tgoop.com/zecra/422
Last Update:
کلیشههای ثابت و اغراض پنهان
کتابهای نشر #ابراهیم_هادی، همگی از کلیشههای ثابتی ساخته و پرداخته شدهاند که به راحتی قابل کدگذاری است. اهمیت این کلیشهها یکسان نیست؛ برخی صرفاً نقش زمینهسازی دارند، و برخی جزو اغراض اصلی کتاب به شمار میروند. مثلاً یکی از آن ها تأکید بر نقش شهدای گذشته و آینده در سرکوب فتنه 78 و 88 است! صرفاً برای بصیرتافزایی و نشان دادن اندیشه و نیتی که در پس این کتابها پنهان شده است، نمونه هایی از کتب این انتشارات ارائه می شود:
۱. در ایام فتنه سال 1388 ذهن و فکر ما درگیر بود. یک شب در عالم رؤیا دیدم که احمد آقا آمده به مسجد امین الدوله، اما به نماز نرسید! گفتم: احمد آقا نبودی، دیر اومدی؟! احمد آقا جملهای گفت و رفت: سر ما خیلی شلوغه! بلافاصله به ذهنم خطور کرد که حتماً این مشکلات را شهدا حل میکنند… (عارفانه، ص100، چاپ28).
2. … نگارنده کتاب سلام بر ابراهیم میگفت: روز عاشورای سال 1388 در عالم رؤیا دیدم که یک منبری بر پا شده و تمام دوستان حضور دارند. روی منبر شهید هادی نشسته و مردم را موعظه می کرد. میخواستم از احوالات مرجعی که در آن ایام از دنیا رفته بود، بدانم. ابراهیم با صدای بلند گفت: آقایان، بیش از قبل تابع ولایت فقیه باشید. اگر کوتاهی کنید عواقب سختی خواهد داشت و ثمره انقلاب و خون شهدا نابود میشود و در برزخ گرفتار خواهید شد. بعد ادامه داد: الان یکی از علمای ربانی و مراجع انقلابی را در برزخ نگه داشته اند و می گویند: چرا در فتنه سال 1378 سکوت کردی و از اصل ولایت فقیه حمایت نکردی؟ سکوت خواص جامعه در برخی شرایط خطرناک است (سه دقیقه در قیامت، ص116، چاپ14).
3. ... تيرماه سال 1378 فتنه اي رخ داد که دشمنان نظام بسيار به آن دل خوش کردند... در شب اولي که اين فتنه به راه افتاد و زماني که هنوز کسي از شروع درگيري ها خبر نداشت، در عالم رويا سردار شهيد محمد بروجردي را ديدم! ايشان همه بچه هاي مسجد را جمع کرده بود و آن ها را سر يکي از چهارراههاي تهران برد! درست مثل زماني که حضرت امام وارد ايران شد. در روز 12 بهمن هم مسئوليت انتظامات با ايشان بود. من هم با بچه هاي مسجد در كنار برادر بروجردي حضور داشتم. يکدفعه ديدم که ابراهيم هادي و جواد افراسيابي و رضا و بقيه دوستان شهيد ما به کنار برادر بروجردي آمدند! خيلي خوشحال شدم. خواستم سمت آنها بروم، اما ديدم که برادر بروجردي، برگه اي در دست دارد و مثل زمان عمليات، مشغول تقسيم نيروها در مناطق مختلف تهران است! او همه نيروهايش از جمله ابراهيم را در مناطق مختلف اطراف دانشگاه تهران پخش کرد! صبح روز بعد خيلي به اين رويا فکر کردم. يعني چه تعبيري داشت؟! تا اينکه رفقاي ما تماس گرفتند و خبر درگيري در اطراف دانشگاه تهران و حادثه کوي دانشگاه را اعلام کردند! تا اين خبر را شنيدم، بلافاصله به ياد روياي شب قبل خودم افتادم. فتنه 78 خيلي سريع به پايان رسيد. مردم با يک تجمع مردمي در 23 تیر خط بطلاني بر همه فتنه گرها کشيدند. در آن روز بود که علي نصرالله را ديدم. با آن حال خراب آمده بود در راهپيمائي شركت كند. گفتم: حاج علي، تمام اين فتنه را شهدا جمع کردند. حاج علي برگشـت و گفت: مگه غير از اينه؟! مطمئن باش کار خود شهدا بوده (سلام بر ابراهیم1، ص231-232، چاپ68).
4. … تا این که در سال 1388 ودر ايام ماجراي فتنه يک شب اتفاق عجيبي افتاد. در عالم رويا ديدم که آقا ابراهيم با چهره اي بسيار نوراني و زيبا، روي يک تپه سر سبز ايستاده! پشت سر او هم درختاني زيبا قرار داشت. بعد متوجه شدم که دو نفر از دوستان ايشان که آن ها را هم مي شناختم، در پائين تپه مشغول دست و پا زدن در يک باتلاق هستند! هرچه دست و پا مي زدند بيشتر در باتلاق فرو مي رفتند! ابراهيم رو به آن ها کرد و فرياد زد و اين آيه را خواند: این تذهبون (به کجا مي رويد)؟! اما آنها اعتنائي نکردند! روز بعد خيلي به اين ماجرا فکر کردم. اين خواب چه تعبيري داشت؟! پسرم از دانشگاه به خانه آمد. بعد با خوشحالي به سمت من آمد و گفت: مادر، يک هديه برايت گرفتهام! بعد هم کتابي را در دست گرفت و گفت: کتاب شهيد ابراهيم هادي چاپ شده… به محض اينکه عكس جلد کتاب را ديدم رنگ از صورتم پريد! پسرم ترسيد و گفت: مادر چي شد؟ من فکر میکردم خوشحال مي شي؟! جلو آمدم و گفتم: ببينم اين کتاب رو… من دقيقاً همين صحنه روي جلد را ديشب ديده بودم! ابراهيم را درست در همين حالت ديدم! بعد مشغول مطالعه کتاب شدم. وقتي که فهميدم خواب من روياي صادقه بوده، از طريق همسرم به يکي از بسيجيان آن سالها زنگ زديم. از او پرسيديم كه از آن دو نفر كه من در خواب ديده بودم خبري داري؟ خلاصه بعد از تحقيق فهميدم که آن دو نفر، با همه سابقه جبهه و مجاهدت، از حاميان ســران فتنه شده و در مقابل رهبر انقلاب موضع گيري دارند! (سلام بر ابراهیم1، ص233-234، چاپ68)
ادامه دارد…
@zecra
BY ذِکری
Share with your friend now:
tgoop.com/zecra/422