Telegram Web
🗡z
#تاوان

شما مردم شوخی‌شوخی (و متأسفانه طمعکارانه!) دست از دامن و جیبِ هَمِستِر برنداشتید و شوخی‌شوخی پای صندوق‌های رأی رفتید و انگشت خسته از همستربازی‌تان را آلودید (و البته که از همستر که چیزی عایدتان نشد و یک تُف هم کف دست‌تان نینداخت! نتیجه رأی‌تان را هم دیدید و خواهید دید) و من جدّی‌جدّی سرِ پُستی که درمورد همین دو بود ۶۴ میلیون ناقابل تاوان دادم؛

پُستی با این تیتر و خلاصه:
#همسترکامبت
اگر بنا باشد در بهتر شدن حال و روز ما مردم ایران «انگشت» دخیل باشد! ، آن انگشت، انگشتی‌ست که عاقلانه پای برگه‌های رأی نمی‌زنیم نه انگشتی که حریصانه روی «هَمستر کامبَت» می‌زنیم!

#متن_کامل_پست 👇
https://www.tgoop.com/zorro_ch/2319

پی‌نوشت
۷ تیر  ۱۴۰۳ (یک روز مانده به انتخابات ) بگیر و ببندی قسمتم شد! و پرونده‌ی جدیدی برایم باز شد (که اصلش سر همین پُست کذا بود و دعوت به تحریم انتخابات)، کمتر از یک هفته بعدش! حکمش هم آمد که یکسال حبس بود که در دادگاه تجدیدنظر به جریمه ۸۰ میلیون تومنی تبدیل شد و ۲۷ بهمن همان سال با بهره‌مندی از تخفیف! بابت پرداخت نقدی، به ۶۴ میلیون کاهش یافت و پرداخت شد و پرونده ختم به خیر! شد

#زورو
@zorro_ch
نقاب خنده زورو
Photo
🗡z

ما تاریخ رو می‌نویسیم و آیندگان، نه شما! .
پس، از کسی بُت نتراشید برای بُت‌پرست‌ها!
یکی دو‌ سال قبل رو دارید اینجوری تحریف می‌کنید (که اوضاع گُل و بلبل بوده) اونم در عصر رسانه و جلوی میلیون‌ها چشم.
پس به مردم حق بدید اگه چیزهایی که از هزار و‌چهارصد سال پیش و قبل‌ترش می‌گید و‌ می‌نویسید رو باور نمی‌کنند

#زورو
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch
🗡z
مَمَّد «نَماندی» ببینی (۱)

مَمَّد «نَماندی» ببینی (۲)

این هم راحت‌ترین، کوتاه‌ترین و پرمعناترین شعری که تا حالا گفتم 😜

"مَمَد، نَماندی...."
(با تشکر از همکاری صمیمانه‌ی غلام کویتی‌پور)

مَمَد "نماندی" !!! ببینی :
.... 😔
........😢
........ 🏴😞😰🥺🏴
............ 😭👊
...................🖤🤛
..................... 🤕😢
......................... 🤕🥵😭
............................. 🤐😷😔
............................😢😭😱💀

آه و واویلا، آه و واویلا

#زورو

https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🗡z
🏴🏴🏴 در زمین و آسمان و روی دریا... فاتحه!!!
#شعرخوانی #زورو
اسفندماه ۹۶ تهران

« دردِدل با حافظ »

«سینه مالامال درد است - آی حافظ ! - مرهمی»
(گرچه می‌فهمی تو زود این درد، بی‌درمان شده)

جانب #اهواز از شیراز! گاهی کن نگاه
تا ببینی که چه #خاکی بر سر ایران شده...

#متن_کامل_شعر 👇
https://www.tgoop.com/zorro_ch/859

👆یادی از وقایع خیابان #گلستان_هفتم و ... #دراویش_گنابادی در بهمن و اسفند ۹۶. (لطف رئیس پلیس تهران در حقّ دراویش هم ستودنی و فراموش نشدنی‌ست؛ بزرگوار فرموده بودند در برخورد با دراویش می‌توانستیم از #آرپی‌جی استفاده کنیم! امّا خب اقتدار و درایت به خرج دادیم!).
بله این‌ها برگ‌هایی‌ست از تقویم تاریخ ایران؛ سرچ را هم گذاشته‌اند برای آنانی که از حافظه تاریخی‌ ضعیف رنج می‌برند!

#زورو
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch
🗡z

🔹فرمانده سپاه فومن: در حال ساخت مکانی شبیه جهنّم با آتش واقعی هستیم
🔸(رونمایی از پروژه‌ی شبیه‌سازی جهنّم در فومن، خرداد ۱۴۰۴)

⚠️ مسئولین مشغول کارند!

کلاً هنر شما که آتش‌بازی‌ست
مسئول جهنّم از شماها راضی‌ست!
با شیوه‌ی خاصّ مملکت‌داری‌تان
دیگر چه نیازی به جهنّم‌سازی‌ست؟؛

آوَخ! که چه با کشور رستم کردید
دَردا ! که چه با مملکتِ جَم کردید
نفرین به شمایی که چهل سالِ تمام
ایرانِ بهـــــــشت را جهــــــنّم کردید

#زورو

https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch
🗡z

بداهه‌ی زورویی!

ادامه‌ و اصل مطلب در پُست بعد 👇
https://www.tgoop.com/zorro_ch/2545


https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch
🗡z
«ماجرای یک بِداهه»

در یک گروه تلگرامی، دوستی در یک چالش، خواست که با پنج کلمه «برنج» «ماست» «کاشی» «مذاکره» و «خانم شمس» مطلب طنز بنویسیم و حاصل طبع‌آزمایی من این شد:

گفتیم «برنج» و «ماست» همچون «کاشی»
گشته است گران، بس که تو هستی ناشی
گفتا که: «مذاکره حرام است» و سپس
با «خانم شمس» رفت شیخِ لاشی!

تعریف از خود نباشد! اما به هر حال دوازده دقیقه بعد از آن پیام، تازه اگر به محض ارسال خوانده باشمش، از این پنج کلمه‌ی نامربوط یک همچین‌چیزی درآوردم، یعنی قلم زورو و سبک و سیاقش اینجوری‌ست دیگر! درصورتی که می‌شد یک همچین‌ شعر متوسطی گفت و البته به جز مردم عادی، خیلی از طنزپردازان هم مثل شعرهای خودشان طنز حسابش کنند (هرچند از دید زورو طنز نیست و شاید  بشود با اغماض فقط بیت اولش را طنز به حساب آورد) :

افسوس «برنج» و «ماست» همچون «کاشی»
گشته‌ست گران ز دست مُشتی لاشی
اینها به درک! کاشکی ای «خانم شمس»!
تو اهل «مذاکره‌ی» با من باشی!

و حتّی می‌شد فتیله‌اش را کمی بیشتر پایین کشید و این دو بیت «فُکاهی» را به جای طنز تحویل داد و البته به جایی هم برنمی‌خورد و در مقام بِداهه هم پُر بدک نبود:

کردیم «مذاکره» چو با «خانم شمس»
بنمود قبول و او کنون زوجه‌ی ماست!
زآن دختر «کاشی» چو خورِش می‌خواهیم
بر روی «برنج‌»های‌مان ریزد «ماست»!

امّا حاشا و کَلّا! ؛ اگر کم‌کم قلم‌مان را به سمت فُکاهی‌نویسی (یعنی نوشتن شعر شوخ‌طبعانه به قصد فقط خنداندن) عادت دادیم ـ مردم هم که چیزیش نمی‌گیرند و ـ می‌شویم آنچه حکومت از مای به‌اصطلاح طنزپرداز می‌خواهد؛ تولید شعرها و مطالبِ بی‌آزارِ خُنثی و پاستوریزه‌ای که در آن انتقاد و اعتراضی نیست و به هیچ‌کس و هیچ‌جایی گیر نمی‌دهد و البته پاداشش هم شرکت در برنامه‌های به‌اصطلاح‌ طنزِ صداوسیمای میلی‌ست؛ نتیجه‌اش هم شهرتی چندروزه برای طنزپردازِ خودسانسور و اخته‌شده! است و لافِ «ببینید آزادی بیان و انتقاد را» برای حکومت!

#زورو

https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🗡z

مستند لیاقت آزادی!
فیلم و صدا : #زورو

كسانی كه حاضر نيستند برای آزادی بهایی بپردازند، لياقت آزادی را ندارند
(جورج واشنگتن)

رفته «جان‌»ها بر سر این ره بسی
بگذر از «نان» تا به آزادی رسی
رو به استقبال تیر و تیغ تیز
آری! آزادی بها دارد عزیز!
#زورو

#ادامه_مطلب در پُست بعد 👇
https://www.tgoop.com/zorro_ch/2547


https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch
🗡z

#ادامه پُست قبل 👇
https://www.tgoop.com/zorro_ch/2546

مردم! از کفترای وحشی بیاموزیم!

بارها شاهد بوده‌ام که کفتربازها در به‌اصطلاح آشناکردن/اهلی کردن کفترهای وحشی (بُرجی و چاهی) ناکام موندند؛ این کفترها بعد از ماه‌ها در قفس بودن و حتی اگه در قفس تشکیل خونواده هم دادند! به محض باز شدن در قفس رفتند و آرزوی «جَلد» کردن‌شون رو به دل کفتربازا گذاشتند، البته تازه اینا اونایی بودند که در وقت اسارت! خودشون رو تا حد مرگ به در و‌ دیوار قفس نزدند و زنده موندند.
کفتربازها در همین راستا حتی یه مرحله به عقب‌تر رفتند و به جای کفترهای مادر و بزرگ جوجه‌های کفترای وحشی رو از لونه‌شون اُوردند و با دست دونه‌شون دادند و بزرگ‌شون کردند اما بازم  بچه‌کفترا به محض بالَنده شدن فرار رو بر قرار ترجیح دادند و آزادی و دردسراش رو به قفس و امکاناتش، حتی اُوردن تخم کفترای وحشی و گذاشتن زیر پای کفترای خونگی و بزرگ کردن‌شون هم جواب نداده؛ انگار «آزاد زندگی کردن» توی رگ و خون‌شونه و مثل یه ژن انتقال پیدا می‌کنه

کفترای وحشی ممکنه خیلی دربدری بِکِشند؛ چه برای خورد و خوراک و جا ، چه دست و پنجه نرم کردن با شکارچیا از گربه و باز و شاهین و قوش و عقاب و کلاغ تا ما آدما ! ؛ و البته هم که بابت این خطرات کم‌تر هم عمر می‌کنند قاعدتاً ؛ اما توی همون زمان کم هم آزاد زندگی می‌کنند آزاد آزاد و این براشون خیلی ارزشمنده

و شاید حتی ارزشمندتر از آزادی‌شون اینه که آدما نتونستند توی نژاد و ذات‌شون دخل و تصرّفی بکنند و به قول معروف «تخم‌شون» رو عوض کنند و این کم‌چیزی نیست؛ اینه که کفترای وحشی «یه‌رنگ‌اند» درست مثل خرگوشای وحشی و... اکثر حیوونای وحشی؛ هرچه وحشی‌تر یه‌رنگ‌تر و هرچی اهلی‌تر هزاررنگ‌تر!

گهگاه میون دسته‌های کفترای وحشی توی آسمون یه تعدادی کفتر خونگی هم می‌شه دید که مدتهاست باهاشون زندگی می‌کنند و قفس امن رو به نیّت آزاد زیستن ترک کردند، اینا دیگه از کبوترایی که از اصل آزادند و آزاد به دنیا اومدند «آزاده‌ترند»!

#زورو

https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch
نقاب خنده زورو
Photo
🗡z
#دراویش_گنابادی
#مرقد_رهبر_مستضعفان_جهان

باباطاهر عریان! باباطاهر عریان!
سر از قبر بیرون کن و
قبر دولتمند و #درویش رو تماشا کن
و حرفت رو حاشا !

#زورو
@zorro_ch
🗡z

ای شیخ! سپاس، بَه! عجب ایرانی!
نه مانده اثر ز فقر و نه ویرانی

امروز فقط دغدغه‌ی ما اینهاست:
اورانیوم و حجاب و سگ‌گَردانی!


پی‌نوشت
بله خرداد هزار و‌ چهارصد و چهار است و کماکان حکومت و طرفدارانش مُصرّند که انرژی هسته‌ای حقّ مسلّم ما (مردم) است! در حالی‌که نه ما مردم می‌دانیم این انرژی هسته‌ای چیست و کِی قرار است به چه کارمان بیاید!؟ و نه حتّی خود حکومتی‌ها! ؛ بله هنوز هم اصرار بر «غنی»سازی اورانیوم ما را «فقیر» و‌ «فقیرتر» می‌کند و در این کشاکش «مهمترین» دغدغه‌ی این حکومت «بازهم» تازاندن اسب سِتم است برای تحمیل حجاب! . البته چندروزی است که تکاپو برای جرم‌انگاری «سگ‌گردانی» هم به اولویّت‌های این حکومت دغدغه‌مند! افزوده شده است در این هیری‌ویریِ فلاکت ایران و ایرانی و در هیاهوی دنیای هوش مصنوعی و جِیمز وِب!

#زورو

https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch
🗡z
سوهانِ بیت‌المالِ حاج کاظم صدیقی و پسران

(از پرونده زمین‌خواری منطقه‌ی «اُزگُل» تهران در آبان ۱۴۰۲ تا دستگیری پسران و عروسش به اتّهام فساد مالی و زد و بندهای مختلف در خرداد ۱۴۰۴)

شیطان به تو داد بازهم نمره‌ی بیست
استاد تو در فنّ ریا آیا کیست؟
مثل کَچلی که اسم او زُلفعلی اَست
«کذّابی» و فامیلی تو «صِدّیقی‌»ست !


سال‌ها بود که به این «اُزگَل»
کمتر «از گُل» به کُل نمی‌شد گفت
تا که لو رفت  قصّه‌ی «اُزگُل»
زین خبر من «گُل از گُل»اَم بشکفت

کاش یک‌‌یک شوند باقی‌شان↓
مثل این شیخ عاقبت رسوا
ای خدا! زودتر از آنی که↓
کوزه‌گر کوزه سازد «از گِلِ» ما!

پی‌نوشت
۱. درمورد رباعی اوّل (صدّیقی کذّاب!) ؛ ملک‌الشعرای بهار :
بیهوده کنند نام کاکا، الماس
برعکس نهند نام زنگی، کافور!

۲. زآن پیش که کوزه‌ها کُنند از گِلِ ما ؛ منسوب به خیّام

۳. شعر دوّم ( اُزگَل و اُزگُل و...) به عنوان نمونه‌ای از صنایع ادبی (جناس) در شعر فارسی، در رشته ادبیات در مدارس و دانشگاه‌ها تدریس می‌شود!

#زورو

https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch
2025/06/14 00:45:35
Back to Top
HTML Embed Code: