ZEKRE_SALAVAT Telegram 13879
Forwarded from عکس نگار
هوالشاهد


💥خاطره مجروحیت عباس شعف در ارتفاعات بازی دراز از زبان خودش:👇
فرمانده «گردان میثم» دوبار شهید شد!

💥شب دوم اردیبهشت 1360 بود. به خط اول پدافندی کماندوهای بعثی رسیدیم. درگیری خیلی سختی بود. آن شب من به همراه نیروهای دسته‌ام تا عمق مواضع دشمن نفوذ کرده بودیم. دشمن از همه سمت ما را زیر آتش گرفته بود. لحظه‌ای رگبار گلوله‌ها و آتش خمپاره‌ها قطع نمی‌شد و ما مقاومت می‌کردیم؛ نا غافل ضربه‌ای محکم به سینه‌ام خورد. دود و بوی باروت همه جا را پر کرده بود. من خودم را میان زمین آسمان دیدم و بعد به زمین کوبیده شدم. از همه جای بدنم خون جاری بود. چشم‌هایم جایی را نمی‌دید و دست و پایم به فرمان من نبودند. فقط صداهایی را می‌شنیدم که می‌گفتند:
- بچه‌ها! برادر شعف شهید شده.
- بعثی‌ها دارن میان.
- عقب‌نشینی کنید.
- مجروحا را به عقب ببرین.

💥دیگر هیچ چیز نفهمیدم. بعثی‌ها بالای سرم آمدند. یکی از آنها می‌خواست تیر خلاصی ‌به من بزند؛ اما دیگری لگدی به پهلویم زد و با پوتین دست شکسته ام را فشار داد. درد تمام وجودم را گرفت، ولی صدایی از دهانم بیرون نیامد. همین کار باعث شد تا به من تیر خلاص نزنند اما من چقدر مشتاق آن تیر خلاصی بودم. آنها که رفتند، سرما و درد به سراغم آمد. یکی از پاهایم خرد شده بود، دست راستم شکسته بود، ترکشی پهلویم را سوراخ کرده بود و چند تا ترکش ریز و درشت هم سر و صورتم را غرق خون کرده بودند.😰

💥در آن ظلمت شبانه، خودم بودم و خدا. غرق مناجات بودم که از دور شبحی دیدم. اول فکر کردم دوباره بعثی‌ها هستند. نزدیک که شد، دیدم تو ( محسن وزوایی) هستی! فکر کرده بودی من شهید شدم و آمده بودی تا جسدم را به عقب ببری. آخر من تک پسر بودم و مادرم مرا به دست تو سپرده بود. اول کلی گریه کردی و بعد یک سجده طولانی انجام دادی. جنازه مرا روی دوش خودت انداختی و از میان خطوط پدافندی بعثی‌ها عقب بردی و به دست نیروهای معراج شهدا سپردی. غافل از اینکه من هنوز زنده بودم و توفیق شهادت نصیبم نشده بود. در معراج شهدا علایم حیاتی را در من دیدند و سریع مرا به بیمارستان منتقل کردند و بعد از مدتی بهبودی حاصل شد. دیگر تو را ندیدم تا این که آن روز آمدی بیمارستان و ...

💥 او پیش از آغاز عملیات الی بیت المقدس به تیپ 27 محمد رسول الله(ص) منتقل شد. نخست به عنوان جانشین گردان میثم و سپس به سمت فرمانده این گردان در عملیات شرکت کرد. در مرحله نخست این عملیات نیز به شدت مجروح شد، به گونه‌ای که در پشت بی سیم، خبر شهادت او را ‌به حاج احمد متوسلیان اعلام کردند. اما این بار هم عباس شهید نشده بود و گویا تقدیر وی چنین نگاشته شده بود که در آستانه ورود به خرمشهر، شهد شیرین شهادت را نوش جان کند.

چه اینکه عباس پس از بهبودی نسبی و فرار از بیمارستان دوباره به خط مقدم بازگشت و در مرحله سوم عملیات الی بیت المقدس، به تاریخ1 /3/ 61 تنها یک هفته پس از شهادت دوست صمیمی اش محسن وزوایی‌ و در حالی که مزدوران بعثی درون خرمشهر در محاصره کامل بودند و شهر در آستانه آزاد‌سازی بود، وی نیز به جمع یاران شهیدش پیوست.


خدایا ما را مدیون شهدا قرار مده
خدایا میدانیم بی لیاقتیم
اما!
روی نگاه کردند به صورت همرزمان شهیدمان را نداریم!

پس از در لطف مرگ ما را شهادت قرار بده!

به برکت صلوات برمحمد وآل محمد(ص)



https://www.tgoop.com/zekre_salavat



tgoop.com/zekre_salavat/13879
Create:
Last Update:

هوالشاهد


💥خاطره مجروحیت عباس شعف در ارتفاعات بازی دراز از زبان خودش:👇
فرمانده «گردان میثم» دوبار شهید شد!

💥شب دوم اردیبهشت 1360 بود. به خط اول پدافندی کماندوهای بعثی رسیدیم. درگیری خیلی سختی بود. آن شب من به همراه نیروهای دسته‌ام تا عمق مواضع دشمن نفوذ کرده بودیم. دشمن از همه سمت ما را زیر آتش گرفته بود. لحظه‌ای رگبار گلوله‌ها و آتش خمپاره‌ها قطع نمی‌شد و ما مقاومت می‌کردیم؛ نا غافل ضربه‌ای محکم به سینه‌ام خورد. دود و بوی باروت همه جا را پر کرده بود. من خودم را میان زمین آسمان دیدم و بعد به زمین کوبیده شدم. از همه جای بدنم خون جاری بود. چشم‌هایم جایی را نمی‌دید و دست و پایم به فرمان من نبودند. فقط صداهایی را می‌شنیدم که می‌گفتند:
- بچه‌ها! برادر شعف شهید شده.
- بعثی‌ها دارن میان.
- عقب‌نشینی کنید.
- مجروحا را به عقب ببرین.

💥دیگر هیچ چیز نفهمیدم. بعثی‌ها بالای سرم آمدند. یکی از آنها می‌خواست تیر خلاصی ‌به من بزند؛ اما دیگری لگدی به پهلویم زد و با پوتین دست شکسته ام را فشار داد. درد تمام وجودم را گرفت، ولی صدایی از دهانم بیرون نیامد. همین کار باعث شد تا به من تیر خلاص نزنند اما من چقدر مشتاق آن تیر خلاصی بودم. آنها که رفتند، سرما و درد به سراغم آمد. یکی از پاهایم خرد شده بود، دست راستم شکسته بود، ترکشی پهلویم را سوراخ کرده بود و چند تا ترکش ریز و درشت هم سر و صورتم را غرق خون کرده بودند.😰

💥در آن ظلمت شبانه، خودم بودم و خدا. غرق مناجات بودم که از دور شبحی دیدم. اول فکر کردم دوباره بعثی‌ها هستند. نزدیک که شد، دیدم تو ( محسن وزوایی) هستی! فکر کرده بودی من شهید شدم و آمده بودی تا جسدم را به عقب ببری. آخر من تک پسر بودم و مادرم مرا به دست تو سپرده بود. اول کلی گریه کردی و بعد یک سجده طولانی انجام دادی. جنازه مرا روی دوش خودت انداختی و از میان خطوط پدافندی بعثی‌ها عقب بردی و به دست نیروهای معراج شهدا سپردی. غافل از اینکه من هنوز زنده بودم و توفیق شهادت نصیبم نشده بود. در معراج شهدا علایم حیاتی را در من دیدند و سریع مرا به بیمارستان منتقل کردند و بعد از مدتی بهبودی حاصل شد. دیگر تو را ندیدم تا این که آن روز آمدی بیمارستان و ...

💥 او پیش از آغاز عملیات الی بیت المقدس به تیپ 27 محمد رسول الله(ص) منتقل شد. نخست به عنوان جانشین گردان میثم و سپس به سمت فرمانده این گردان در عملیات شرکت کرد. در مرحله نخست این عملیات نیز به شدت مجروح شد، به گونه‌ای که در پشت بی سیم، خبر شهادت او را ‌به حاج احمد متوسلیان اعلام کردند. اما این بار هم عباس شهید نشده بود و گویا تقدیر وی چنین نگاشته شده بود که در آستانه ورود به خرمشهر، شهد شیرین شهادت را نوش جان کند.

چه اینکه عباس پس از بهبودی نسبی و فرار از بیمارستان دوباره به خط مقدم بازگشت و در مرحله سوم عملیات الی بیت المقدس، به تاریخ1 /3/ 61 تنها یک هفته پس از شهادت دوست صمیمی اش محسن وزوایی‌ و در حالی که مزدوران بعثی درون خرمشهر در محاصره کامل بودند و شهر در آستانه آزاد‌سازی بود، وی نیز به جمع یاران شهیدش پیوست.


خدایا ما را مدیون شهدا قرار مده
خدایا میدانیم بی لیاقتیم
اما!
روی نگاه کردند به صورت همرزمان شهیدمان را نداریم!

پس از در لطف مرگ ما را شهادت قرار بده!

به برکت صلوات برمحمد وآل محمد(ص)



https://www.tgoop.com/zekre_salavat

BY همراهان ذکر صلوات




Share with your friend now:
tgoop.com/zekre_salavat/13879

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Hashtags It’s yet another bloodbath on Satoshi Street. As of press time, Bitcoin (BTC) and the broader cryptocurrency market have corrected another 10 percent amid a massive sell-off. Ethereum (EHT) is down a staggering 15 percent moving close to $1,000, down more than 42 percent on the weekly chart. With Bitcoin down 30% in the past week, some crypto traders have taken to Telegram to “voice” their feelings. 1What is Telegram Channels? Avoid compound hashtags that consist of several words. If you have a hashtag like #marketingnewsinusa, split it into smaller hashtags: “#marketing, #news, #usa.
from us


Telegram همراهان ذکر صلوات
FROM American