tgoop.com/Bekhodnotes/1040
Last Update:
غرب و معضلی بنام ایران!
مطلبی که بارها ديده و شنیدهایم این بوده که چرا ایران تبدیل به یک کشور معمولی در نظام جهانی نمیشود و همواره یک کشور یاغی و سرکش است که نظم بینالمللی را بچالش کشیده است. همین چند روز پیش بود که، متیو ویتاکر، سفیر آمریکا در ناتو، گفته بود که ایران باید به میز مذاکره برگردد تا به عضوی از جهان متعارف تبدیل شود. این روایت صهیونیستی، بنظرم، بر آن است که کل مسئولیتها و عهدشکنیها را بر گردن ایران انداخته و طرف مقابل غربی را از هر خطایی مبرا نشان دهد. بیهوده هم نیست که از شب تا به صبح رسانههای فارسی زبانشان در پی تلقین چنین روایتی به اذهان عمومی است.
اما بیایید اینطور فرض بگیریم که بسیار خوب، حرف شما قبول! ایران کشوری سرکش است و نافی نظم جهانی، و این ایران و نه اسرائیل است که عضو ان پی تی و آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیست و این ایران است که پشت حملات یازده سپتامبر بوده و نه عربستان و این ایران است که نسلکشی میکند ونه اسرائیل و این ایران است که از یونسکو خارج میشود و دادگاه لاهه را به هیچ میگیرد ونه ایالات متحده، و دهها واقعیت دیگری از این دست. بفرض اینکه همه این واقعیتها را بکنار بگذاریم و فرض بر یاغی و سرکش بودن و برهم زننده نظم بینالملل بودن ایران بگیریم، پرسش اینجاست که آیا هیچگاه توسط طرف غربی با ایران رفتاری عادی شده است؟ ایران اصولن هیچگاه و بخصوص بعد از انقلاب به شکلی عادی و معمولی مورد رفتار قرار نگرفته و همواره توسط طرف غربی به مثابه یک مسئله و معضل نگریسته شده که این مسئله باید آنقدر زیر فشار قرار گیرد تا بالاخره جایی از هم وابپاشد. در واکنش به چنین سیاستی، همین اندازه همکاری ایران با نهادهای بینالمللی نیز، که خود غربیها هرگاه منافعشان اقتضا کند ارزش چندانی در عمل برایش قائل نیستند، بیش از حد انتظار است.
از سوی دیگر، ایران دستکم سه بار کوشیده به سمت عادی سازی و کاهش تنش با طرف غربی گام بردارد که هرسه بار نیز با پاسخ مشت آهنین غرب مواجه شده است. یکی دولت اصلاحات محمد خاتمی بود که کوشید با جاانداختن گفتمان گفتگوی تمدنها درهای ایران را بسوی غرب باز کند. اما در پاسخ چه دید؟ بله، حمله آمریکا به افغانستان و سپس عراق، و اظهارات رئیسجمهور وقت آمریکا، جرج بوش، درباره ایران به عنوان محور شرارت! و کیست که باور نکند که هدف از حمله به عراق و افغانستان مهیا کردن زمینهها برای حمله به ایران بود.
گام دوم درست مربوط به ده سال پیش و دولت حسن روحانی بود که ایران با قدرتهای بزرگ غربی بر سر برنامه هستهای خود به توافقی جامع دست یافت. اما دوباره چه پاسخی دریافت کرد؟ بله! خروج یکطرفه آمریکا از توافقی جامع و عهدشکنیهای طرف اروپایی پس از آن.
و نهایتن مورد سوم نیز مربوط به همین دوماه پیش در دولت مسعود پزشکیان است که اینبار اما ایران مستقیم با طرف آمریکایی وارد گفتگو شد و درست در میانه گفتگوها با چراغ سبز آمریکا و ناتو، صهیونیستها حملهای وحشیانه و به قصد تغییر نظام سیاسی در ایران را صورت دادند. درواقع استفاده از ابزار دیپلماسی به عنوان یک پوشش برای حملهای همه جانبه به ایران.
واقعیت اینجاست که طرف غربی با هر بار عهدشکنی خود به جریان و گفتمانی در داخل ایران ضربه زده است که تنها راه موثر اصلاحات ملایم و مسالمتآمیز در داخل است و با این کار فضای کشور را به سمت افراط و رادیکالیسم به پیش برده است. در چنین شرایطی طبیعی است که جناح محافظه کاران در داخل بگویند: غرب هیچ زبانی جز زبان قدرت نمیفهمد و گفتگو و دیپلماسی با ایشان بینتیجه است. بگمانم این مسئله هم نباید امری اتفاقی باشد. در واقع، وقتی سیاست پنهان و اصلی غرب سیاست براندازی و لیبیایی-سوریهای کردن ایران است، اخذ چنین سیاستهایی نیز از طرف ایشان بهیچ وجه عجیب نمیآید و در راستای نقشه کلانترشان است.
براین اساس، فارغ از اشتباهات و خطاهای بسیاری نیز که ج.ا در طی ۴۵ سال گذشته انجام داده، اما به نظرم همه خطاها را بگردن ایران انداختن، پروژهای اسرائیلی-غربی برای ضربه زدن به ایران و ایرانی است که بزرگترین میوه و ثمره آن ترویج ذهنیت تمایز بین ایران و جمهوری اسلامی است که از صبح تا شب در رسانههای وابستهشان تبلیغ میکنند. اینکه جنگ غرب و اسرائیل نه با ایران و مردم ایران بلکه با جمهوری اسلامی است.
@BeKhodnotes
BY دلمشغولیهای فلسفی-اخلاقی
Share with your friend now:
tgoop.com/Bekhodnotes/1040