Telegram Web
Forwarded from اراکی باس...؟
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تنها صداست که می ماند🎶🎵🎶

روز رادیو گرامی باد📻💐📻

🎙 #پارسیجانی

@ArakiBass
👍1
Forwarded from اراکی باس...؟
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from پیوست
‌‌لطفن با حوصله بخونید
به تسمیه ی ماه رمضان
امیدواریم به حرمت ماه رمضان هم که شده یاد این جمله بیافتیم که گناهی که باعث خجالتت به درگاه پروردگار بشه، بهتر از ثوابی هست که باعث غرورت بشه(ما روزه نمی گیریم که پوزش رو بدیم)
امیدواریم به حرمت ماه رمضان هم که شده
کمی بیشتر
به فکر کم کاری هامون باشیم
کمی بیشتر به فکر نیازمندانی باشیم که شاید بشه با حتی یک وعده هم که شده اونهارو خوشحال کنیم(این یک وعده یکی از دو وعده ی روزانه ای هست که قرار هست مارو به یاد نیازمندان بندازه، البته اگر از افطار تا سحر هزار برابر اون رو با تغییر کاربری معده بجای کوهان، ذخیره نکنیم!!!)...
امیدواریم به حرمت ماه رمضان هم که شده
کمی بیشتر
به فکر کم کاری هامون باشیم
کم کاری هایی مثل کوتاهی ما در بیشتر مهربانی کردن ها و کمتر لج بازی و کینه توزی کردن ها...
امیدواریم به حرمت ماه رمضان هم که شده
کمی بیشتر
به فکرِ با اخلاق شدن هامون باشیم و کمتر خودمون رو خفنی روی زمین بدونیم و حواسمون باشه اگر روزه می گیریم منتی به کسی نداریم بلکه باید بیشتر مراقب باشیم که با شخصیت تر رفتار کنیم(و اگر جز این رفتار کردیم و از دیگران توقع داشتیم که روزه گرفتن مارو حلوا حلوا کنن،بهشون حق بدیم که به هیچی ببینن دین و فهم مارو)
امیدواریم به حرمت ماه رمضان هم که شده( به ویژه در زمان های لحظه ی افطار ) کمی یاد مردمانی خسته و رنجور بیافتیم که در هر لحظه ازشون توقع خوش برخوردی داریم و از اونها افرادی غیراجتماعی ساختیم(دقیقن یادمون باشه که چه رفتارهای زامبی گونه ای شاید در این لحظه ها به خودمون بگیریم و انتظار داشته باشیم همه غلامی مارو کنن)...
امیدواریم به حرمت ماه رمضان
خاکساری و افتادگی و دست بوسی ما از خانواده و بزرگترهامون بیشتر بشه و کمی یادمون بیافته که عزیزانمون بهترین سرمایه های ما هستن و قرار نیست تا ابد باهاشون باشیم و یا تا ابد باهامون باشن....
امیدواریم به حرمت ماه رمضان، کمی بیشتر درست اندیشه کردن رو یاد بگیریم و هر لحظه که مراقب لب نزدن هامون به هر خوراکی و نوشیدنی بودیم
یادمون باشه باید بیشتر مراقب به گند نکشیدن فکر و اندیشه هامون باشیم...
امیدواریم به حرمت ماه رمضان به معنای واقعی روزه داری کنیم
درست وقتی که می خوایم به راحتی و در کمال بد صفتی افراد رو دسته بندی کنیم به اخ و اوخ(یعنی یادمون باشه روزه گرفتیم که آدم تر باشیم نه وقیح تر)
باز هم در پایان
امیدواریم به حرمت ماه رمضان هم که شده یاد این جمله از حضرت علی(ع) بیافتیم که: گناهی که باعث خجالتت به درگاه پروردگار بشه، بهتر از ثوابی هست که باعث غرورت بشه

#روزه
#اراکی_باس

@arakibass
#خاطره

خاطره ی علی
با اینکه شهریور به نیمه نرسیده بود ولی در آن عصر جمعه هوا به خنکی می زد . باد ملایمی در کوچه ی خاکی می وزید و گرد و خاک را به چشمها می ریخت . تیله های شیشه ای سه پر و شش پر در میان خاک غلط می زدند و به چاله ی کوچکی که در وسط کوچه کنده بودیم می افتادند . مردها دور هم جمع بودند و با هم گپ می زدند . شاید در پی انجام کاری و شاید هم از روی عادت و در پرسه های بی هدف روزانه گذر علی به کوچه ی ما افتاده بود و مردها سر شوخی را با او باز کرده و صدای خنده به گوش می رسید . داش مصطفی که بالهای یک مرغ ماشینی سفید و درشت را در دست داشت ابتدا مقداری آب به او خوراند و سپس در لب جوی میان کوچه پا بر بالهای حیوان گذاشت و تیغه ی تیز و بلند چاقوی دسته مشکی اش را بر گلوی حیوان مالید . هیجان زده بودم ، مرغ سفید در حالی که سرش با پوست به بدنش آویزان بود در خاک و خون پر و بال می زد ، تیله ی جگری رنگ مجید در برخورد با تیله ی من خرد شد و علی در حالی که دهانش کف کرده و سیاهی چشمانش مشخص نبود کمی آنسوتر در کف کوچه در میان خاک کوچه دست و پا می زد و به شدت می لرزید . داش مصطفی با تیغه ی چاقوی دسته مشکی اش سریع دور تا دور علی روی خاکها خیط کشید و با این کار شاید مانع ورود اجنه و شیاطین به جسم و جان علی می شد ، قباد شانه های علی را مشت و مال می داد و مواظب بود سرش ضربه نخورد . او مقداری از آبقندی را که مادرم آورده بود به علی خوراند و دستی بر سر و روی علی کشید . لحظه ای بعد تکیه ی علی بر دیوار کاهگلی بود و خنکای کاهگل گویا آتش درونش را تسلی می داد . خرده های تیله ی جگری در دستان عرق کرده ی مجید و صداها در هم و بر هم بود . در این بین صدای معصومه خانم به گوشم رسید که می گفت : این دومین بار است که این بنده خدا در کوچه ی ما غش می کند . آن روزها شاید پدر و مادرها ی ما خیلی از بیماری صرع و سدیم سطح خون سر در نمی آوردند ولی سطح محبتشان غوغا می کرد و سطح بالای محبت و مهربانی بی دریغشان جبرانی بود بر تمام کاستی ها و کمبودهایشان . علی در حالی که سر و وضعش مرتب و گرد و غبار از سر و رویش پاک شده بود و در حالی که مقداری پول را در مشتش می فشرد در پیچ کوچه از نظرها پنهان شد ، لاشه ی مرغ سفید سرد و ساکت در میان جوی افتاده و باد پرهایش را به بازی گرفته بود ، تیله ها ی شیشه ای رنگا رنگ برای رسیدن و افتادن در چاله بی قرار بودند ، خط چاقوی داش مصطفی در اثر وزش باد و جست و خیز بچه ها تقریباً محو شده بود و من به لرزش علی ، به سفیدی و سیاهی چشمانش ، به طعم گوشت مرغ سفید در لای پلو ، به اشکهای قباد وقتی که سر و شانه ی علی را نوازش می کرد و به مهربانی فکر می کردم ......

#محمد_علمدار
از خاطرات دور و دیر
اسفند ۹۷

@ArakiBass
👍1
🔹آن روزهای آبی اراک


عید بود. به خانه ی طاهره خانم رفته بودیم. خانه شان، خیابان تک درختی  بود.  روی درخت پیر حیاط خانه شان، طوطی سبز رنگی در قفس آویزان بود.

دیوارها کاهگلی بود. باغچه ای پر از گل، وسط حیاط بود.
قبل از آنکه به خانه طاهره خانم برویم؛  اول  خیابان حصار، چند تا فرفره ی قرمز خریدم.

یکبار، در آخرین روزهای زمستان، بابا ما را برای خرید لباس عید، به خیابان برد.

باغ ملی از تاکسی قرمز، پیاده شدیم. به پاساژ طبائیان رفتیم. غرق شدیم در انبوه پیراهن ها.

بابا برایم پیراهنی به رنگ آسمان آن روزهای اراک خرید. عباس آباد، پر بود از شال و روسری و چشم های گریان دختربچه های خسته. روی دیوارهای باغ ملی، عکس سربازان جنگ هم بود. ناگهان یکی از همین سربازها، به دختر بچه ای، بستنی و شکلات هدیه داد.

آن روز هوا پر بود از فرفره های قرمز. سینما کاپری، پیر بود. انگشتر فروش، در چایخانه ی نو، چای می نوشید. از ذبیح درشکه چی می گفت.

جلوی سینما کاپری همیشه پر بود از آدم های خوشحال. آسمان، پر بود از وعده های مهمانی.  آقای حقیقی، جلوی کتابفروشی اش، با کت و شلوار نو، سرحال، ایستاده  بود و با استاد محمد رضا محتاط حرف می زد. درخت ها هم  با همدیگر حرف می زدند.

سینما دنیا، آن طرف  باغ ملی بود. آدم های خسته از روشنایی افراطی، دل به تاریکی سینما  داده بودند. تاریکی، تاریخ روشنایی بود.

چند شب پیش با خانم سیفی، معلم دبستان هدایت، که حالا بازنشسته است و ساکن تهران، تلفنی حرف زدم. گفتم:

" یکبار کتاب پهلوان پنبه را به من دادین و گفتین بلند برای بچه ها بخوان. شاید از همان موقع، قصه، سرنوشت من شد."

فرفره های قرمز، در باد و طوفان روزگار، ناگهان گم شدند؛ مثل خیلی چیزهای دیگر... پهلوان پنبه، حکایت دلقکی بود که در جشن ها، در لباس های خودش پنبه تعبیه می کرد تا نزد مردم، تنومند به نظر برسد.

کمانداری، آنقدر به پهلوان پنبه، تیر می زد که ماهیت واقعی دلقک عیان می شد.
و همه مردم، به چشم می دیدند که دلقک، لاغر اندام است و ضعیف.

باد "یکصد و بیست روزه ی بندر دیر" و "شب باد کهنوج" و "گیله وا باد کلاچای" و "هفت باد منجیل" و "سیاه باد قائنات"، پنبه ها را از لباس های مان جدا کرد.

ذات واقعی دلقک های لاغر، گاهی با تیر و کمان، گاهی با سیاه باد، و گاه با قصه ها و غصه ها،  هویدا می شود.

طوطی سبز طاهره خانم، یک روز سفر کرد. هیچوقت ندانستم طوطی ها وقتی بمیرند، خاطره ی صدای شان، به کجا می رود...


@rezamahdavihezaveh
#رضا_مهدوی_هزاوه

@ArakiBass
👍1
#خبر_فرهنگی

در روزهای سخت کرونایی یک خبر فرهنگی از شهرمان بسیار شاد و خوشحالمان کرد
اگر از همراهان قدیمی اراکی باس هستید حتما با آجی زهرا و #خاطرات_کودکی آشنا هستید. خاطراتی با لهجه شیرین اراکی و خوانش بی نقص نویسنده آن سرکارخانم #زهرا_سلیمی که از گوینده های ماهر رادیو نیز هستند در ۴۱ قسمت و هر هفته از کانال منتشر میشد و علاقمندان فراوانی داشت و همچنان نیز با هشتگ #خاطرات_کودکی در آرشیو کانال قابل دسترسی است.


مژده به دوست داران #خاطرات_کودکی :

📚کتاب مادرم شوکت همراه با سی دی
خاطرات کودکی زهرا سلیمی در سالهای ۱۳۴۸ با لهجه و گویش اراکی
🔹 با مقدمه ایی از سید مهدی کتانفروش می باشد

برای تهیه کتاب: کتابفروشی طلوع ابتدای کوچه شکرایی عرضه می شود. در صورت تمایل می توانید با شماره ۰۹۱۸۳۶۸۲۱۶۹ تماس گرفته تا کتاب برای شما ارسال شود


@ArakiBass
Audio
🔸 #خاطرات_کودکی
قسمت سی و دوم

📸 عکاسی همایون 📸
تقدیم به #استاد_داوری عزیز

🔸با اجرای هنرمند گرامی "رادیو"
خانم #زهرا_سلیمی

🌸🍃🎤🔼

@ArakiBass
Forwarded from اتچ بات
#شاعران_اراک
#خلیج_همیشه_فارس

‍ روی شن های گرم ونرم ساحل
دلم پاگیر احساس تو میشه
خلیج نیلی این خاک بودی
خلیج فارس هستی تا همیشه

من اینجا از شکوهت می نویسم
لب ساحل کنار لنج چوبی
می خوام یک قطره از آب توباشم
تو این شرجی مرطوب جنوبی

خلیج نیلی روزای سختی
یه تاریخ عمیقی مثل ریشه
تموم غنچه های باغ میگن
بدون ریشه غنچه وا نمیشه

توی هشت سال جنگ نابرابر
توهم همرزم ما بودی وهستی
هنوزم یاد دارن این اهالی
طلسم کوسه هایی که شکستی

من اینجا از شکوهت می نویسم
لب ساحل کنار لنج چوبی
میخوام یک قطره از آب توباشم
تو این شرجیِ مرطوبِ جنوبی

روی شن های گرم ونرم ساحل
نشسته مات ومبهوت تو میشم
تن و با آب پاکت غسل میدم
برای عاشقی آماده میشم

📝 #مهدی_نظام_آبادی
www.tgoop.com/mehdinezamabadi

@ArakiBass
Forwarded from اراکی باس...؟
#شاعران_اراک

((بحرامید))

ای خلیج فارس ای بحر کهن
ای نشان شوکت ایران من

ای هویّت بخش ما ایرانیان
در جهانی پر ز آشوب و فِتن

ای نشان قدرت دادار پاک
آیت لطف خدای ذوالمنن

ای تو زینت بخش شعر شاعران
ای شکوهت تا ابد دشمن شکن

ای گرامی گوهر مشرق زمین
مشهد صد لاله ی گلگون کفن

هر کجا باشد ز ایرانی نشان
نام تو باشد چراغ انجمن

اینزمان ای جلوه ی لطف اِله
با تو از روی ادب دارم سخن

خواستند نام دگر بر تو نهند
مردمی بیگانه با خُلقِ حَسَن

جمله می گفتند این باشد خلیج
بی نشان از نام ایران در عَلَن

لیکن این فتنه بزودی شدی خموش
با بسی اسناد دیرین و کهن

تا ابد هستی خلیج فارس تو
پاره ای از پیکر پاک وطن

نام تو با نام ایران شد عجین
نام تو شد زیب این باغ و چمن

سرفرازیم از تو در دنیای خویش
نام تو شادی فزای جان و تن

هر که بدخواه تو باشد کور باد
جان او غرق تباهی و حزن

دامن پاکت هماره در امان
از هجوم لشکر زاغ و زَغَن

ای خلیج فارس ای بحر امید
تا ابد بر تو درود از مرد و زن

دست(سامان)تا ابد در دست تو
از حریمت دور دست اهرمن

📝م.م. #سامان _اراک

@ArakiBass
گوشهٔ انباری
زیرِ آن خاک و غبار
و پس‌از دوره‌ای از خواب و خمار
سنبل از گوشهٔ گلدان، سرِ وقت
پلک وا کرده به اعجازِ بهار!


استاد #سعید_شیری
📸استاد #مجید_نوری


@ArakiBass
Forwarded from اراکی باس...؟
روز جهانی کارگر بر زحمتکش ترین قشر این سرزمین مبارک باد 🌹

📸 #استاد_جمالزاده

https://www.tgoop.com/joinchat-BhG_3zwc6l9GVEZnbZhGLw

@ArakiBass
Forwarded from اراکی باس...؟
انشاء من در باره کارگر

کارگر خیلی انسان شریفی است، پدر ما کارگر بود و خیلی شریف بود، آنقدر شریف بود که گاهی در فصل بهار کار می کرد و حتی تا زمستان مزدش را نمی دادند و او هم چیزی نمی گفت یعنی می گفت ، اما می گفت که اگر حرفی بزنم تا سال بعد هم مزد مرا نمی دهند.
همسایه ما که خیلی آدم خوب و پولداری هم هست می گوید دست کارگر را باید بوسید او دارد خانه می سازد و هر روز هم کارگر دارد اما ما ندیدیم که دست کارگر را ببوسد و حتی گاهی برای بوسیدن دست کارگرهایش با آنها دعوا می کند، یک روز دیدیم که دست یکی از کارگرهایش را گرفته است و میخواهد دستش را ببوسد اما آن کارگر نگذاشت و او هم آن کارگر را تا سر کوچه برد و گفت که از فردا دیگر نیا و آن کارگر هم به حرف همسایه ما گوش کرد و دیگر نیامد.
پسر دایی ما کارگر است، خیلی هم کارگر خوبی است، حتی هر روز صبح زود به میدان کارگران در فلکه ساعت می رود اما اکثر روزها کار گیرش نمی آید و بر می گردد، با اینکه خیلی کارگر خوبی است همسرش مدام با او دعوا می کند، مادر ما می گوید قسط وامشان عقب افتاده است.
پسر پسردایی ما هم کارگر یک شرکت است، او هم خیلی کارگر خوبی است ، صاحب کارش از او راضی است ، صاحب کارش هم خیلی مرد شریفی است آنقدر که به پسر پسر دایی ما گفته پنج سال دیگر تو را بیمه خواهم کرد، پسر پسر دایی ما خدا را شکر کرد و خانمش هم خیلی خوشحال شد.
همسایه بالایی ما هم در یک کارخانه کار می کند، صاحب کارش کارخانه اش را قسطی خریده می گوید کارخانه اش خصولتی است، ما نفهمیدیم خصولتی یعنی چه اما می گویند کارخانه ای است که صاحبش میتواند برای رفاه کارگرانش هر وقت خواست کارخانه را بفروشد.
یک روز از همسایه روبرویی مان که در انشاء قبلی هم از او سوال کرده بودیم، پرسیدیم خصولتی یعنی چی؟ گفت : عجب بچه پر رویی هستی ، تو مخالف اصل 44 هستی . . .
ما نفهمیدیم اصل 44 چیست اما بر اساس تجربه انشاء قبلی فهمیدیم که الان به ما می گوید گم شو، ما هم خودمان رفتیم و گم شدیم.
ای نامه که میروی به سویش
از جانب ما ببوس رویش

این بود انشاء ما درباره کارگر


روز کارگر مبارک 🌺🌺🌺


@Irajahmadihezave
#ایرج_احمدی_هزاوه


@ArakiBass
روز کارگر بر کارگران زحمت کش مبارک...
🌺🌺🌺

او مختلس است و بر ژِنَش می نازد
من کارگرم ، به حرفه ام می نازم

او سَهل ؛ بنایِ برجِ خود می سازد
من سخت ؛ به دخلِ برجِ خود ، می سازم


#هادی_فاضلی


@ArakiBass
Forwarded from اتچ بات
💢درپی درخواست شهروند عزیز توضیح مختصری در خصوص پروژه حاشیه ساز 55 متری اراک ارائه می‌گردد.

🔹پس از لغو پروژه 55 یا 58 متری معروف اراک که 16 سال موجب بلاتکلیفی ساکنان خیابان های مرکزی شهر اراک شده بود شهردار اراک خبر از اجرای جایگزینی برای این طرح در نقطه ای دیگر داد که می‌تواند نیاز اراک را به پروژه قبلی مرتفع کند.

🔸این طرح که با نام 55 متری جدید و در ادامه با عنوان بزرگراه سردار شهید سلیمانی نام گذاری شد در فاز اول پل شهید بختیاری(جنب ماشین سازی اراک) را به پل شهرصنعتی متصل می‌سازد. و در فاز های بعدی میدان راه آهن را به پل راه آهن مقابل فرماندهی انتظامی در کمربندی شمالی متصل می‌سازد.

🔹توجیه شهرداری برای اجرای این پروژه، وجود آن در طرح تفصیلی شهر اراک، عدم احتیاج به تملک زمین های شخصی و استفاده از منابع و نیروهای داخلی شهرداری برای پروژه است.

🔸مخالفان اما ضمن مخالفت با نگاه سازه محور مدیران شهری در مقابل نگاه انسان محور که لازمه جوامع امروز شهری است، در درجه اول در اولویت قرار نداشتن این پروژه نسبت به نیازهای اساسی دیگر شهر اراک و شهروندان اراکی را مطرح می‌کنند.

🔹همچنین طرح تفصیلی اراک بیش از 15 سال پیش تهیه شده و عدم کارآیی این طرح و لزوم بروز رسانی آن( که 55 متری سابق هم جزو آن بود)بر همگان ثابت شده است.

🔻و مهم تر از همه این که در این پروژه هرچند نیاز به تملک املاک شخصی نیست، اما قطع درختان محدوده طرح که به نوعی سپر محافظتی مناطق مسکونی مذکور و صنایع سنگین اراک است آن هم در شهری چون اراک که دچار فقر سرانه فضای سبز است، و قطع یا جابجایی آنها ساکنان منطقه را در معرض آلودگی های صوتی و محیطی مخاطره انگیزی قرار می‌دهد، هرگونه توجیه برای اجرای پروژه را غیرقابل قبول می‌سازد.

🔹لازم به ذکر است با توجه به تجربه و مشاهدات سال‌های گذشته هنوز در شهر ما و حتی در کشور تکنولوژی جابجایی درختان بدون آسیب وجود ندارد و جابجایی های درختان در شهر اراک در گذشته عموما ناکام بوده و منجر به نابودی درختان چندین ساله شده است.

در ادامه نقشه فاز نخست پروژه ارائه شده است که در آن نابودی کامل کمربند سبز منطقه در اثر اجرای پروژه کاملا مشخص است
#دانستنیها
#مطالبات_شهروندی
«شهــــروند مرکـــزی»

@sh_markazi
@ArakiBass
👍1
🔴🔴🔴 #فوری و بسیار مهم

💢نجات شهر اراک نیازمند همراهی شما شهروندان عزیز

🔹ائتلاف زیست بوم مرکزی متشکل از چند #سازمان_مردم_نهاد فعال در حوزه #محیط_زیست و #حقوق_شهروندی بیانیه ای در مخالفت با اجرای پروژه احداث معبر 55 متری جدید که موجب قطع درختان محدوده پروژه میگردد تهیه کرده اند و هدر رفت منابع شهری برای اجرای چنین پروژه های در تضاد با توسعه متوازن شهری را نقد کرده اند.
هریک از شما شهروندان فرهیخته میتوانید با مراجعه به لینک زیر و امضا این بیانیه در اصلاح تصمیمات غیرکارشناسی و حفظ محیط زیست شهر اراک نقش مهمی داشته باشید.

بیایید با اراده خود تغییرات را رقم بزنیم.


📌 متن کامل بیانیه را اینجا بخوانید و امضا کنید:
📝 https://www.karzar.net/arak-urban-planning

✏️کاریکاتور از #وحید_علیمحمدی
🌿کانال زیست بوم استان مرکزی
🆔 @zistboom_markazi
روز كارگر ،تنها روزي كه فقط نامش رو ميشنوي،آن هم به مدد راديويي اگر باز باشد تلويزيوني اگر روشن باشد و يادشان باشد!!! و اينستاگرامی كه هرازگاهی شاید تصاوير سرکوب اعتراضاتشان استوری شود ،قشر مظلومي كه اقتصاد كشور را با جانشان پايه نهادند و هميشه و در هر دولت و حکومت با كمترين دستمزد و حداقل درامد نیز مواجهه بوده و هستند
وقتي صحبت از كارگر ميشود همه را شامل است از كارگر كارخانه ها با سختي كارشان تا کارگر ساختمانی،روزمزد،کشاورزی،معدن و غیره
وكارگران شريف شهرداری كه اين روزها سخت مديونشان هستیم
به جرات ميتوان گفت حلال ترين نان بر سر سفره هاي انان است بدون بهره اي از نفت گرانبهاي كشوري كه براي آن از جان مایه گذاشتند.
وقتي صحبت از اختلاس ميشود به ناگاه يادشان ميافتيم و اينكه چگونه براي ارزيابي حقوقشان از سهم وطني با دقت فراوان سنجش ميشود كه مبادا ريالي بيشتر تعلق بگيرد
تاريخ و خانواده هایتان شاهد محرومیت و مظلومیت شما هستند، روزتان مبارک💐

عکس : #مهران_ساکی
شعر : #هادی_فاضلی

#روز_کارگر
#اراک
#اراکی_باس

@ArakiBass
#شاعران_اراک

(( کارگر ))
بمناسبت یازدهم اردیبهشت روز جهانی کار و کارگر

کارگر تن را به طوفان می دهد
درس آزادی به انسان می دهد

تا به دست آرد کفی نان حلال
تن به سختی سهل و آسان می دهد

پینه ی دستش نشان غیرت است
دست پاکش درس عرفان می دهد

خودکفایی را به جد و جهد خویش
هدیه بر مرز دلیران می دهد

می شود ایران ز کارش سربلند
کارگر نیرو به ایران می دهد

چرخ صنعت را به گردش آورد
زندگی بر جسم بی جان می دهد

خوان او رنگین بود از رزق پاک
گوش جان بر امر یزدان می دهد

گرچه در دنیا به رنج است و بلا
جا خدا او را به رضوان می دهد

صد درود از ما به یار کارگر
او که درس حق به (سامان) می دهد

محتشم مومنی #سامان -اراک
📸 #مهران_ساکی

@ArakiBass
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صفای ننه ترنج، صفای همه مادربزرگا، صفای عشق،صفای لهجه، صفای اصالت،صفای روستا، صفای مردم شریف و نجیب و با صفای روستای سوزان، خنداب، اراک و استان مرکزی

ننه ترنج پیرزن مهربان روستای سوزان خنداب که تصویر ماسک زدن برای شوهرش در فضای مجازی پخش شد، پس از اینکه دوربین صدا سیما به منزل باصفای آنها رفت، اینبار این زن و شوهر عاشق در برنامه قبل از افطار شبکه اول سیما حضور یافتند و با خلوص کلام و دعای خود هموطنان را تحت تاثیر قرار دادند..


ننه ترنج به تنهایی اندازه کل سلبرتی های کشور ترکونده این روزها

#استان_مرکزی
#روستاهای_استان_مرکزی
#خنداب
#روستای_سوزان

@ArakiBass
2025/08/26 17:19:21
Back to Top
HTML Embed Code: