Forwarded from همراهان ذکر صلوات
🏴 اشعار روزتاسوعا روز نهم_محرم
=======================
#حضرت_عباس
سقا به آب، لب ز ادب آشنا نکرد
از آب پُرس از چه ز سقّا حیا نکرد
تجدید شد وضوی نماز امام عشق
بیهوده دستِ خویش به آب آشنا نکرد
تن چاک چاک دید و به بیداد، تن نداد
سر شد دو تا و قد برِ دونان، دو تا نکرد
«غیر از دمی که مشک به دندان گرفته بود
در عُمرِ خویش خندهٔ دنداننما کرد»
دندان کند کمک، چو گره وا نشد ولی
دندان او هم آن گره بسته وا نکرد
معراج او به روی زمین شد ز پشت زین
همچون نَبی عروج به سوی سما نکرد
مسجود را ندیده سر از سجده برنداشت
حقِّ سجود عشق، چو او کس اَدا نکرد
🔸 شاعر:
#استاد_علی_انسانی
=========================
نثار شهیدان مظلوم صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
=======================
#حضرت_عباس
سقا به آب، لب ز ادب آشنا نکرد
از آب پُرس از چه ز سقّا حیا نکرد
تجدید شد وضوی نماز امام عشق
بیهوده دستِ خویش به آب آشنا نکرد
تن چاک چاک دید و به بیداد، تن نداد
سر شد دو تا و قد برِ دونان، دو تا نکرد
«غیر از دمی که مشک به دندان گرفته بود
در عُمرِ خویش خندهٔ دنداننما کرد»
دندان کند کمک، چو گره وا نشد ولی
دندان او هم آن گره بسته وا نکرد
معراج او به روی زمین شد ز پشت زین
همچون نَبی عروج به سوی سما نکرد
مسجود را ندیده سر از سجده برنداشت
حقِّ سجود عشق، چو او کس اَدا نکرد
🔸 شاعر:
#استاد_علی_انسانی
=========================
نثار شهیدان مظلوم صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Telegram
همراهان ذکر صلوات
برای ارتباط با خادم گروه با آی دی زیر ارتباط برقرار کنید
@Hanif_Hanif
@Hanif_Hanif
💔1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
🏴 اشعار #روز تاسوعا روز نهم_محرم
=======================
#حضرت_عباس
ریخت بر هم با زمین افتادنت دنیای من
دیدی آخر چشم خوردی، خوش قد و بالای من!
پیشمرگ من شدی و پیشمرگ خواهرم
تیرخوردی، نیزه خوردی، جای زینب، جای من
قید مشکت را بزن با من سوی خیمه بیا
بعد ازین هرکس که حرف از تشنگی زد پای من
مسجد کوفهست اینجا یا کنار علقمه؟!
فرق عباس است یا فرق سر بابای من!
انقدر بازو زمین کوبیدی آبم کردهای
داغ تو پشت مرا خم میکند دریای من
این خجالت چه بلایی بر سرت آورده است
قدّ یک طفل است اینجا قامت سقای من
دارد از امروز خولی فکر معجر میکند
وای بر امروز من، ای وای بر فردای من...
🔸 شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
=========================
نثار شهیدان صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
=======================
#حضرت_عباس
ریخت بر هم با زمین افتادنت دنیای من
دیدی آخر چشم خوردی، خوش قد و بالای من!
پیشمرگ من شدی و پیشمرگ خواهرم
تیرخوردی، نیزه خوردی، جای زینب، جای من
قید مشکت را بزن با من سوی خیمه بیا
بعد ازین هرکس که حرف از تشنگی زد پای من
مسجد کوفهست اینجا یا کنار علقمه؟!
فرق عباس است یا فرق سر بابای من!
انقدر بازو زمین کوبیدی آبم کردهای
داغ تو پشت مرا خم میکند دریای من
این خجالت چه بلایی بر سرت آورده است
قدّ یک طفل است اینجا قامت سقای من
دارد از امروز خولی فکر معجر میکند
وای بر امروز من، ای وای بر فردای من...
🔸 شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
=========================
نثار شهیدان صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Telegram
همراهان ذکر صلوات
برای ارتباط با خادم گروه با آی دی زیر ارتباط برقرار کنید
@Hanif_Hanif
@Hanif_Hanif
💔1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
هوالمحبوب
شه لب تشنگان می گفت زیر تیغ قاتلها
"الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها"
به غیر از شاه مظلومان نبینی عاشقی صادق
"که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها"
سر شهزاده اکبر چون ز تیغ کینه شد منشق
"ز تاب جعد گیسویش چه خون افتاد در دلها"
بگو آماده شو زینب که بعدِ ظهر عاشورا
"جرس فریاد می دارد که بر بندید محملها"
نهان شد زیر خاکستر سر شاه شهید ما
"نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفلها"
چو شب شد غرق وحشت در بیابان طفل شه گفتا
“کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها”
نثارشهيدان صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
شه لب تشنگان می گفت زیر تیغ قاتلها
"الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها"
به غیر از شاه مظلومان نبینی عاشقی صادق
"که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها"
سر شهزاده اکبر چون ز تیغ کینه شد منشق
"ز تاب جعد گیسویش چه خون افتاد در دلها"
بگو آماده شو زینب که بعدِ ظهر عاشورا
"جرس فریاد می دارد که بر بندید محملها"
نهان شد زیر خاکستر سر شاه شهید ما
"نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفلها"
چو شب شد غرق وحشت در بیابان طفل شه گفتا
“کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها”
نثارشهيدان صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
💔1
ای ساقی لبتشنگان
قاسم قناتآبادی
هوالمحبوب
نوحه قدیمی ساقی لبتشنگان، قاسم قنات آبادی
#محرم
🎧 ای ساقی لب تشنگان
"ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم
داغت شکسته پشت من، ای راحت جانم، سقای طفلانم"
مداح: قاسم قناتآبادی
شاعر: علیاکبر خوشدل تهرانی
نسخهی اصلی این شعر را علیاکبر خوشدل تهرانی سروده اما در اجراهای مختلف با تغییراتی همراه بوده است.
نثأر ارواح مطهر همه پير غلامان حضرت سيدالشهدا عليه السلام صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
نوحه قدیمی ساقی لبتشنگان، قاسم قنات آبادی
#محرم
🎧 ای ساقی لب تشنگان
"ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم
داغت شکسته پشت من، ای راحت جانم، سقای طفلانم"
مداح: قاسم قناتآبادی
شاعر: علیاکبر خوشدل تهرانی
نسخهی اصلی این شعر را علیاکبر خوشدل تهرانی سروده اما در اجراهای مختلف با تغییراتی همراه بوده است.
نثأر ارواح مطهر همه پير غلامان حضرت سيدالشهدا عليه السلام صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
💔1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هوالشاهد
همه به شهادت رسیده اند
خودش مانده و برادرش حسین علیهالسلام
وقتی تنهایی برادرش را دید،
عرض کرد:
برادر
اجازه میدهی به میدان بروم؟
امام حسین علیهالسلام
به شدت گریه کردند
فرمود
برادر تو علمدار منی
کجا بروی؟
عرض کرد:
«قَدْ ضَاقَ صَدْرِی»
سینهام تنگی میکند
وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَیَاهِ
از این زندگی بیزارم برادر
فرمود:
اگر میخواهی بروی،
پس برو و مقداری آب برای بچهها بیاور
مشک را برداشت
نیزه در دست
حمله کرد
و خودش را به شریعه رساند
۴۰۰۰ نفر تیراندازی میکنند ...
به آب رسیده...
تشنگی دارد میکُشدش
دستها را زیر آب برد
آب را بالا آورد
نزدیک دهانش رسید
اما ...
فَذَکَرَ عَطَشَ الحُسَینِ
به یاد تشنگی امامحسین علیهالسلام افتاد
امام زمانم تشنه باشد من آب بخورم؟
فرمی الماءَ
آب را روی آب ریخت...
جان عالم بفدای ادبت
یا بابالحوائج یا اباالفضلالعباس😭
نثار أروآح مطهر شهيدان مظلوم صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
همه به شهادت رسیده اند
خودش مانده و برادرش حسین علیهالسلام
وقتی تنهایی برادرش را دید،
عرض کرد:
برادر
اجازه میدهی به میدان بروم؟
امام حسین علیهالسلام
به شدت گریه کردند
فرمود
برادر تو علمدار منی
کجا بروی؟
عرض کرد:
«قَدْ ضَاقَ صَدْرِی»
سینهام تنگی میکند
وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَیَاهِ
از این زندگی بیزارم برادر
فرمود:
اگر میخواهی بروی،
پس برو و مقداری آب برای بچهها بیاور
مشک را برداشت
نیزه در دست
حمله کرد
و خودش را به شریعه رساند
۴۰۰۰ نفر تیراندازی میکنند ...
به آب رسیده...
تشنگی دارد میکُشدش
دستها را زیر آب برد
آب را بالا آورد
نزدیک دهانش رسید
اما ...
فَذَکَرَ عَطَشَ الحُسَینِ
به یاد تشنگی امامحسین علیهالسلام افتاد
امام زمانم تشنه باشد من آب بخورم؟
فرمی الماءَ
آب را روی آب ریخت...
جان عالم بفدای ادبت
یا بابالحوائج یا اباالفضلالعباس😭
نثار أروآح مطهر شهيدان مظلوم صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
💔1
Forwarded from عکس نگار
هوالشاهد
امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می شود
امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا می شود
امشب بود بر پا اگر، این خیمه ی خون خدا
فردا به دست دشمنان، بر کنده از جا میشود
امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان، زین دشت بر پا می شود
امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا می شود
امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده اند
فردا به زیر خار ها، گم گشته پیدا می شود
امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود
امشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه، بی دست، سقا می شود
امشب که قاسم زینت گلزار آل مصطفی ست
فردا ز مرکب سرنگون، این سرو رعنا می شود
امشب بود جای علی، آغوش گرم مادرش
فردا چو گل ها پیکرش، پا مال اعدا می شود
امشب گرفته در میان، اصحاب، ثار الله را
فردا عزیز فاطمه، بی یار و تنها می شود
امشب به دست شاه دین، باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می شود
امشب سر سر خدا، بر دامن زینب بود
فردا انیس خولی و دیر نصاری می شود
ترسم زمین و آسمان، زیر و زبر گردد حسان
فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود
حبیب الله چایچیان (حسان)
نثار ارواح مطهر شهیدان مظلوم صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می شود
امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا می شود
امشب بود بر پا اگر، این خیمه ی خون خدا
فردا به دست دشمنان، بر کنده از جا میشود
امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان، زین دشت بر پا می شود
امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا می شود
امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده اند
فردا به زیر خار ها، گم گشته پیدا می شود
امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود
امشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه، بی دست، سقا می شود
امشب که قاسم زینت گلزار آل مصطفی ست
فردا ز مرکب سرنگون، این سرو رعنا می شود
امشب بود جای علی، آغوش گرم مادرش
فردا چو گل ها پیکرش، پا مال اعدا می شود
امشب گرفته در میان، اصحاب، ثار الله را
فردا عزیز فاطمه، بی یار و تنها می شود
امشب به دست شاه دین، باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می شود
امشب سر سر خدا، بر دامن زینب بود
فردا انیس خولی و دیر نصاری می شود
ترسم زمین و آسمان، زیر و زبر گردد حسان
فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود
حبیب الله چایچیان (حسان)
نثار ارواح مطهر شهیدان مظلوم صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
💔1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
🏴همیشه چشم گریانی ست با تو
مگر یاد شهیدانی ست با تو
هوای گریه دارم مثل این است
غم شام غریبانی ست با تو ..
🏴صَلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (ع)
يادباد آنروزگاران ياد باد
نثار شهدا صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
مگر یاد شهیدانی ست با تو
هوای گریه دارم مثل این است
غم شام غریبانی ست با تو ..
🏴صَلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (ع)
يادباد آنروزگاران ياد باد
نثار شهدا صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
#عاشورا
تیر از بس که خورده بود حسین
بر تنش مثل پیرهن شده بود
نیزه هاشان تمام شد کم کم
موقع سنگ ریختن شده بود
نفسش بین راه بر میگشت
موقع دست و پا زدن شده بود
بودم اما جلو نمی رفتم
شمر آنقدر بد دهن شده بود
تکه ای را ربود هر کس که
روبه رو با حسین ِمن شده بود
هرچه کردند رو به قبله نشد
یعنی آنقدر پاره تن شده بود
زیر انداز خانه های دهات
کفن شاه بی کفن شده بود
/علی اکبر لطیفیان/
التماس دعا
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
تیر از بس که خورده بود حسین
بر تنش مثل پیرهن شده بود
نیزه هاشان تمام شد کم کم
موقع سنگ ریختن شده بود
نفسش بین راه بر میگشت
موقع دست و پا زدن شده بود
بودم اما جلو نمی رفتم
شمر آنقدر بد دهن شده بود
تکه ای را ربود هر کس که
روبه رو با حسین ِمن شده بود
هرچه کردند رو به قبله نشد
یعنی آنقدر پاره تن شده بود
زیر انداز خانه های دهات
کفن شاه بی کفن شده بود
/علی اکبر لطیفیان/
التماس دعا
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Telegram
همراهان ذکر صلوات
برای ارتباط با خادم گروه با آی دی زیر ارتباط برقرار کنید
@Hanif_Hanif
@Hanif_Hanif
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
🏴 اشعار
شب_عاشورا
_______________
امام_حسین گودال_قتلگاه
نافعابنهلال نیمهی شب
بر در خیمهگاه زینب بود
داخل خیمه چشم اربابش
بازهم بر نگاه زینب بود
عشق در سینهاش تموج داشت
غرق نورِ حسین آئینه
با ادب ایستاده عابد شب
سر به زیر است دست بر سینه
نافع از دور میشنید آه و
گریه و التهابِ زینب را
جگرش پاره پاره شد تا که
میشنید اضطراب زینب را
دل من سوخت ای تک و تنها
ظهر فردا چکار خواهی کرد
آخرش هم که خواهر خود را
به فراقت دچار خواهی کرد
رفت نافع به خیمهگاهِ حبیب
با دو چشمی که دید گریان است
ریخت خاکی به سر ،حبیبِ حرم
دخترِ مرتضی پریشان است
خون به رگهای پیرمرد آمد
گفت برخیز نوبتِ ما شد
جان ما هدیهی بنیهاشم
مثل شیرِ نری مهیا شد
همه اصحاب را صَلا دادند
رو به شیران و این دلیران کرد
حلقهی یاوران که کامل شد
تیغ خود را حبیب عریان کرد
حلقه گشتند یاوران باهم
عابس و جون و سالم و جندب
منجح و حنظه سعید و وسوید
وهب و عمرو و قارب و شوذب
همه رفته با خروش و شکوه
همه بر گِردِ خیمهی زینب
مثل صخره شبیه قلهیکوه
همه بر گردِ خیمهی زینب
آمدیم ای عقلیهی عالم
تا دلت زخم این و آن نخورد
به تو سوگند تا که ما هستیم
آب هم در دلت تکان نخورد
یک به یک لب به لب رجز خواندند
شیرهای قبیله رو به حرم
تیغ چرخان و نعرهی لبیک
رو به سوی عقیله رو به حرم
آنچه پیداتر است در این بِین
رگ پیشانی علمدار است
وای بر حال آنهمه لشکر
که رجزخوانیِ علمدار است
لشکرِ شمر را بهم زده است
آنکه تا صبحدم قدم زده است
شُکر عباس هست و یاوران اما
طور دیگر خدا رقم زده است
کم کم از شیرها همه رفتند
یک به یک کم شدند پای حسین
همه در پیش فاطمه خونین
همه درهم شدند پای حسین
ساعتی بعد بین علقمه هم
وای بر من پناه زینب رفت
تکیهگاه حسین اُفتادو
بین خون تکیهگاه زینب رفت
دستها را به روی سر بگذاشت
آنچه میدید بر سرش آمد
دید از روی تل به قربانگاه
پدر و جد و مادرش آمد
تکیه بر نیمه نیزهای داده
شاهِ بی یار از این و آن میخورد
نامشان را که یک به یک میبُرد
تنِ یاران همه تکان میخورد
جمع نامحرمان همه جمع است
خواهری میدوید در گودال
قبل از آنیکه زینبش برسد
شمر آمد پرید در گودال...
🔸شاعر:
حسن_لطفی
________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
شب_عاشورا
_______________
امام_حسین گودال_قتلگاه
نافعابنهلال نیمهی شب
بر در خیمهگاه زینب بود
داخل خیمه چشم اربابش
بازهم بر نگاه زینب بود
عشق در سینهاش تموج داشت
غرق نورِ حسین آئینه
با ادب ایستاده عابد شب
سر به زیر است دست بر سینه
نافع از دور میشنید آه و
گریه و التهابِ زینب را
جگرش پاره پاره شد تا که
میشنید اضطراب زینب را
دل من سوخت ای تک و تنها
ظهر فردا چکار خواهی کرد
آخرش هم که خواهر خود را
به فراقت دچار خواهی کرد
رفت نافع به خیمهگاهِ حبیب
با دو چشمی که دید گریان است
ریخت خاکی به سر ،حبیبِ حرم
دخترِ مرتضی پریشان است
خون به رگهای پیرمرد آمد
گفت برخیز نوبتِ ما شد
جان ما هدیهی بنیهاشم
مثل شیرِ نری مهیا شد
همه اصحاب را صَلا دادند
رو به شیران و این دلیران کرد
حلقهی یاوران که کامل شد
تیغ خود را حبیب عریان کرد
حلقه گشتند یاوران باهم
عابس و جون و سالم و جندب
منجح و حنظه سعید و وسوید
وهب و عمرو و قارب و شوذب
همه رفته با خروش و شکوه
همه بر گِردِ خیمهی زینب
مثل صخره شبیه قلهیکوه
همه بر گردِ خیمهی زینب
آمدیم ای عقلیهی عالم
تا دلت زخم این و آن نخورد
به تو سوگند تا که ما هستیم
آب هم در دلت تکان نخورد
یک به یک لب به لب رجز خواندند
شیرهای قبیله رو به حرم
تیغ چرخان و نعرهی لبیک
رو به سوی عقیله رو به حرم
آنچه پیداتر است در این بِین
رگ پیشانی علمدار است
وای بر حال آنهمه لشکر
که رجزخوانیِ علمدار است
لشکرِ شمر را بهم زده است
آنکه تا صبحدم قدم زده است
شُکر عباس هست و یاوران اما
طور دیگر خدا رقم زده است
کم کم از شیرها همه رفتند
یک به یک کم شدند پای حسین
همه در پیش فاطمه خونین
همه درهم شدند پای حسین
ساعتی بعد بین علقمه هم
وای بر من پناه زینب رفت
تکیهگاه حسین اُفتادو
بین خون تکیهگاه زینب رفت
دستها را به روی سر بگذاشت
آنچه میدید بر سرش آمد
دید از روی تل به قربانگاه
پدر و جد و مادرش آمد
تکیه بر نیمه نیزهای داده
شاهِ بی یار از این و آن میخورد
نامشان را که یک به یک میبُرد
تنِ یاران همه تکان میخورد
جمع نامحرمان همه جمع است
خواهری میدوید در گودال
قبل از آنیکه زینبش برسد
شمر آمد پرید در گودال...
🔸شاعر:
حسن_لطفی
________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Telegram
همراهان ذکر صلوات
برای ارتباط با خادم گروه با آی دی زیر ارتباط برقرار کنید
@Hanif_Hanif
@Hanif_Hanif
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
شب عاشورا
در خیمه ها صدای خدایا بلند شد
زینب برای پرسش آیا؛ بلند شد
فریاد وا حسین؛ ز اعماق سینه اش
تا گشت با خبر ز قضایا بلند شد
پرسید غرق ناله که آقا چه می شود؟
تکلیف زینبت شب فردا چه می شود؟
سجاده باز کرده ای و ناله می کُنی
باران شدی و توبه ی صد ساله می کُنی
گاهی خروج می کنی از خیمه گاه خود
خیره نگاه جانب آن چاله می کُنی
انگار این عمل؛ عمل دل به خواه توست
این تکّه از زمین نکند؛ قتله گاه توست
امشب فضای خیمه پُر از عطر سیب توست
زینب اسیر گریه؛ ز حال عجیب توست
حرفی بزن عزیز دل من که خواهرت
مضطر ترینِ ناله امن یجیب توست
اشکت به من اجازه آوازه می دهد
دل شوره ام خبر ز غمی تازه می دهد
یک لحظه کن نظر به من زار و مضطرت
آری منم که زل زده ام در برابرت
از بس که محو ذات خداوند اقدسی
اصلاً محل نمی دهی امشب به خواهرت
از جان من عروج مکن روح پیکرم
حرفی مزن ز رفتن خود؛ ای برادرم
خون منِ ز خود شده را کم به شیشه کن
زخم فراق؛ کم به دل خسته ریشه کن
یا حرفی از جُدا شدن از خود مگو وَ یا
با من مگو عزیز دلم صبر پیشه کن
امشب دلـم اسیــر مــلال اسـت یـــا حسین
من بی تو؛ عین فرض محال است یا حسین
گریان ترین دیده دریایی توام
امشب اسیر غصّه فردایی توام
گفتی ز بس كه یك شبه تغییر می کنی
من نیز ناتوان ز شناسایی توام
گفتی به ناله غرق تمنا بکن مرا
زینب بیا و خوب تماشا بکن مرا
گفتی تمام پیکر تو زخم می شود
از پای تا دم سر تو زخم می شود
اذنم دهی به صورت خود لطمه می زنم
با من مگو که حنجر تو زخم می شود
گفتی سری به روی تنت نیست بعد از این
جز تکه بوریا کفنت نیست بعد از این
سعید توفیقی
https://www.tgoop.com/zekre_salavat.
در خیمه ها صدای خدایا بلند شد
زینب برای پرسش آیا؛ بلند شد
فریاد وا حسین؛ ز اعماق سینه اش
تا گشت با خبر ز قضایا بلند شد
پرسید غرق ناله که آقا چه می شود؟
تکلیف زینبت شب فردا چه می شود؟
سجاده باز کرده ای و ناله می کُنی
باران شدی و توبه ی صد ساله می کُنی
گاهی خروج می کنی از خیمه گاه خود
خیره نگاه جانب آن چاله می کُنی
انگار این عمل؛ عمل دل به خواه توست
این تکّه از زمین نکند؛ قتله گاه توست
امشب فضای خیمه پُر از عطر سیب توست
زینب اسیر گریه؛ ز حال عجیب توست
حرفی بزن عزیز دل من که خواهرت
مضطر ترینِ ناله امن یجیب توست
اشکت به من اجازه آوازه می دهد
دل شوره ام خبر ز غمی تازه می دهد
یک لحظه کن نظر به من زار و مضطرت
آری منم که زل زده ام در برابرت
از بس که محو ذات خداوند اقدسی
اصلاً محل نمی دهی امشب به خواهرت
از جان من عروج مکن روح پیکرم
حرفی مزن ز رفتن خود؛ ای برادرم
خون منِ ز خود شده را کم به شیشه کن
زخم فراق؛ کم به دل خسته ریشه کن
یا حرفی از جُدا شدن از خود مگو وَ یا
با من مگو عزیز دلم صبر پیشه کن
امشب دلـم اسیــر مــلال اسـت یـــا حسین
من بی تو؛ عین فرض محال است یا حسین
گریان ترین دیده دریایی توام
امشب اسیر غصّه فردایی توام
گفتی ز بس كه یك شبه تغییر می کنی
من نیز ناتوان ز شناسایی توام
گفتی به ناله غرق تمنا بکن مرا
زینب بیا و خوب تماشا بکن مرا
گفتی تمام پیکر تو زخم می شود
از پای تا دم سر تو زخم می شود
اذنم دهی به صورت خود لطمه می زنم
با من مگو که حنجر تو زخم می شود
گفتی سری به روی تنت نیست بعد از این
جز تکه بوریا کفنت نیست بعد از این
سعید توفیقی
https://www.tgoop.com/zekre_salavat.
Telegram
همراهان ذکر صلوات
برای ارتباط با خادم گروه با آی دی زیر ارتباط برقرار کنید
@Hanif_Hanif
@Hanif_Hanif
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
#مکن_ای_صبح_طلوع
آقا امشب در گفتار و کردارش مراعات بچه ها را می کرد.
می گفت از خیمه بیرون آمدم نیمه های شب تاریک بود نمی فهمیدم آقا چه می کند. دیدم تنهایی از خیمه آمده بیرون کاری انجام می دهد.
گفتم : قربانت گردم! کاری هست کمک کنم. چه می کنید آقا؟
دقت کردم دیدم خارهای بیابان را با شمشیر می کند.
گفتم: خار را برای چه می کنید آقا ؟
فرمود: فردا که خیمه ها را آتش می زنند بچه ها روی این خارها پابرهنه می دوند.
#استاد_سید_علی_نجفی
شب دهم محرم سال ۶۷
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
آقا امشب در گفتار و کردارش مراعات بچه ها را می کرد.
می گفت از خیمه بیرون آمدم نیمه های شب تاریک بود نمی فهمیدم آقا چه می کند. دیدم تنهایی از خیمه آمده بیرون کاری انجام می دهد.
گفتم : قربانت گردم! کاری هست کمک کنم. چه می کنید آقا؟
دقت کردم دیدم خارهای بیابان را با شمشیر می کند.
گفتم: خار را برای چه می کنید آقا ؟
فرمود: فردا که خیمه ها را آتش می زنند بچه ها روی این خارها پابرهنه می دوند.
#استاد_سید_علی_نجفی
شب دهم محرم سال ۶۷
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
❤🔥1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
🏴 اشعار شب_عاشورا
_________________
امام_حسین
عشق، سر در قدمِ ماست اگر بگذارند
عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند
ما و این کشتی طوفانزده در موج بلا
ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند
دشت از هُرم عطش سوخته و هالۀ غم
سایهبانِ گل زهراست اگر بگذارند
آب بر آتش لبهای عطشناک زدن
آخرین نیّت سقاست اگر بگذارند
دوش در گلشن ما بلبل شیدا میگفت:
باغ گل، وقف تماشاست اگر بگذارند
هرچه گل بود، ز تاراج خزان پرپر شد
وقت دلجویی گلهاست اگر بگذارند
طفل ششماهۀ من زینت آغوشم شد
جای این غنچه همینجاست اگر بگذارند
این به خون خفته، که عالم ز غمش مجنون است
تشنۀ بوسۀ لیلاست اگر بگذارند
چهرهاش آینۀ حُسن رسولالله است
آری این آینه زیباست اگر بگذارند
این گل سرخ که از گلبُن توحید شکفت
آبروی چمن ماست اگر بگذارند
در عقیق لب من موج زند دریایی
که شفابخش مسیحاست اگر بگذارند
یوسف مصر وجودم من و، این پیراهن
جامۀ روز مباداست اگر بگذارند...
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
_________________
امام_حسین
عشق، سر در قدمِ ماست اگر بگذارند
عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند
ما و این کشتی طوفانزده در موج بلا
ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند
دشت از هُرم عطش سوخته و هالۀ غم
سایهبانِ گل زهراست اگر بگذارند
آب بر آتش لبهای عطشناک زدن
آخرین نیّت سقاست اگر بگذارند
دوش در گلشن ما بلبل شیدا میگفت:
باغ گل، وقف تماشاست اگر بگذارند
هرچه گل بود، ز تاراج خزان پرپر شد
وقت دلجویی گلهاست اگر بگذارند
طفل ششماهۀ من زینت آغوشم شد
جای این غنچه همینجاست اگر بگذارند
این به خون خفته، که عالم ز غمش مجنون است
تشنۀ بوسۀ لیلاست اگر بگذارند
چهرهاش آینۀ حُسن رسولالله است
آری این آینه زیباست اگر بگذارند
این گل سرخ که از گلبُن توحید شکفت
آبروی چمن ماست اگر بگذارند
در عقیق لب من موج زند دریایی
که شفابخش مسیحاست اگر بگذارند
یوسف مصر وجودم من و، این پیراهن
جامۀ روز مباداست اگر بگذارند...
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Telegram
همراهان ذکر صلوات
برای ارتباط با خادم گروه با آی دی زیر ارتباط برقرار کنید
@Hanif_Hanif
@Hanif_Hanif
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
بگذار . . .
تا بمیرم و تنها نبینمت
تنها به روی سینۂ صحرا نبینمت
امشب بیا . . .
کہ بوسہ زنم بر گلویِ تو
شاید بمیرم از غم و فردا نبینمت
شب عاشورا
مکن ای صبح طلوع
التماس دعا
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
تا بمیرم و تنها نبینمت
تنها به روی سینۂ صحرا نبینمت
امشب بیا . . .
کہ بوسہ زنم بر گلویِ تو
شاید بمیرم از غم و فردا نبینمت
شب عاشورا
مکن ای صبح طلوع
التماس دعا
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
❤🔥1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
شب عاشور
و اما یڪ شب دیگر ڪہیعص مےشود...
ڪاف
ـہا
یا
عین
صاد
امشبـے را شہ دین در حرمش مهمان است. مڪن اے صبح طلوع...
التماس دعا
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
و اما یڪ شب دیگر ڪہیعص مےشود...
ڪاف
ـہا
یا
عین
صاد
امشبـے را شہ دین در حرمش مهمان است. مڪن اے صبح طلوع...
التماس دعا
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
❤🔥1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
🏴 اشعار شب_عاشورا
______________
امام_حسین
ای برادر پیش چشم خواهرت پرپر نزن
با گلوی پاره پاره حرفی از مادر نزن
جان خواهر هی نزن اینگونه پیشم دست و پا
دست و پا پیش منِ درمانده مضطر نزن
شمر ظالم اندکی آهسته تر آرام تر
ضربه ها را بر گلو هر دفعه محکم تر نزن
این گلو باشد حریم بوسه های جدّ من
بی حیا شرمی بکن بر بوسه گه خنجر نزن
او تمام اعتقاد و باور و ایمانم است
اینچنین با ضربه هایت شعله بر باور نزن
دخترش آمد برای بدرقه بی ظرف آب
لحظه ای این دشنه را پیش رخ دختر نزن
ای که بردی پیش چشم من تمام حاصلم
دیگر اکنون هی لگد بر پیکر بی سر نزن
نثار شهدا ، تسلي قلب حضرت حجت (عج) صلوات
التماس دعا
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
______________
امام_حسین
ای برادر پیش چشم خواهرت پرپر نزن
با گلوی پاره پاره حرفی از مادر نزن
جان خواهر هی نزن اینگونه پیشم دست و پا
دست و پا پیش منِ درمانده مضطر نزن
شمر ظالم اندکی آهسته تر آرام تر
ضربه ها را بر گلو هر دفعه محکم تر نزن
این گلو باشد حریم بوسه های جدّ من
بی حیا شرمی بکن بر بوسه گه خنجر نزن
او تمام اعتقاد و باور و ایمانم است
اینچنین با ضربه هایت شعله بر باور نزن
دخترش آمد برای بدرقه بی ظرف آب
لحظه ای این دشنه را پیش رخ دختر نزن
ای که بردی پیش چشم من تمام حاصلم
دیگر اکنون هی لگد بر پیکر بی سر نزن
نثار شهدا ، تسلي قلب حضرت حجت (عج) صلوات
التماس دعا
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Telegram
همراهان ذکر صلوات
برای ارتباط با خادم گروه با آی دی زیر ارتباط برقرار کنید
@Hanif_Hanif
@Hanif_Hanif
نوحه قدیمی - کس ندیده در عالم این چنین گرفتاری
مرحوم حاج شاه حسین بهاری
نوحه "کس ندیده در عالم، اینچنین گرفتاری"
با صدای مرحوم شاهحسین بهاری
التماس دعا
😭😭😭😭😭😭
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
با صدای مرحوم شاهحسین بهاری
التماس دعا
😭😭😭😭😭😭
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
💔1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نوستالژي....
نوای زیبا شهید غلامعلی رجبی
بشنويد...
شهادت١٣٦٧
روحش شاد
غلامعلي عزيز
نثار شهدا صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
نوای زیبا شهید غلامعلی رجبی
بشنويد...
شهادت١٣٦٧
روحش شاد
غلامعلي عزيز
نثار شهدا صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
❤🔥1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مکن_ای_صبح_طلوع😭
وای اگر امشبِ این دشت به فردا برسد
شیون و گریه و آهم به ثریا برسد
به لب خشكِ تو دِق می كنم از غصه اگر
تیغِ خورشید بر این پهنه صحرا برسد
كوكبِ بختِ جدایی ز تو تقدیرِ من است
چشم از رویِ تو بر هم نزنم تا برسد
به تنِ اصغرِ تو یك سرِ سوزن حس نیست
با كمی آب تلظّیش به لالا برسد
علی ات را بشناسند نخواهند گذاشت
بویی از پیرهنش نیز به لیلا برسد
بدنش مثلِ فدك پخشِ زمین خواهد شد
پای عباسم اگر بر لبِ دریا برسد
گرگ ها یوسفِ خواهر به سرت می ریزند
چاره ام چیست اگر كار به این جا برسد؟
نیزه، خون، چكمه، سراشیبی گودال، سرت
عمرِ زینب به گمانت به تماشا برسد
رویِ تَل دخترِ مضطر شده می میرد اگر
پای اسبی به لبِ تشنه ی بابا برسد
وای اگر پای شقاوت به حرم باز شود
دست بی عاطفه بر چادرِ زن ها برسد
آتش و خیمه و غارت شدن هر چه كه هست
هیچ كس نیست به دادِ منِ تنها برسد
نفسِ سینه ی زینب، نفست می گیرد
وای اگر امشبِ این دشت به فردا برسد
🌹نثار حضرت حضرت سیدالشهدا (ع)
صلوات🌹
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
وای اگر امشبِ این دشت به فردا برسد
شیون و گریه و آهم به ثریا برسد
به لب خشكِ تو دِق می كنم از غصه اگر
تیغِ خورشید بر این پهنه صحرا برسد
كوكبِ بختِ جدایی ز تو تقدیرِ من است
چشم از رویِ تو بر هم نزنم تا برسد
به تنِ اصغرِ تو یك سرِ سوزن حس نیست
با كمی آب تلظّیش به لالا برسد
علی ات را بشناسند نخواهند گذاشت
بویی از پیرهنش نیز به لیلا برسد
بدنش مثلِ فدك پخشِ زمین خواهد شد
پای عباسم اگر بر لبِ دریا برسد
گرگ ها یوسفِ خواهر به سرت می ریزند
چاره ام چیست اگر كار به این جا برسد؟
نیزه، خون، چكمه، سراشیبی گودال، سرت
عمرِ زینب به گمانت به تماشا برسد
رویِ تَل دخترِ مضطر شده می میرد اگر
پای اسبی به لبِ تشنه ی بابا برسد
وای اگر پای شقاوت به حرم باز شود
دست بی عاطفه بر چادرِ زن ها برسد
آتش و خیمه و غارت شدن هر چه كه هست
هیچ كس نیست به دادِ منِ تنها برسد
نفسِ سینه ی زینب، نفست می گیرد
وای اگر امشبِ این دشت به فردا برسد
🌹نثار حضرت حضرت سیدالشهدا (ع)
صلوات🌹
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
❤🔥1
Forwarded from همراهان ذکر صلوات
🌹 *حکایتی بسیار زیبا و تکان دهنده*
از سید علی اکبر کوثری
( از روضه خوان های قدیم قم و از پیرغلام های مخلص اباعبدالله علیه السلام)
🔹در ظهر عاشورای یک سالی برای روضه خوانی به یکی از مساجد قم رفتم.
بچه های آن محله به رسم کودکانهٔ خود بازی میکردند
و به جهت تقلید از بزرگترها با چادرهای مشکی و مقنعه های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه ی کودکانه و کوچکی در عالم کودکی در گوشه ای از محله برای خودشان درست کرده بودند
🔹 بعد از اتمام جلسه آمدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟
گفتم:دخترم روز عاشوراست. و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم
و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم
هر چه دختربچه اصرار کرد، توجهی نکردم
تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت: مگه ما دل نداریم!؟
چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟
🔹 پیش خودم گفتم دل این بچه رو نشکنم. قبول کردم
و باعجله به دنبالش رفتم
تا رسیدیم به حسینیهٔ کوچک و محقری که به اندازه سه چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند
🔹 سر خم کردم و وارد شدم.
روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد
روی خاک دور و اطرافم نشستند.
سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم
السلام علیک یاابا عبدالله...
دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر
از آب هم مضایقه کردند کوفیان...
دعائی کردم و آمدم بلند بشم باعجله برم
که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری
امکان نداره بزاریم بری.
🔹رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون
برام چای ریخت ، چائی سرد که رنگ خوبی هم نداشت
با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا
و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن، بی سر و صدا از پشت سر چای رو ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم...
🔹شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته آمدم منزل. از شدت خستگی فورا به خواب رفتم
وجود نازنین حضرت زهرا صدیقهٔ کبری علیهاالسلام
در عالم رویا بالای سرم آمدند. طوری که متوجه حضور ایشان شدم
به من فرمودند:
آسید علی اکبر مجالس روضهٔ امروز قبول نیست
گفتم: چرا خانوم جان؟
🔹فرمودند:
نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی. فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمان در آنجا حضور داشتیم.
و آن روضه ای بود که برای اون چند تا بچهٔ کوچک،
دور از ریا و خالصانه، گوشهٔ محله خواندی....
آسید علی اکبر ، ما از تو گله و خورده ای داریم!
🔹گفتم جانم خانوم، بفرمائید چه خطایی ازم سر زده؟
خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند:
اون چایی را من بادست خودم ریخته بودم
چرا نخوردی و روی زمین ریختی!!؟
🔹از خواب بیدار شدم و از آن روز فهمیدم
که توجه و عنایت آن بزرگواران
به مجالس بااخلاص و بی ریاست
و بعد از آن هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود
قبول میکردم
و اندک صله و پاکتی که از آنها عاید و حاصلم میشد
برکتی فراوان داشت. و برای همهٔ گرفتاری ها و مخارجم کافی بود.
🔹 *بنازم به بزم محبت که در آن*
*گدایی و شاهی برابر نشیند...*
📚 خاطرات مرحوم کوثری
نثار سیدالشهدا علیه السلام
ویاران با وفایش صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
از سید علی اکبر کوثری
( از روضه خوان های قدیم قم و از پیرغلام های مخلص اباعبدالله علیه السلام)
🔹در ظهر عاشورای یک سالی برای روضه خوانی به یکی از مساجد قم رفتم.
بچه های آن محله به رسم کودکانهٔ خود بازی میکردند
و به جهت تقلید از بزرگترها با چادرهای مشکی و مقنعه های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه ی کودکانه و کوچکی در عالم کودکی در گوشه ای از محله برای خودشان درست کرده بودند
🔹 بعد از اتمام جلسه آمدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟
گفتم:دخترم روز عاشوراست. و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم
و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم
هر چه دختربچه اصرار کرد، توجهی نکردم
تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت: مگه ما دل نداریم!؟
چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟
🔹 پیش خودم گفتم دل این بچه رو نشکنم. قبول کردم
و باعجله به دنبالش رفتم
تا رسیدیم به حسینیهٔ کوچک و محقری که به اندازه سه چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند
🔹 سر خم کردم و وارد شدم.
روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد
روی خاک دور و اطرافم نشستند.
سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم
السلام علیک یاابا عبدالله...
دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر
از آب هم مضایقه کردند کوفیان...
دعائی کردم و آمدم بلند بشم باعجله برم
که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری
امکان نداره بزاریم بری.
🔹رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون
برام چای ریخت ، چائی سرد که رنگ خوبی هم نداشت
با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا
و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن، بی سر و صدا از پشت سر چای رو ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم...
🔹شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته آمدم منزل. از شدت خستگی فورا به خواب رفتم
وجود نازنین حضرت زهرا صدیقهٔ کبری علیهاالسلام
در عالم رویا بالای سرم آمدند. طوری که متوجه حضور ایشان شدم
به من فرمودند:
آسید علی اکبر مجالس روضهٔ امروز قبول نیست
گفتم: چرا خانوم جان؟
🔹فرمودند:
نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی. فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمان در آنجا حضور داشتیم.
و آن روضه ای بود که برای اون چند تا بچهٔ کوچک،
دور از ریا و خالصانه، گوشهٔ محله خواندی....
آسید علی اکبر ، ما از تو گله و خورده ای داریم!
🔹گفتم جانم خانوم، بفرمائید چه خطایی ازم سر زده؟
خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند:
اون چایی را من بادست خودم ریخته بودم
چرا نخوردی و روی زمین ریختی!!؟
🔹از خواب بیدار شدم و از آن روز فهمیدم
که توجه و عنایت آن بزرگواران
به مجالس بااخلاص و بی ریاست
و بعد از آن هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود
قبول میکردم
و اندک صله و پاکتی که از آنها عاید و حاصلم میشد
برکتی فراوان داشت. و برای همهٔ گرفتاری ها و مخارجم کافی بود.
🔹 *بنازم به بزم محبت که در آن*
*گدایی و شاهی برابر نشیند...*
📚 خاطرات مرحوم کوثری
نثار سیدالشهدا علیه السلام
ویاران با وفایش صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
Telegram
همراهان ذکر صلوات
برای ارتباط با خادم گروه با آی دی زیر ارتباط برقرار کنید
@Hanif_Hanif
@Hanif_Hanif
❤🔥1