tgoop.com/zecra/426
Last Update:
یک داستان به سه شکل متفاوت از زبان نویسنده سلام بر ابراهیم
روایت اول: در چاپ های قدیم سلام بر ابراهیم
«گفت: به سختی ما رو جمع کرد. تو گرگ و میش هوا ما رو آورد عقب. توی راه رسیدیم به یک کانال، کف کانال پر از قیر و گازوییل بود. عرض کانال هم حدود سه متر بود. ابراهیم رفت دوتا برانکارد آورد و خودش پرید تو کانال. تا زانوهاش هم رفت توی قیر. بعد هم رفت وسط کانال، یک برانکارد روی یک کتفش گذاشت و یکی را هم روی کتف دیگر. سر دیگر برانکارد را هم روی لبه های کانال گذاشت. مثل یک پل، همه را عبور داد و فرستاد عقب. بعد هم خودش رفت جلو» (سلام بر ابراهیم، ص206، چاپ ششم، 1389)
روایت دوم: در چاپ های جدید سلام بر ابراهیم
«گفت: به سختي ما رو جمع كرد. تو گرگ و ميش هوا ما رو آورد عقب. توي راه رسيديم به يك كانال، كف كانال پر از لجن و ... بود، عرض كانال هم زياد بود. ابراهيم رفت دو تا برانكارد آورد و با آنها چيزي شبيه پل درست كرد! بعد هم ما را عبور داد و فرستاد عقب. خودش هم رفت جلو» (سلام بر ابراهیم1، ص207، چاپ شصت و هشتم، 1394).
روایت سوم: در مصاحبه با تسنیم
«تسنیم: گاهی دوستانی مطرح میکنند در کتاب «شهید ابراهیم هادی» مقداری غلو شده است، شما به این موارد برخورد نکردید؟
- چرا، یک دوستی آمد و به من گفت، در کتاب نوشتهاید که شهید هادی نماز شب میخواند، من در گروه اندرزگو بودم، ندیدم چنین چیزی را. به او گفتم این خاطره را مصطفی هرندی نقل کرده است بیا با هم برویم پیش او. هرندی گفت تو با هادی در اندرزگو بودی. اما چند شب پیش او خوابیدی؟ هادی شبها در اردوگاه نمیخوابید می رفت آشپرخانه سپاه گیلان غرب، چهار پیرمرد بودند که نماز شب میخواندند، راوی یکی از این پیرمردهاست که هنوز زنده است، نمیگوید شبها پیش ما میخوابید ما که برای نماز شب بیدار میشدیم او هم بیدار میشد و نماز شب میخواند.
گاهی نیز خاطرهای نقل شده که بعدا متوجه شدیم درست نیست و در چاپهای بعدی آن را ویرایش کرده و حذف کردیم. یکی از راویان راهیان نور از کتاب انتقاد زیاد میکرد، من به صورت ناشناس پیش او رفتم و گفتم نظرت درباره کتاب #ابراهیم_هادی چیست؟ گفت دروغ است. گفتم آن را خواندهای گفت نه. گفتم پسر چطور میگویی دروغ است، گفت: فلانی میگوید در این کتاب آمده کف کانال کمیل قیر ریخته بودهاند، ابراهیم در قیر میپرد و دو تا برانکارد میگذارد روی دوشش تا نفرات رد شوند. من گفتم در کدام صفحه چنین چیزی آمده است؟ گفت نمیدانم. گفتم پس چطور نمیدانی میگویی دروغ است. در فلان صفحه که راوی میثم لطیفی از بچههای اطلاعات است، خاطره را نقل میکند، نمیگوید کانال کمیل میگوید در راه برگشت از عملیاتی که گیر افتاده بودیم، به کانالی رسیدیم که کفش در تاریکی شب برق می زد، فکر کردیم قیر است. ابراهیم پرید و تا زانو فرو رفت، دو تا برانکارد گذاشت روی دوشش تا ما مجروحین را رد کنیم. بعد این فرد عذرخواهی کرد. متاسفانه برخی در موضوعی کار نمیکنند. همینکه دیگران کار کردند و کارشان گرفت شروع میکنند به تخریب.»
چنان که می بینیم در ویرایش جدید کتاب، «قیر و گازوئیل» به «لجن و ...» تبدیل شده؛ قسمت جذاب و پهلوان مآبانه «روی کتف گذاشتنِ برانکاردها» نیز حذف شده است. «حدود سه متر» را هم به «زیاد» تغییر دادهاند. اما جالب تر این که نویسنده کتاب در مصاحبه با تسنیم به گونه ای سخن می گوید که گویی در کتاب سلام بر ابراهیم، سخن از در قیر پریدنِ ابراهیم هادی نیامده است و فقط راوی گفته فکر کردیم قیر است! و هیچ اشاره نمی کند که در متن چاپ های نخستین آمده واقعا در قیر فرو رفت!
@zecra
BY ذِکری

Share with your friend now:
tgoop.com/zecra/426