنا به دلایل بسیار زیادی دردِ گونه های دیگر را نمیبینیم، و یا اینگونه ترجیح میدهیم که نبینیم. منظورم از گونه های دیگر صرفا حیواناتی نیستند که در حیات وحش به صورت طبیعی زندگی میکنند و یا صرفا سگها و گربه های محلمان. بلکه گستره بسیار بیکرانی از جانورانی که برای خوراک، پوشاک، آزمایش، سرگرمی و . . . پرورش میدهیم. این گستره به قدری انبوه و بیکران هستند که به عنوان مثال در کشوری مثل آمریکا همه ساله حدود ده میلیارد، یا یک و نیم برابرِ جمعیت جهان (به استثنای ماهیها و دیگر آبزیان) حیوان در این راستا از میان میروند و تنها فدای منافعِ یک گونه خاص میشوند (اینکه چرا آمریکا را مثال زدم به خاطر شفافیت نسبیِ آمار این کشور در این زمینه است). مسئله اصلی ما در داشتن معیارهای دوگانه، یا دابل استاندارد، است. ما در حالیکه درد را برخود نمیپسندیم، آنرا در بدترین شکلش برای گونه های دیگر میپسندیم و روا میشمریم. ما هنوز گونه های دیگر را در سپهر اخلاقیِ خود نگنجانیده ایم، یا اینگونه ترجیح میدهیم که نگنجانیم، و با آنها به مثابه «دیگری»یی که باید به دردشان توجه کرد رفتار نمیکنیم. هنوز در این وهمِ دکارتی به سر میبریم که آنها ماشینهایی هستند مرکب از فنر و چرخ دنده، در حالیکه ما در نقطه مقابل آنها «روح در ماشینِ» تنیم. گرایش ما نسبت به آنها، در بهترین حالت، بی تفاوتی، و در بدترین حالت، عاملِ مستقیمی شدن برای دردشان است.

@BeKhodnotes

BY دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی


Share with your friend now:
tgoop.com/Bekhodnotes/499

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

The main design elements of your Telegram channel include a name, bio (brief description), and avatar. Your bio should be: Unlimited number of subscribers per channel Matt Hussey, editorial director of NEAR Protocol (and former editor-in-chief of Decrypt) responded to the news of the Telegram group with “#meIRL.” Hashtags On Tuesday, some local media outlets included Sing Tao Daily cited sources as saying the Hong Kong government was considering restricting access to Telegram. Privacy Commissioner for Personal Data Ada Chung told to the Legislative Council on Monday that government officials, police and lawmakers remain the targets of “doxxing” despite a privacy law amendment last year that criminalised the malicious disclosure of personal information.
from us


Telegram دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
FROM American