tgoop.com/Bekhodnotes/1044
Last Update:
الهیات فریب
آنچه در تورات به شکل عجیبی خودنمایی میکند رفتارهای فریبکارانه و نیرنگآمیز شخصیتهای مهم بنی اسرائیل است. این رفتارهای فریب کارانه به قدری در شکلدهی به روایت تورات از شکل گیری قوم بنی اسرائیل و پیامبری یعقوب حائز اهمیتند که اینگونه بنظر میرسد که اصولن نیرنگ و فریب در این آیین یک ضدارزش بشمار نمیرود. همین روایتهای دینی نیز احتمالن در شکلگیری استراتژی های فریبکارانه از سوی قرائت فاشیستی از یهودیت، یعنی صهیونیسم، بیاثر نبوده و بنوعی میتوان آنرا الهیات فریب و نیرنگ در پس ظاهر مدرن باصطلاح تنها لیبرال دموکراسی خاورمیانه (!!!) خواند. در اینجا فقط به خلاصه دو داستان از کتاب تورات اشاره میکنم که در آن چگونه نیرنگ و فریب عملی متعارف و نسبتن مقبول نشان داده میشود:
۱) نحوه انتخاب یعقوب به عنوان جانشین اسحاق و پیامبر بعدی:
چون اسحاق پیر و نابینا شد، از پسر بزرگش، عیسو، خواست که به شکار برود و غذایی برایش آماده کند تا در ازای آن به او برکت دهد. رفقه، همسر اسحاق، این موضوع را شنید و با حیلهای، به پسر کوچکتر خود، یعقوب، کمک کرد تا خودش را به جای عیسو جا بزند. یعقوب با پوشیدن لباس عیسو و پنهان کردن دستانش زیر پوست بزغاله (زیرا عیسو برخلاف یعقوب دستانی پرمو داشت)، توانست پدرش را فریب دهد و برکت نخستزادگی را که حق عیسو بود، از آن خود کند که همین امر باعث شد یعقوب پس از اسحاق به پیامبری برسد.
پس از آن که یعقوب با حیله، برکت پدرش را گرفت و از پیش او رفت، عیسو از شکار برگشت و متوجه فریبکاری یعقوب شد. عیسو از شدت خشم، سوگند خورد که یعقوب را بکشد. رفقه که از نقشه عیسو باخبر شد، به یعقوب گفت که برای نجات جانش به نزد برادرش، لابان، فرار کند. او برای توجیه فرار یعقوب به اسحاق گفت که از ازدواج یعقوب با دختران مردم کنعان میترسد و به همین دلیل او را به حران میفرستد. (سِفر پیدایش ۲۷)
۲) استفاده فرزندان یعقوب از عمل ختنه برای زمینگیر کردن و قتل عام:
دینه، دختر یعقوب و لیه، به قصد دیدار با زنان کنعانی به شهر شکیم رفت. در آنجا، شکیم، پسر حامور حوی، که رئیس آن زمین بود، او را بدید، او را بگرفت و با او همخواب شده، وی را بیعصمت ساخت. سپس شکیم دلباختهی دینه شد و به پدرش التماس کرد تا به نزد یعقوب برود و دینه را برای او به همسری بگیرد. حامور نیز به همراه پسرش نزد یعقوب و پسرانش آمدند تا این وصلت را مطرح کنند.
پسران یعقوب که از عمل ننگین شکیم بسیار خشمگین بودند، پاسخ حامور را با حیلهای دادند. آنها وانمود کردند که با این ازدواج و صلح با مردم شکیم موافقند، اما شرطی گذاشتند. آنها گفتند که این وصلت تنها در صورتی ممکن است که تمام مردان شهر شکیم ختنه شوند. شکیم و پدرش که واقعاً خواهان این ازدواج بودند، مردم شهرشان را راضی به این کار کردند و به آنها قول دادند که با این وصلت، ثروت و اموال زیادی از یعقوب و خانوادهاش نصیبشان خواهد شد.
روز سوم، وقتی مردان شهر شکیم به دلیل ختنه شدن در اوج درد و ضعف بودند، شمعون و لاوی، دو پسر یعقوب و برادران تنی دینه، با شمشیرهای خود به شهر حمله کردند و تمام مردان را از دم تیغ گذراندند. آنها حامور و شکیم را نیز کشتند و دینه را از خانه شکیم بیرون آوردند. سپس دیگر پسران یعقوب به شهر حمله کرده، آن را غارت کردند و زنان، کودکان و گوسفندان آنها را به اسارت بردند. یعقوب از کار پسرانش بسیار اندوهگین شد و از ترس انتقامگیری قبایل اطراف، آنها را سرزنش کرد. (سِفر پیدایش ۳۴)
@BeKhodnotes
BY دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
Share with your friend now:
tgoop.com/Bekhodnotes/1044