tgoop.com/zendeegiesaleem/34255
Last Update:
🔴 با چالش چهارماهه، بعد از مهاجرت به این کشور، زندگی من طوری تغییر کرد و به چیزهایی رسیدم که همه افراد طی ۱۰،۱۵سال میتونن به دست بیارن.. روی طلسمهای روانی ازدواج و شغلم کار کردم.. با پارتنرم آشنا شدم و ازدواج کردیم با بهترین شرایط.. دوستم باغش رو برای عروسی در اختیار ما گذاشت.. فکرشم نمیکردم به این زودی بتونیم خونه بخریم ولی ما توی این کشور صاحبخونه شدیم و این خونه حتی بهتر از اون چیزیه که من توی ۴وجهی فراوانی مطلق گذاشتم.. از کار سخت توی یک چرمفروشی رسیدم به مدیریت و درآمد خیلی خوبی دارم
🔺۴ سال پیش به ایتالیا مهاجرت کردم و ۲ساله زندگی سالمی هستم..
با مردی آشنا شدم که خیلی حمایتگر بود و تمام ویژگیهایی که میخواستم داشت..
توی مدت کوتاهی زبان ایتالیایی یاد گرفتم..
کمکم ورق برگشت با رشته و دانشگاهم به مشکل خوردم.. درسمو رها کردم و بورسیه من قطع شدو به مشکل مالی هم خوردم..
به خونه پارتنرم رفتم ولی اصلا شرایط خوبی نداشت.. توی یک چرمفروشی کار پیدا کردم و تجربههای بدی داشتم کار پرفشار و تحقیرشدنهای زیاد..
🔺با دورهها آشنا شدم..
روی خودم و طردشدگیهام کار کردم و یادم اومد توی بچگیم مادرم با شهریه کلاس زبانم تهدیدم میکرد و یادمه از شب تا صبح گریه میکردم و احساس خلا و رهاشدگی میکردم.. و همیشه احساس میکردم همه چیز زندگیمو از دست دادم..
🔺از کارم استعفا دادم.. مدرکی که در شرایط عادی ۶ماه طول میکشه من توی یک ماه و نیم گرفتم.. برای گواهینامه با مبلغ مناسبی ثبتنام کردم..
وارد کاری شدم که احترام خیلی خاصی برام قائل بودن و ساعت کاریم نصف شده بود ولی حقوقم همون حقوق قبلی بود و من فقط مدیریت میکردم و هیچ کار سختی انجام نمیدادم..
دوستم رو هم سرکار بردم و همین باعث جامپ خیلی شدید من شد..
همزمان روی دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس و کار حقیقی هم کار کرده بودم..
پتانسیل خودمو توی بیزینسم پیدا کردم..
ارتباطم با پارتنرم بهتر شده بود ..
وقتی روی طلسمهای روانیم کار کردم، کارم رو پید کردم و دقیقا همون زمان یک آپارتمان تر و تمیز پیدا کردیم و اسبابکشی کردیم..
اما بحث خریدن خونه حل نمیشد.. به یک مرحله میرسید و جریان کات میشد..
بخاطر کنترلگری شدید من روی پارتنرم، انقدر گلوشو فشار دادم که در نهایت ایشون منو ترک کرد..
🔺دوباره شروع کردم کار کردن روی خودم، روی سایههام کار کردم.. پارتنرم برگشت..
وارد چالش چهارماهه شدم و جدی میخواستم روی همه چیز کار کنم هم بحث خونه و هم ازدواج.. چون ما قصد ازدواج داشتیم ولی هیچجوره این اتفاق نمیفتاد..
وقتی روی طلسمهای روانیم کار کردم دامنه دوستیهام گسترش پیدا کرده و همین دوستیها چه خیرهایی رو برای زندگی من رقم زد.. یکی از دوستانم توی بحث ازدواج یک وکیلی به من معرفی کرد که از صفر تا صد کارهای منو رایگان انجام داد.. و در موضوع خونه هم درهایی به روی ما باز شد که خیلی عجیب بود..
🔺توی کارم شرایط خیلی خوبی داشتم.. توی چالش چهارماهه فراوانی مطلق رو کار کردم و خیرها رو فراخوانی کردم به زندگیم..
قرارداد خیلی خوبی توی کارم با صاحبکارم بستم و خیلی پیشرفت کردم..
🔺پارتنرم آرزو داشت که خونه بخره و من یک نیتی کردم که حاضرم بهش کمک کنم به آرزوش برسم و از خدا خواستم کمکم کنه منم بعدا خونهدار بشم.. و شرایط طوری رقم خورد که پارتنرم با رضایت خودش گفت بیا با همکاری هم خونه بخریم و ما شریک شدیم..
🔺کسی بهمون معرفی شد و بعد از مدت کوتاهی خونه دلخواهمون رو پیدا کردیم و خدا بهتر از خونهای که توی چهاروجهی گذاشته بودم رو بهمون داد.. توی تاریخی که نوشته بودم وام ما جور شد اونم توی تعطیلی که معمولا بانکها جواب نمیدن ولی درهایی به روی ما باز میشد که باورکردنی نبود..
وکیل به صورت رایگان کار ما رو انجام داد..
🔺مدارک من برای ازدواج به مشکل خورده بود ولی یک آقایی توی شهرداری انقدر به ما کمک کرد و در نهایت بهم اطلاع دادن که میتونیم برای کارهای عروسی بیایم..
به فاصله چند روز از خرید خونه ما عروسی هم کردیم و نامزدم میگفت نمیدونم چطوری باید هزینهها رو بدیم ولی انقدر دست ما پر شده بود که من به جای یک لباس، دو تا لباس عروس داشتم.. به بهترین شکل ممکن عروسی ما برگزار شد.. دوستم باغشو در اختیار ما گذاشت برامون میز چید و من معجزههای طلسمهای روانی و فراوانی مطلق رو دیدم..
ایمان دارم به دورهها.. جوری تو رو متحیر میکنه که باورکردنی نیست..
من توی ۳سال تو این کشور چیزهایی رو به دست آوردم که افراد توی ۱۰ سال و ۱۵ سال به دست میارن.. بهترین شغل، بهترین قرارداد، بهترین رابطه و بهترین خونه..
الان به طلسمها و ترسهای گذشتم میخندم
BY زندگی سالم (سوده هروی) روانشناسی تحلیلی یونگ
Share with your friend now:
tgoop.com/zendeegiesaleem/34255