AB_O_ATASH Telegram 8753
✳️ زوریک مرادیان: هیچ‌وقت از ایران نمی‌روم

زوریک مرادیان هفتم تیر ۱۳۳۹ در محله حشمتیه تهران متولد شد و نوزدهم مهر ۱۳۵۹ بر اثر اصابت ترکش بمب به شهادت رسید.
مادرش تعریف می‌کرد: «ما آن زمان همه اقوام در یک خانه بزرگ پیش هم زندگی می‌کردیم. آن‌ روز به دخترم گفتم بیا باهم بیرون برویم برای خرید. بیرون دیدم دو تا سرباز هی پلاک‌ خانه‌ها را نگاه می‌کنند. به یاد پسرم رفتم کنارشان گفتم: مادر به قربانتان برود. اما هنوز چشمم دنبال آنها بود تا اینکه جلوی در خانه ما رسیدند و از همسایه‌ها پرسیدند: خانهٔ زوریک مرادی اینجاست؟ تا کلمه مرادی را شنیدم به دنبال آنها دویدم و گفتم: شما دوستانش هستید؟ من مادرش هستم. یک کاغذ دستش بود به زور از دست او درآوردم. یکی از این دو سرباز گفت: مرد در خانه دارید؟ این را که شنیدم دیگر بیهوش شدم و چیزی نفهمیدم.»

قصه این شهید ۲۰ ‌ساله هم خواندنی است و هم غمگینمان می‌کند. تک‌پسر بود و برای خانواده‌اش بسیار عزیز. مادرش می‌گفت: «من و چهار خواهرش، به زوریک خیلی محبت می‌کردیم؛ خیلی زیاد. تنها پسر خانواده بود و همه‌جوره هوایش را داشتیم. بچهٔ خیلی درسخوان و باهوشی بود. در تمام مقاطع تحصیلی‌اش شاگرد اول شده بود. حتی در کنکور، توانست سهمیهٔ بورسیهٔ خارج از کشور را به‌دست آورد اما نرفت. گفت من هیچ‌‌وقت از ایران نمی‌روم. دوست دارم به خاک وطنم خدمت کنم و لباس سربازی بپوشم. گفتم مگر من می‌گذارم تنها پسرم به سربازی برود. اما هرطوری بود توانست دل من را نرم کند و رضایتم را بگیرد و به خدمت سربازی برود. سال ۵۸ عازم خدمت شد و سه ماه آموزشی‌اش را در شاهرود گذراند. بعد از سه ماه آموزشی، زنگ زد که دوره سربازی‌ام افتاده است ارومیه و قرار است با قطار برویم ارومیه.» مدتی در ارومیه خدمت کرد و بعد به پیرانشهر منتقل شد.

ماه نهم خدمتش که تمام شد، بعثی‌ها به مرزهای ما سرازیر شدند و آتش جنگ شعله‌ور شد. آن ‌روزها، زوریک همچنان در پیرانشهر خدمت می‌کرد. همان‌جا هم شهید شد.

چند هفته بعد از شهادتش، فرمانده‌اش برای تسلیت گفتن به خانه‌‌مان آمد. پیرانشهر چون منطقه سردی بود، از اول خدمت زوریک، شروع کرده بودم برایش شال‌گردن و جوراب و کلاه کاموایی بافتن. فرمانده‌شان که آمد، بافتنی‌‌ها را به او دادم. گفت اینها را چه کار کنم مادر؟ گفتم بده به یکی از سربازها، آنها هم مثل زوریکِ من هستند.»

#مرتضی_میرحسینی
#به_یاد_نخستین_شهید_ارمنی_جنگ
ایبنا – ۷ مهر ۱۴۰۲

@Ab_o_Atash
5



tgoop.com/Ab_o_Atash/8753
Create:
Last Update:

✳️ زوریک مرادیان: هیچ‌وقت از ایران نمی‌روم

زوریک مرادیان هفتم تیر ۱۳۳۹ در محله حشمتیه تهران متولد شد و نوزدهم مهر ۱۳۵۹ بر اثر اصابت ترکش بمب به شهادت رسید.
مادرش تعریف می‌کرد: «ما آن زمان همه اقوام در یک خانه بزرگ پیش هم زندگی می‌کردیم. آن‌ روز به دخترم گفتم بیا باهم بیرون برویم برای خرید. بیرون دیدم دو تا سرباز هی پلاک‌ خانه‌ها را نگاه می‌کنند. به یاد پسرم رفتم کنارشان گفتم: مادر به قربانتان برود. اما هنوز چشمم دنبال آنها بود تا اینکه جلوی در خانه ما رسیدند و از همسایه‌ها پرسیدند: خانهٔ زوریک مرادی اینجاست؟ تا کلمه مرادی را شنیدم به دنبال آنها دویدم و گفتم: شما دوستانش هستید؟ من مادرش هستم. یک کاغذ دستش بود به زور از دست او درآوردم. یکی از این دو سرباز گفت: مرد در خانه دارید؟ این را که شنیدم دیگر بیهوش شدم و چیزی نفهمیدم.»

قصه این شهید ۲۰ ‌ساله هم خواندنی است و هم غمگینمان می‌کند. تک‌پسر بود و برای خانواده‌اش بسیار عزیز. مادرش می‌گفت: «من و چهار خواهرش، به زوریک خیلی محبت می‌کردیم؛ خیلی زیاد. تنها پسر خانواده بود و همه‌جوره هوایش را داشتیم. بچهٔ خیلی درسخوان و باهوشی بود. در تمام مقاطع تحصیلی‌اش شاگرد اول شده بود. حتی در کنکور، توانست سهمیهٔ بورسیهٔ خارج از کشور را به‌دست آورد اما نرفت. گفت من هیچ‌‌وقت از ایران نمی‌روم. دوست دارم به خاک وطنم خدمت کنم و لباس سربازی بپوشم. گفتم مگر من می‌گذارم تنها پسرم به سربازی برود. اما هرطوری بود توانست دل من را نرم کند و رضایتم را بگیرد و به خدمت سربازی برود. سال ۵۸ عازم خدمت شد و سه ماه آموزشی‌اش را در شاهرود گذراند. بعد از سه ماه آموزشی، زنگ زد که دوره سربازی‌ام افتاده است ارومیه و قرار است با قطار برویم ارومیه.» مدتی در ارومیه خدمت کرد و بعد به پیرانشهر منتقل شد.

ماه نهم خدمتش که تمام شد، بعثی‌ها به مرزهای ما سرازیر شدند و آتش جنگ شعله‌ور شد. آن ‌روزها، زوریک همچنان در پیرانشهر خدمت می‌کرد. همان‌جا هم شهید شد.

چند هفته بعد از شهادتش، فرمانده‌اش برای تسلیت گفتن به خانه‌‌مان آمد. پیرانشهر چون منطقه سردی بود، از اول خدمت زوریک، شروع کرده بودم برایش شال‌گردن و جوراب و کلاه کاموایی بافتن. فرمانده‌شان که آمد، بافتنی‌‌ها را به او دادم. گفت اینها را چه کار کنم مادر؟ گفتم بده به یکی از سربازها، آنها هم مثل زوریکِ من هستند.»

#مرتضی_میرحسینی
#به_یاد_نخستین_شهید_ارمنی_جنگ
ایبنا – ۷ مهر ۱۴۰۲

@Ab_o_Atash

BY آب و آتش


Share with your friend now:
tgoop.com/Ab_o_Atash/8753

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Matt Hussey, editorial director of NEAR Protocol (and former editor-in-chief of Decrypt) responded to the news of the Telegram group with “#meIRL.” Matt Hussey, editorial director at NEAR Protocol also responded to this news with “#meIRL”. Just as you search “Bear Market Screaming” in Telegram, you will see a Pepe frog yelling as the group’s featured image. Telegram iOS app: In the “Chats” tab, click the new message icon in the right upper corner. Select “New Channel.” ‘Ban’ on Telegram “[The defendant] could not shift his criminal liability,” Hui said.
from us


Telegram آب و آتش
FROM American