Telegram Web
✳️ احمد بن حنبل از فضل علی«ع» می‎گوید...

احمد بن‌ حنبل می‏نویسد: آیاتی که در شأن علی علیه‏السلام در قرآن نازل شده، درباره هیچ‌کدام از صحابه نازل نشده است.

خلیل ‌بن ‌احمد بالاتر از این را هم گفته است. از او پرسیدند: «مَا الدلیلُ عَلَی أَفْضَلیة عَلِی؟»؛ دلیل افضل ‌بودن علی علیه‏السلام چیست؟ پاسخ داد: «إِحتیاج الْکل إِلَیهِ فِی الْکل، وَ اسْتِغْناؤُهُ مِنَ الْکل فِی الْکل، دَلیلٌ عَلی أَنهُ أَفْضَلُ مِنَ الْکل»؛ احتیاج همه صحابه به او در تمام امور و بی‌نیاز بودن او از همه در تمام امور، دلیل بر آن است که او از همه افضل و برتر است». (ترتیب کتاب‌العین، ص۲۸)

همچنین فرمود: «دوستان علی علیه‏السلام فضایلش را از ترس و دشمنان او از روی حسد، پنهان کرده‏اند، با این‌ حال فضایل آن حضرت شرق و غرب عالم را فرا گرفته است.»؛ «مَلاَءَ الْخافِقَینِ فَضْلُه.»

#محمدحسین_رخشاد
#در_محضر_بهجت
انتشارات مؤسسه فرهنگی سماء
جلد ۳، صفحه ۸۵.

@Ab_o_Atash
3
✳️ یک حکمت مهم سیاسی‌اجتماعی

یک انسان مسئول در برابر جامعه و متعهد رسالتی برای مردم و مجاهد راه ِ‌یک عقیده انسانی، باید «زندگی فردی»‌اش را بر دو «اصل منفی» استوار کند تا زندگی اجتماعی و اعتقادی‌اش بر دو «اصل مثبت» پایدار بماند:

اول: «نداشته باشد»، تا برای «حفظ»ش، محافظه‌کار نشود.
دوم: باید «نخواسته باشد»، تا برای «کسب»ش نلغزد و ضعف نشان ندهد.

#علی_شریعتی
#علی «ع»
مقاله «مذهب علیه مذهب»
مجموعه آثار، شماره ۲۶
انتشارات چاپخش
صفحات ١٧٣ و ١٧۴.

@Ab_o_Atash
👏31
✳️ در فضیلت اندوه

هر که به خدا نزدیک‌تر،
و به دوستی او سزاوارتر،
و به وصال او شایسته‌تر،
                           اندوه او بیشتر.

#رشیدالدین_میبدی
#تفسیر_ادبی_و_عرفانی_کشف‌الاسرار
جلد اول، صفحه ۶۳.

@Ab_o_Atash
2🤔1
✳️ مرحوم الهی قمشه‌ای و عشق پیری

همان‌طور که خندهٔ صادق و کاذب وجود دارد، گریهٔ صادق و کاذب هم وجود دارد. گاه انسان با یک طنز ادبی ظریف می‌خندد که خنده‌ای صادق است، گاهی هم با قلقلک می‌خندد که کاذب و بی‌ارزش است. گریه هم این‌گونه است: گاه انسان برای مظلومیت امام حسین«ع» گریه می‌کند، گاهی هم با مارش عزا، بی‌آنکه متوفا را بشناسد، اشک می‌ریزد که اشکی کاذب است.
موسیقی ممکن است چنین خطری داشته باشد؛ یعنی اشکی کاذب به همراه بیاورد و ما خیال کنیم در عقل عملی ما نرمش ایجاد کرده است.

این مشکل موسیقی‌های به‌اصطلاح «عرفانی» است. سایر موسیقی‌ها هم مسلماً مُخرّب و مُخدّرند و موجب نافرمانی «عقل عملی» از «عقل نظری» می‌شوند و انسان را در دام گناه می‌افکنند. مرحوم الهی قمشه‌ای می‌فرمود: من شعری درباره نیازردن مور سرودم که برخی آن را از شعر جناب فردوسی ظریف‌تر می‌دانند.

فردوسی فرموده است:

میازار موری که دانه‌کش است
که جان دارد و جان شیرین، خوش است

و مرحوم الهی قمشه‌ای می‌فرماید:

هر کس که دلی دارد، یک مور نیازارد
کان مور هم از دلبر، دارد اثری بر دل

سپس فرمود: «زمانی به خراسان رفته بودم و در آنجا با انجمن امتی خراسان ملاقاتی داشتم. در آن دیدار دو غزل از خود به آنها تقدیم کردم تا در این ‌باره که کدام غزل از جوانی و کدام یک در پیری سروده شده، داوری کنند و آنها کاملاً وارونه داوری کردند. گفتند: پس چرا شور و عشق در سرودهٔ ایام پیری شما بیشتر است!؟ گفتم: باید به همین ‌صورت باشد. شاعر هر چه پیرتر شود، عاشق‌تر می‌شود. در جوانی شور و عشقی خام دارد و در پیری می‌فهمد که معشوق حقیقی کیست.»

انسان هر چه بالاتر می‌رود، حرف‌هایش عاشقانه‌تر و شورانگیزتر می‌شود. آنگاه همان‌طور که در قدم نخست «نواختن» را رها کرد، در گام بعدی «خواندن» را هم کنار می‌نهد. البته خواندن، اگر غنا نباشد، از بهترین نعمت‌هاست. اگر می‌خواهید در بهشت از صوت خوش داوود (قاری بهشت) بهره‌مند شوید، باید از گوش خود مواظبت کنید تا هر چیزی را نشنود. در این ‌صورت در گام سوم به جایی می‌رسید که وقتی اشعار یا مطالب اخلاقی ‌عرفانی را مطالعه می‌کنید، اشک از دیدگانتان جاری می‌شود.

#عبدالله_جوادی‌_آملی
#نسیم_اندیشه
مرکز نشر اسراء
جلد ۱، صفحات ۱۱۹ تا ۱۲۱.

@Ab_o_Atash
👏72
✳️ تأثیرگذارتر از حرف معلم

بله! ممکن است یک معلم در کلاس سخنان خوب و جالبی بگوید؛ ولی مسئله این است که پیش از «حرف‌ها» این رفتار و عمل ماست که روی دیگران تأثیر می‌گذارد.

معلم باید اعمال خود را کنترل کند و توجه داشته باشد که طرز راه رفتن او، خندیدن، لباس پوشیدن، نوع آرایش و شکل تفریحات و حتی طرز نگاه کردن او، در شاگرد تأثیر می‌گذارد.

#علی_صفایی‌_حائری
#تربیت_کودک
مؤسسه فرهنگی لیله‌القدر
صفحه ۱۰.

@Ab_o_Atash
4
✳️ پرسش

شخصی حبیب عجمی را پرسید: رضا در
چیست؟
گفت: در دلی که غبار نفاق در او نبُوَد.

#فریدالدین_عطار_نیشابوری
#تذکرةالاولیاء
صفحه ۵۳.

@Ab_o_Atash
1
✳️ قرآن اهالی غزه فقط روی طاقچه نیست!

ریحان می‌گوید فلسطینی‌ها خیلی اهل رفت‌وآمد و معاشرت هستند. عصر پنجشنبه و جمعه، مخصوص میهمانی و دید و بازدید است. مردم غزه تفریحی به اسم مسافرت داخلی ندارند. خروج از نوار غزه هم کار راحتی نیست. نوار غزه وسعت زیادی ندارد. از سر تا ته آن را که بخواهی ماشین‌سواری کنی، یک ساعت هم نمی‌شود. جای خاصی هم برای تفریح بجز ساحل ندارد. همین رفت‌وآمدهای خانوادگی مهم‌ترین دلخوشی مردم در غزه است.

می‌گوید وقتی در غزه زندگی می‌کردیم، مدام خانهٔ مادربزرگم بودیم. هفته‌ای چندبار هم خاله، دایی‌ها، عمه و عموها را می‌دیدیم. این چندسالی که از غزه آمدیم بیرون، فقط با تماس تصویری با هم در ارتباطیم. مراسم‌های عروسی و خواستگاری و عید فطر و قربان را هم مجازی شرکت می‌کنیم.

از طوبی پرسیدم: «چطور دلتنگی رو تحمل می‌کنید؟ ندیدن مادر و پدرتون رو؟ سخت نیست؟» خندید و یکی از آن دیالوگ‌های غیرقابل درک مخصوص به خودش را گفت: «خیلی که دلتنگ باشم، قرآن می‌خونم.» من این حرف را از طوبی باور می‌کنم. قرآن طوبی خیلی به‌دردبخورتر از قرآن نقره‌کوب روی طاقچه خانه ماست.

#مرضیه_اعتمادی
#ماهی‌ها_به_دریا_برمی‌گردند
انتشارات شهید کاظمی
صفحه ۱۱۲.

@Ab_o_Atash
9
✳️ یک فایده دیگر تحصیلات

یه چیز دیگه‌ای که تحصیلات به آدم می‌ده، البته اگه آدم به اندازه کافی تحصیل کنه، اینه که اندازهٔ ذهن آدم رو نشون می‌ده. نشون می‌ده تا چه حدی کارایی داره و تا چه حدی نه.

بعد یه مدت آدم دستش می‌آد که ذهنش چه‌جور فکرایی رو می‌تونه دربربگیره. این یه جورایی خیلی خوبه چون به آدم کمک می‌کنه فرصتای بزرگی رو برای افکاری که به آدم نمی‌آد و در حد آدم نیس، تلف نکنه. آدم یاد می‌گیره ذهنشو اندازه بگیره و لباس ذهنشو به اندازه بدوزه.

#جی‌_دی_سالینجر
#ناتور_دشت
صفحه ۱۸۵.

@Ab_o_Atash
👍1
✳️ یک خصلت خوب در زندگی

بانوی بزرگوار من! به راستی که چه درمانده‌اند آنها که چشم تنگشان را به پنجره‌های روشن و آفتابگیر کلبه‌های کوچک دیگران دوخته‌اند...
و چقدر خوب است، چقدر خوب است که ما -  تو و من - هرگز خوشبختی را در خانهٔ همسایه جست‌وجو نکرده‌ایم.

این حقیقتاً اسباب رضایت خاطر و سربلندی ماست که بچه‌هایمان هرگز ندیده و نشنیده‌اند که ما از رفاه دیگران، شادی‌های دیگران، داشتن‌های دیگران، سفره‌های دیگران و حتی سلامت دیگران، به حسرت سخن گفته باشیم و من، هرگز، حتی یک نفس شک نکرده‌ام که تنها بی‌نیازی روح بلندپرواز تو این سرافرازی و آسودگیِ بزرگ را به خانه ما آورده است.

تو با نگاهی پر شوکت و رفیع - همچون آسمانِ سَخی_ از ارتفاعی دست‌نیافتنی، به همهٔ ما آموختی که می‌توان از کمترین شادیِ متعلق به دیگران، بسیار شاد شد، بدون توقع تصرفِ آن شادی یا سهم‌خواهی از آن.

#نادر_ابراهيمی
#چهل‌_نامه_کوتاه_به_همسرم
انتشارات روزبهان
صفحات ۵۹ و ۶۰.

@Ab_o_Atash
7
Forwarded from آب و آتش
شهیدان غزه

ﺇﻥ ﺳﺄﻟﻮﻙ ﻋﻦ ﻏﺰﺓ
ﻗﻞ ﻟﻬﻢ: ﺑﻬﺎ ﺷﻬﻴﺪ
ﻳُﺴﻌﻔﻪ ﺷﻬﻴﺪ
ﻭ ﻳُﺼﻮّﺭﻩ ﺷﻬﻴﺪ
ﻭ ﻳُﻮﺩّﻋﻪ ﺷﻬﻴﺪ
ﻭ ﻳُﺼﻠّﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺷﻬﻴﺪ

اگر از غزه پرسیدند بگو:
در آن شهیدی است،
که شهیدی تیمارش می‌کند
و شهیدی به تصویرش می‌کشد
و شهیدی تشییعش می‌کند
و شهیدی بر آن نماز می‌گذارد

#محمود_درویش
#هانیه_رجبی
#مهرنامه
شماره ۴۷، صفحه ۳۰۴.

@Ab_o_Atash
😢62
✳️ صهیونیست‌ها برای این پرسش جوابی ندارند

آرنولد توینبی می‌گوید: «خواسته‌های یهودیان را، پس از آن‌همه زجری که از دست آلمانی‌ها کشیدند، درک می‌کنیم. آنها خواهان ایالتی در یک گوشه از جهان هستند تا حاکمیت ویژه خود را در آن اعمال کنند. اگر قرار است چنین خواسته‌ای برآورده شود، باید چنین جایی را غربی‌‎ها که بدترین شکنجه‌ها در حق یهودیان روا داشته‌اند در اختیار آنان بگذارند، نه اعراب. این مسئله برای من آسان و روشن است اما هنگامی که یک بار در یک کشور غربی، نه آلمان و نه انگلستان، به آن اشاره کردم، با موجی از خنده و تمسخر روبه‌رو شدم.»

آن‌طور که پیداست، تبلیغات صهیونیسم، از این معادلهٔ آسان و انسانی که توینبی به‌سادگی بیان می‌کند، نقطه دور از ذهنی ساخته است و رمان‌نویسی صهیونیستی، از این تبلیغات، بیشترین تأثیر را پذیرفته است.

از آنجا که صهیونیست‌ها، اشغال سرزمین فلسطین را «بازتابی از کشتارهای هیتلری و رنج و ستمی که یهودیان کشیده‌اند» می‌دانند، بنابراین هیچ‌گاه نمی‌توان رمانی صهیونیستی یافت که بر محور فلسطین نوشته شده اما در آن از کشتار سخن نرفته باشد. آنچه پیداست، نویسندگان صهیونیست، از کارگر افتادن چنین حربه‌ای به‌خوبی آگاهند، زیرا از  نخستین صفحات رمان، به بیان کشتارها [ی آلمانی‌ها] می‌پردازند و خواننده غربی را در کنار خود می‌نشانند و دیگر از ارتکاب هیچ لغزشی ترس به خود راه نمی‌دهند. لیکن با این‌ حال، مسئله اصلی همواره به دور از دسترس می‌ماند: چرا اعراب فلسطین باید تاوان کشتارهایی را بدهند که دیگران انجام داده‌اند، در حالی که یهودیان در طول تاریخ، در جوامع عربی، تقریباً همواره در رفاه بسر برده‌اند؟

این پرسش با همه سادگی، پاسخ درستی نمی‌یابد و کوشش رمان‌های صهیونیستی که دورادور سعی می‌کند به آن پاسخ بدهد، در ورطه تناقض و احیاناً مسخره‌گویی می‌افتد.

#غسان_کنفانی
#نگاهی_به_ادبیات_صهیونیسم
#موسی_بیدج
انتشارات برگ
صفحات ۱۰۹ و ۱۱۰.

@Ab_o_Atash
4
✳️ پاسخ تند دکتر شریعتی به داریوش آشوری  در تطهیر اسرائیل - بخش اول

آقای داریوش خان!
رژیمی که با اسلحه انگلیس و آمریکا و فرانسه، سرزمینی را اشغال می‌کند و از سراسر اروپا، سرمایه‌داران را به یک کشور فقیر عربی می‌کشد و مردم آن را به صحرای سوزان سینا و اردن و سراسر آفریقا و خاورمیانه پراکنده می‌کند و دهقان مسلمان را در دهات خود محبوس می‌سازد و هر گاه یک کشور عربی، قصد نجات از یوغ استعمار غربی را دارد، با یک اشاره امپریالیسم بر آن می‌تازد، اسرای رسمی جنگ را وحشیانه شکنجه می‌کند، مردم را از خانه‌هاشان بیرون می‌راند، و مبنای سیاسی و اجتماعی رژیم خود را بر یهودی بودن نژاد و کلیمی بودن مذهب استوار می‌کند، فاشیست است، یا کشوری که گناه نابخشودنی‌اش در چشم شما! این است که ملک‌فاروق‌ها و گلوپ‌پاشاها و ملک‌فیصل‌ها و ملک‌عبدالله‌ها و ژنرال سوستل و آرگوها را رانده و آخرین پایگاه‌های امپریالیسم را در سراسر کشورهای عربی جمع می‌کند و از نظر داخلی فقط به پُرچانگی‌های مشکوک و آلودۀ روشنفکران فروخته‌شده‌ای امثال آیْت احمد و عبدالمالک و داریوش آشوری - که پُرند از آن «جوهر روشنفکری» که آنان را از تودۀ عوام الناس جدا می‌کند - مجال نمی‌دهد؟ زیرا ترحم بر یک روشنفکری که از همۀ لوازم روشنفکری فقط یک زبان نیم‌بند را بلغور می‌کند و طوطی‌وار کلمات رایجی را از قبیل آزادی و دموکراسی و انسانیت - که به قول سارتر، خودشان در دهانشان گذاشته‌اند - در کشورهای استعمارزده واگو می‌کنند، خیانت به تودۀ عوام‌الناس است که اصالت دارد و ما کردیم و دیدیم.

تجربۀ نیم قرن اخیر نشان داده است که اینان جاده‌کوبان و راه‌بلدان و کارچاق‌کُنان زبردست و مطمئن استعمار برای ورود و نفوذ آن در داخل کشورها بوده‌اند. اینان فقط از این نظر فاشیستند که به روشنفکرانی که «از تودۀ عوام‌الناس جدایند» اجازۀ بافندگی‌ها و [آدرسِ] کوچه غلط دادن‌ها و نهضت‌های قلابی به راه انداختن‌های همیشه را نمی‌دهند و همین بزرگترین فضیلت آنهاست و عامل موفقیت آنها.

چگونه می‌توان به داریوش آشوری و امثال او که، به هر مصلحتی، یک عده تاجر و سیاست‌پیشه و ماجراجو و سرمایه‌دار آلمانی و ایتالیایی و فرانسوی و آمریکایی و شرقی را که از کشورهای مختلفند و با زبانها و روحیات و سطح درآمد و سنن و عادات گوناگون و برای انجام نقشۀ معین و روشنی به فلسطین آمده‌اند و حداکثر ۱۹ سال فقط سابقۀ تاریخی دارند، یک «ملت واحد چالاک دلیری که بهترین جنگ‌ها را می‌کند» معرفی می‌نماید، اجازه داد که در جنگ ملی علیه استعمار، همگام با اسرائیل به همۀ کشورهای مورد تجاوز وی بتازد و سمپاشی کند و همۀ روشنفکران ایرانی و همۀ رهبران ملل آزادشده را دشنام دهد؟

آیا می‌شود وحدت ملی یک میلیون و نیم یهودی را که هر چند هزار نفرشان از کشوری در گوشه‌ای از شرق و غرب عالم به فلسطین عرب آمده‌اند، در نظرها مسلّم شمرد و در طول ۱۹ سال انجام شده و بدیهی، ولی وحدت اعراب را که زبان و مذهب و نژاد و سرزمین واحدی دارند و قرن‌هاست تشخص نژادی و مذهبی و جغرافیایی و زمانی و فرهنگی و تاریخی خود را با این روشنی حفظ کرده‌اند فقط به علت وجود خط‌های مصلحتی فرضی که پس از جنگ جهانی میانشان به نام مرز کشیده شده است، غیر ممکن و اعتباری و نامعقول دانست؟! صهیونیسم، فاشیسم نیست؛ وحدت اعراب در برابر استعمار یک فکر فاشیستی است؟!

#علی_شریعتی
#آثار_گونه‌گون
مجموعه آثار- شماره ۳۵ (بخش دوم)
(چاپ دوم، تهران: انتشارات آگاه، تابستان ۱۳۷۲)
صفحات ۶۳۱ تا ۶۳۴.

@Ab_o_Atash
👏21
✳️ پاسخ تند دکتر شریعتی به داریوش آشوری ـ ۲

آقای داریوش آشوری چرا از حق صدها هزار آوارۀ عرب که قرن‌هاست در فلسطین زندگی می‌کرده‌اند، کلمه‌ای بر زبان نمی‌آورد و زندگی آنان را از پیش از اسلام تا ۱۹سال پیش در فلسطین برای شناختن حق آنان بر آنجا کافی نمی‌داند و معتقد است چون ۱۹سال از آن واقعه گذشته مشمول مرور زمان شده است و باید واقعیت را پذیرفت! اما جنایت یهودیان اروپا و آمریکا و روسیه را که غالباً ۲۰۰۰سال پیش، از فلسطین رفته‌اند، تنها به این علت که اساطیر و افسانه‌های قومی و مذهبی مشترکی دارند، که جایگاهش فلسطین بوده است برای اشغال این سرزمین و بیرون راندن اعراب آنجا، چون حقی به رسمیت می‌شناسد؟!
لابد آقای آشوری اگر دستش برسد و اسرائیل و سازندگانش، روزی به مصلحتی کمکی کنند که بتواند همۀ آشوریانی را که در کشورهای مختلف پراکنده‌اند، جمع کند و نهضت «آشوریسم» را برپا سازد، به خود حق می‌دهد که با هواپیمای آمریکا و ناوگان انگلیس و پول‌های امپریالیسم بین‌المللی و خرید افسران عراقی به سرزمین عراق حمله برد و همۀ عراقی‌ها را بکشد و یا به صحرای عربستان براند و به عنوان اینکه ۴۰۰۰سال پیش در بین‌النهرین تمدن و مذهب و زبان و رژیم‌های سیاسی مشهوری داشته‌اند و نواحی دجله و فرات را قرن‌ها زیر سلطۀ خود گرفته بودند، دولت آشوری را به‌جای دولت عراق بنشاند [البته این فرض است وگرنه چنانکه می‌بینیم و شنیده‌ایم داریوش آشوری اسمش ایرانی خالص است و لقبش آشوری و نژادش یهودی (العهدة علی الراوی) و مغزش مارکسیست انقلابی و عقیده‌اش صهیونیست!]
می‌دانیم که خود آقا بر این خیال باطل خواهند خندید، اما باطل‌تر و خنده‌دارتر از این خیال، مگر صهیونیسم نام ندارد که مصلحت استعمار غربی مبنی بر داشتن پایگاهی پایدار در درون سرزمین‌های ملتهب و ناپایدار اسلام و عرب آن را عینیت و واقعیت بخشید، و کار را به جایی رساند که یک روشنفکر چپ‌نمای ایرانی می‌رود و مرغ و پلوش را هم می‌خورد و برمی‌گردد و به همۀ روشنفکران ایرانی فحاشی می‌کند و هرکه را با آن خیال مضحک ولی تحقق‌یافته مخالف باشد، به انواع عقده‌ها و مرض‌ها متهم می‌سازد؟

آخرین پیام آقای داریوش آشوری این است که ما ایرانی‌های مسلمان، باید جنگ اسرائیل را با همکاری و پشتیبانی آمریکا و انگلیس علیه ملل عرب به صورت «اختلاف مرزی! میان حبشه و سودان» تلقی کنیم و تجاوز اسرائیل را در چند هفته پیش و نیز در ۱۹۵۶ همراه با فرانسه و انگلیس علیه مصر که به ملی‌کردن کانال سوئز و اخراج ارتش انگلیس از سوئز پرداخته بود، باید مانند حمله چین به هند بنامیم، و معتقد باشیم که امروز چین و شوروی و الجزایر و کوبا و ویتنام شمالی و ویت‌کنگ‌ها و اروپای شرقی و همۀ روشنفکران ایرانی «دارای مرض خرده بورژوا شده‌اند و فاقد جوهر روشنفکری و شامل عقده‌های مذهبی و نژادی و تسلیم به پَست‌ترین احساسات گروهی و روان ناخودآگاه جمعی» و بر عکس، جانسون و اینتلیجنت سرویس و سیا و موشه‌دایان هستند که در خاورمیانه عربی با عقده‌های نژادی و کینه‌های مذهبی و گسترش جنایت و آدم‌کشی و فاشیسم و میلیتاریسم و بوروکراسی و راسیسیم و کاپیتالیسم دولتی مبارزه می‌کنند.
از کرامات فیلسوف ما یکی این است که می‌فرماید: «اسرائیل بود که ناسیونالیسم عرب را به‌وجود آورد، نه برعکس.» به اصل حرف، کاری نداریم که در نوع خود بسیار جالب است که اصلاً ناسیونالیسم عرب فقط بیست سال است که سابقۀ تاریخی دارد و ناسیونالیستهای عرب باید به حال اسرائیل و سازندگانش! دعاگو باشند و از او ممنون. آنچه در این جمله مهم است این متممِ « نه برعکس» است که یعنی چه؟ مگر کسی گفته که ناسیونالیسم عرب، اسرائیل را به وجود آورده که حالا فیلسوف جامعه‌شناس ما در صدد ابطال آن و روشن‌کردن روشنفکران ایرانی‌اند؟ عشق، چگونه چشم آدمی را کور می‌کند و مغزش را منگ؟! حواس‌پرتی و پرت‌وپلاگویی نویسنده‌ای که از در هم ریختن منطق همۀ روشنفکران مملکت ناراحتند، به جایی می‌رسد که در یک عبارت به چنین تناقض‌گویی مبتلا می‌شود که با اصل هدف و غرضش و همان نظری که به خاطر آن سینه چاک می‌کند، مغایر است. دقت بفرمایید: «صهیونیسم در ۱۹۴۷ توانست پاداش خود را به عنوان کفارهٔ گناهان و جنایات مسیحیت علیه اقلیت یهود و بویژه جنایات هولناک نازیسم به صورت حق سکونت و داشتن استقلال در گوشه‌ای [از این «در گوشه» معلوم می‌شود که آقای آشوری ما به همان سرزمینی که یهود اشغال کرده و سران اسرائیل هم بدان راضی‌اند، رضایت نمی‌دهد و بقیۀ نقاط فلسطین بزرگ قدیم را هم مطالبه می‌کند!] از سرزمین فلسطین به دست آورد و سران کشورهای عربی در آن‌زمان که یهودی‌ها آمدند، همه دست‌نشاندگان مستقیم استعمار بودند»!

#علی_شریعتی
#آثار_گونه‌گون ۲
انتشارات آگاه
صفحات ۶۳۴ تا ۶۳۷.
@Ab_o_Atash
👏3
✳️ محدوده دم درباری رضاخان!

[شهید آیت‌الله سیدحسن] مدرس بسیار حاضر‌جواب بود و در پاره‌ای از مواقع، در جواب طرف صحبت خود جواب‌هایی می‌داده که در بکارت بی‌نظیر بوده است و طرف مذاکره به قول مَثَل عوامانه، چهارشاخ بر زمین میخکوب می‌شده است.

از جمله می‌گویند در یکی دو مورد که مدرس نسبت به فرمانفرما مطالبی گفته و انتقاد کرده و ایراد گرفته بود، فرمانفرما به ‌وسیله یکی از دوستان مدرس که با او نزدیک بوده به مدرس پیغام می‌دهد:
-  خواهش می‌کنم حضرت آیت‌الله این‌قدر پا روی دم من نگذارند.
مدرس جواب می‌دهد: به فرمانفرما بگویید حدود دم حضرت والا باید معلوم شود، زیرا من هر کجا پا می‌گذارم دم حضرت والاست!

#حسین_مکی
#مدرس_قهرمان_آزادی
(چاپ اول، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹)
جلد ۲، صفحه ۸۴۲.

@Ab_o_Atash
😁63
✳️ بچه‌ها باید آزاد باشند

حضرت امام خمینی«ره» راجع به بچه‌ها تا موقعی که کوچک هستند، هیچ‌گونه فشاری را نمی‌پسندیدند و می‌گفتند: بچه‌ها باید آزاد گذاشته شوند و خطرات را از اطراف آنها دور کرد. مثلاً می‌گفتیم: الان پای بچه به لیوان می‌خورد و چای می‌ریزد. ایشان می‌فرمودند: آن را از جلوی پایش بردارید، به بچه فشار نیاورید!

#مهدی_محمدی‌_صیفار
#مشق_مهر
انتشارات مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه
صفحه ۸۶.

@Ab_o_Atash
4
اصلاحات به شیوهٔ هنس کوچولو

اعلامیه‌ای را که در آن هنس کوچولو ملت را به شرکت در حکومت دعوت می‌کرد، خواندند. قرار بر این شد که کارهایی را که شاه و وزیرها می‌خواهند بکنند اول در روزنامه‌ها چاپ کنند و آنگاه هرکس بتواند عقیدهٔ خود را بنویسد یا در مجلس شورا بگوید و سرانجام همه مردم تصمیم بگیرند که وزیرها آن کار را بکنند یا نه.

هنس کوچولو گفت: بسیار خوب. حالا کارهایی را که من می‌خواهم برای بچه‌ها بکنم بنویسید. پول که بیش از اندازه لازم دارم. بنابراین هر بچه‌ای در تابستان دو تا توپ و در زمستان یک جفت کفشِ یخ‌بازی می‌گیرد. هر روز وقتی که مدرسه تعطیل شد، باید به هر بچه‌ای یک آب‌نبات و یک تکه نان شیرینی بدهند. دختربچه‌ها هر سال یک عروسک و پسربچه‌ها یک چاقوی کوچک می‌گیرند. در همهٔ مدرسه‌ها باید تاب و چرخ‌وفلک ساخته شود و بعلاوه باید در مغازه‌ها همراه هر کتاب و دفتری، تصویرهای رنگیِ زیبا هم داده شود

البته این آغاز کار است. در نظر دارم اصلاحات فراوان دیگری هم انجام دهم. بنابراین خواهش می‌کنم حساب کنید که برای انجام این‌ کارها چقدر پول و چقدر وقت لازم است و تا یک هفته دیگر، جواب آن را لطف کنید.

به‌آسانی می‌توان تصور کرد که وقتی بچه‌ها این خبر را شنیدند، چه شادی و شوری مدرسه‌ها را برداشت. آنچه هنس کوچولو وعده می‌داد خود هدیهٔ بزرگی بود. ولی می‌گفتند تازه این اول کار است و بعد خیلی خیلی بیشتر از اینها خواهد آمد.

هر کس که نوشتن بلد بود، نامه‌ای به هنس کوچولو نوشت و تقاضای چیزهایی کرد. نامه‌های بچه‌ها را کیسه‌کیسه به دفتر مخصوص می‌آوردند و منشی نامه‌ها را باز می‌کرد و در سطل می‌انداخت. این کاری بود که همیشه در دربار شاهان می‌کردند ولی هنس کوچولو از آن بی‌خبر بود. تازه وقتی پی برد که دید خدمتکاری یک سبد پر از نامه را در سطل خاکروبهٔ سلطنتی می‌اندازد.

هنس کوچولو فکر کرد: عجب! شاید تمبر کمیابی در میان آنها باشد. – بله او تمبر جمع می‌کرد و حتی یک دفتر پر از تمبر داشت. پرسید: «این کاغذها و پاکت‌ها چیست؟» خدمتکار جواب داد: «نمی‌دانم.» هنس کوچولو نگاهی به کاغذها انداخت: «دِهه، اینها همه نامه‌هایی است که به من نوشته‌اند.» فوراً دستور داد نامه‌ها را به اطاق او آوردند و منشی را صدا زد و پرسید: «این کاغذها چیست آقای منشی؟»
- اینها نامه‌های بی‌اهمیتی است که به اعلیحضرت نوشته‌اند.
- و شما می‌گذارید آنها را دور بریزند؟
- کاری است که همیشه می‌کرده‌اند.
هنس کوچولو که جوشی شده بود، فریاد زد: عجب! پس همیشه غلط می‌کرده‌اند. نامه‌ای که به من نوشته شده فقط من می‌توانم بدانم مهم است یا نه. لطفاً بعد از این، نامه‌های مرا نخوانید بلکه بفرستید پیش من. آن‌وقت می‌دانم با آنها چه کنم.

- اعلیحضرتا! به پادشاهان نامه‌های بسیاری نوشته می‌شود. حال اگر مردم بفهمند شاه آنها را می‌خواند، آنچنان تلّی از نامه جمع می‌شود که خواندن آن از عهده ما خارج است. هم اکنون هم ده کارمند تمام روز، کاری جز این ندارند که نامه‌ها را بخوانند و آنچه مهم است جدا کنند.

هنس کوچولو پرسید: حالا چه نامه‌هایی مهم است؟
- نامه‌های شاهان خارجی و کارخانه‌دارها و نویسندگانِ بزرگ.
- کدام نامه‌ها بی‌اهمیت است؟
- نامه‌هایی که بخصوص بچه‌ها به اعلیحضرت می‌نویسند. همین که فکری به خاطرشان می‌آید می‌نشینند و می‌نویسند.

#یانوش_کورچاک
#هنس_کوچولو
#بهرام_حبیبی
(چاپ اول، تهران: انتشارات توکا، ۱۳۵۷)
جلد اول، صفحات ۱۶۰ تا ۱۶۲.

@Ab_o_Atash
3
✳️ اصلاح يک تعبیر نادرست

آقای حاج‌آقا رضا صدر می‌فرمود: «برای نام بردن پیامبر خاتم حضرت محمد صلی‌الله علیه وآله، از تعبير رایج «پیامبر اسلام» استفاده نکنید، زیرا از ابداعات مستشرقان و مخالفان اسلام است که رسالت آن حضرت را قبول ندارند و ایشان را تنها پیامبر مسلمانان می‌دانند. بهتر است ما از تعابیری نظیر «خاتم‌الانبيا» یا «پیامبر خاتم» یا «رسول خدا» یا «رسول‌الله» و مانند آن استفاده کنیم که در آن، شهادت ضمنی به رسالت آن حضرت است.»

مرحوم علامه حاج سیدمحمدعلی روضاتی نیز در لزوم اصلاح این تعبیر ناصواب چنین نگاشته است: «اجازه فرماييد اين مطلب عقیدتی مهم را عرض کنم که در این روزها بسیار می‌خوانیم و می‌شنویم که از حضرت ختمی مرتبت صلی‌الله علیه و آله، تعبیر به «پیغمبر اسلام»، «پیغمبر گرامی اسلام»، «رسول گرامی اسلام» می‌شود، در صورتی که این تعبیر درستی نیست و آنچه در قرآن کریم یاد شده «محمد رسول‌الله»، «ولكن رسول‌الله و خاتم‌النبيين» است و در اذان می‌گوییم «أشهد أن محمداً رسول‌الله». درحقیقت حضرتش «شارع مقدس اسلام» است نه «رسول اسلام» که این تعبیر را دشمنان آن حضرت و اسلام یعنی شیاطین کفار، ابداع و اختراع کرده و به دست مستشرقانشان و به زبان گویندگانشان به‌کار می‌برند و رواج می‌دهند، چه آنها قبول ندارند و منکرند که آن حضرت رسول خدا باشد اما «پیامبر اسلام» و «رسول اسلام» معنای دیگری دارد که با باور آنان هیچ‌گونه منافاتی ندارد. اگر ما مسلمانان هم که آن حضرت را رسول‌الله و فرستاده خدا می‌دانیم از روی غفلت و عدم تأمل حضرت رسالت‌پناه را «رسول اسلام» و «پیامبر اسلام» بنامیم، دشمنان را تأیید و شاد کرده‌ایم. و نیز باید بگویم رواج این تعبیر خطا از همین نیم‌قرن اخیر است، آن هم در بلاد اسلامی ایران و الا تا حدود ۱۳۰۰ شمسی در هیچ کتاب و نشریه اسلامی به فارسی یا عربی چنین چیزی مشهود نیست و در بلاد عرب‌زبان هم از آن اثری دیده نمی‌شود. سال‌ها قبل، مرحوم ادیب فاضل محقق، آقا سیدکریم امیری فیروزکوهی، مقالتی در همین زمینه به تفصیل نوشت و در مشهد مقدس منتشر فرمود اما غفلت اذهان، مانع اثر قاطع گردید.» (در پرتو روضات، صص ۳۲۴ و ۳۲۵)

#سیدموسی_شبیری‌_زنجانی
#جرعه‌ای_از_دریا
مؤسسه کتاب‌شناسی شیعه
جلد ۴، صفحه ۶۴۵.

@Ab_o_Atash
👏32
✳️ چه‌گوارا گماشته همسر افسران ارتش نشد

«چه» می‌دانست که دوران معافیت وی به محض پایان تحصیلات دانشگاهی‌اش به پایان خواهد رسید و او چاره‌ای نخواهد داشت جز معرفی خود به ارتش. او این بار هیچ شانسی نداشت. بنا به گفته گرانادو، «او قبل از حضور در کمیسیون پزشکی ارتش جهت معاینه، یک دوش آب بسیار سرد گرفت تا بیماری آسمش عود کند. وی به این ترتیب توانست برگه معافیت از خدمت نظام را دریافت کند.»

مادر «چه» سال‌ها بعد گفت: «اگر فرمانده چه‌گوارا مجبور می‌شد گماشته همسر یک افسر ارتشی شود و برای یک سال خرید‌های خانه وی را انجام دهد یا فانوسقه رئیس خود را برق بیندازد بدون اینکه این فانوسقه هرگز مورد استفاده قرار بگیرد، آن ‌وقت بدجوری قضیه بی‌معنا و پوچ می‌شد. اما او معافیت خود را از ارتش گرفت. جدای از همه اینها، حقش هم همین بود.»

#خورخه_کاستانیدا
#رفیق
[زندگی و مرگ #ارنستو_چه‌گوارا]
#بیژن_اشتری
نشر ثالث
صفحه ۱۰۱.

@Ab_o_Atash
آمدنی...

فروغ‌بخش شب انتظار، آمدنی است
رفیق، آمدنی؛ غمگسار، آمدنی است

به خاکِ کوچهٔ دیدار، آب می‌پاشند
بخوان ترانه، بزن تار؛ یار، آمدنی است

ببین چگونه قناری ز شوق می‌لرزد!
مترس از شبِ یلدا، بهار، آمدنی است

صدای شیههٔ اسب ظهور می‌آید
خبر دهید به یاران: سوار، آمدنی است

بس است هر چه پلنگان به ماه خیره شدند
یگانه فاتح این کوهسار، آمدنی است

#مرتضی_امیری_اسفندقه

@Ab_o_Atash
3
✳️ زوریک مرادیان: هیچ‌وقت از ایران نمی‌روم

زوریک مرادیان هفتم تیر ۱۳۳۹ در محله حشمتیه تهران متولد شد و نوزدهم مهر ۱۳۵۹ بر اثر اصابت ترکش بمب به شهادت رسید.
مادرش تعریف می‌کرد: «ما آن زمان همه اقوام در یک خانه بزرگ پیش هم زندگی می‌کردیم. آن‌ روز به دخترم گفتم بیا باهم بیرون برویم برای خرید. بیرون دیدم دو تا سرباز هی پلاک‌ خانه‌ها را نگاه می‌کنند. به یاد پسرم رفتم کنارشان گفتم: مادر به قربانتان برود. اما هنوز چشمم دنبال آنها بود تا اینکه جلوی در خانه ما رسیدند و از همسایه‌ها پرسیدند: خانهٔ زوریک مرادی اینجاست؟ تا کلمه مرادی را شنیدم به دنبال آنها دویدم و گفتم: شما دوستانش هستید؟ من مادرش هستم. یک کاغذ دستش بود به زور از دست او درآوردم. یکی از این دو سرباز گفت: مرد در خانه دارید؟ این را که شنیدم دیگر بیهوش شدم و چیزی نفهمیدم.»

قصه این شهید ۲۰ ‌ساله هم خواندنی است و هم غمگینمان می‌کند. تک‌پسر بود و برای خانواده‌اش بسیار عزیز. مادرش می‌گفت: «من و چهار خواهرش، به زوریک خیلی محبت می‌کردیم؛ خیلی زیاد. تنها پسر خانواده بود و همه‌جوره هوایش را داشتیم. بچهٔ خیلی درسخوان و باهوشی بود. در تمام مقاطع تحصیلی‌اش شاگرد اول شده بود. حتی در کنکور، توانست سهمیهٔ بورسیهٔ خارج از کشور را به‌دست آورد اما نرفت. گفت من هیچ‌‌وقت از ایران نمی‌روم. دوست دارم به خاک وطنم خدمت کنم و لباس سربازی بپوشم. گفتم مگر من می‌گذارم تنها پسرم به سربازی برود. اما هرطوری بود توانست دل من را نرم کند و رضایتم را بگیرد و به خدمت سربازی برود. سال ۵۸ عازم خدمت شد و سه ماه آموزشی‌اش را در شاهرود گذراند. بعد از سه ماه آموزشی، زنگ زد که دوره سربازی‌ام افتاده است ارومیه و قرار است با قطار برویم ارومیه.» مدتی در ارومیه خدمت کرد و بعد به پیرانشهر منتقل شد.

ماه نهم خدمتش که تمام شد، بعثی‌ها به مرزهای ما سرازیر شدند و آتش جنگ شعله‌ور شد. آن ‌روزها، زوریک همچنان در پیرانشهر خدمت می‌کرد. همان‌جا هم شهید شد.

چند هفته بعد از شهادتش، فرمانده‌اش برای تسلیت گفتن به خانه‌‌مان آمد. پیرانشهر چون منطقه سردی بود، از اول خدمت زوریک، شروع کرده بودم برایش شال‌گردن و جوراب و کلاه کاموایی بافتن. فرمانده‌شان که آمد، بافتنی‌‌ها را به او دادم. گفت اینها را چه کار کنم مادر؟ گفتم بده به یکی از سربازها، آنها هم مثل زوریکِ من هستند.»

#مرتضی_میرحسینی
#به_یاد_نخستین_شهید_ارمنی_جنگ
ایبنا – ۷ مهر ۱۴۰۲

@Ab_o_Atash
2025/10/11 04:58:31
Back to Top
HTML Embed Code: