tgoop.com/Arameshdron/66442
Last Update:
هیچچیزی در خلق یک ذهن روانکاوانه بازدارندهتر از این نیست که بیمار و تحلیلگر باور کنند که قصه «اصلی» بیمار را کشف کردهاند. روانکاوی درعینحال قصههای کلیدیای که موانعی در مسیر زندگی بیمار ایجاد کردهاند را شناسایی میکند؛ همین شناسایی میباید منجر به درک عمیقتر شود و آمادگی فهم قصههای قدیمی ارائهشده در شکلهای جدید را ایجاد کند و البته به بیمار آزادی شناسایی قصههای جدید را نیز بدهد.
بیماران به ما مراجعه میکنند چرا که موانعی برای زندگی کردن قصههای خود دارند و به جای آن زندگی شخص دیگری را زندگی میکنند و از دیدن قصه رها شده خود وحشت دارند یا اینکه نمیتوانند عواقب قصهای را که ساختهاند تحمل کنند آنها درد یک زندگیِ زندگی نکرده را حس میکنند و میخواهند بدانند زندگی چه کسی را زندگی کردهاند و چگونه میتوانند زندگی خود را زندگی کنند.
هدف تحلیل این است که به بیماران کمک کنیم قصههایی را که زندگی کردهاند کشف کنند و از این راه به قصههایی دست بیابند که مایلاند زندگی کنند. مولف قصه خود شدن عامل تعیینکننده تحلیل «به اندازه کافی خوب» است. هر چند دیگران هم میتوانند نقش تعیینکنندهای در شکلگیری و ادامه قصههای بیماران ما داشته باشند، اما پیشرفت تحلیلی به سمت بهتر زیستن تنها هنگامی اتفاق میافتد که بیمار بپذیرد مولف قصههایی است که در تحلیل بروز کردهاند؛ مولف شکلگیری، تداوم و نتایج آنها.
فرد بوش
از کتاب خلق یک ذهن روانکاوانه
ترجمه توفان گرکانی و سحر شهنازی
BY كانال روانشناسي آرامش درون🕊️
Share with your friend now:
tgoop.com/Arameshdron/66442