tgoop.com/zekre_salavat/11695
Last Update:
هوالشاهد
صحنه های عاشورایی...
ایامی کهدر عملیات با دشمن بعثی درگیری مستقیم میشدیم سخت نبود حتی آب وهوا یا مناطق سردسیر ی یا گرمای ۵۰ درجه خوزستان این گرما ودرگیرها حتی آتش سنگین دشمن ترس از مجروحیت واسارت آنهاهم سخت نبود بلکه شیرین بود خوشحال بودم که تکلیف را انجام دادم اما شرایطی بود که باید گفته یا نوشته شود سخت هم هست تصویر آن لحظه را واحساس آن زمان به مخاطب تفهیم کنی اما سخت ترین ثانیه ها آن زمان ثانیه های بود که رزمندگان را در حال شهادت میدیدی آه.. افسوس..
شلمچه عملیات کربلای هشت بعد ازدرگیری با دشمن به قرارگاه تاکتیکی برگشتم فرمانده گردان گفت بردید عقب کمی استراحت کنید هنوز از شهادت برادرم رسول خبر نداشتم محمود لطیفیان یکساله بعد ازاین واقعه به شهادت رسید اما القصه محمود مجروح بودرفتیم اورژانس تا درمان مختصری شود نیروها را سوار یک تویوتا کردیم رسیدیم سر پنچ ظلعی یک سه راهی بود دشمن آن سه راهی که مسیر اصلی رزمندگان بودآتش توپخانه دشمن بعثی قطع نمی شد خودروها با سرعت زیاد ودعا صلوات تردد میکردند هر ازگاهی آتش آنقدر سنگین میشد انفجار خاک دود فقط دیده میشد خودروها ی که از روبرو میآمدند به فاصله کمی دید میشدندهمین که به سه راهی رسیدیم آتش دشمن کمی سبک شد در همان حال یک تویوتا مورد اثبات گلوله قرار گرفته بود چند دقیقه از خوردرو ما جلوتر بود خوردرو ما نزدیک شد محمود به راننده گفت نگاه نکن حرکت کن اما کاشکی من نگاه نمیکردم صحنه عجیبی بود من ومحمود لطیفیان تا به حال چنین صحنه ای ندیده بودیم وقتی به اردوگاه عقب رسیدیم دیدم محمود سریع رفت گوشه ای رنگ اش پریده بود بهش گفتم حالت خوب است برو عقب گفت از مجروحیت نیست گفت حجت صحنه را دیدی از آن صحنه حالم بههم خورد تا به حال این مدلی ندیده بودم آری آن صحنه تصویر چند ثانیه ای بعد از این همه سال در حافظه من ثبت است آن تصویر یا بهتر بگویم خاطره ای از مظلومیت رزمندگان اینگونه بود که سر ماشین با عقبه ماشین به حالتی گره خورده بود تعدادی رزمنده که درعقب تویوتا بودند وراننده در خون خود آمیخته شده بود دست قطع شده سر جدا نیم تنه ای گوشه ماشین افتاده ، بدن راننده با فرمان ماشین گره خورده بود همین یک ساعت قبلش کلی شهید ومجروح در خط جلوی چشمانم در خون غلتیده بودند اما این صحنه همه را از یادم برد خیلی وحشتناک بود بلا تشبیه که عربا عربا بودهر طرف تیکه افتاده بود ...
با فرارسیدن ماه محرم که سیاه پوش ارباب می شوم صحنه های کربلای ایران در ذهنم طلایی میشود آن زمان هم عاشورای بود .......
همه جا کربلاست همه جا نینواست
تو حسین منی نور عین منی
در سینهام دوباره غمی جان گرفته است
امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است
جامانده ازشهدا حجت عالی
نثأر أروآح مطهر شهيدان مظلوم صلوات
https://www.tgoop.com/zekre_salavat
BY همراهان ذکر صلوات

Share with your friend now:
tgoop.com/zekre_salavat/11695