مسئله الحسن
این مسئله در ۱۵۰ میلادی توسط بطلمیوس طرح شده بود و ابن هیثم نخستین کسی بود که آنرا پس از قریب ۷ سده در مسیر تحقیقات خود بر روی جهت نور در یک کره حل کرد.
مسئله از این قرار است که نور را به کدام نقطه از سطح یک کره (یا دایره) پرتاب کنیم تا انعکاس آن (که طبق قانون انعکاس با زاویه مساوی رخ میدهد) به نقطه مورد نظر ما برخورد کند. این مسئله را در بیلیارد نیز طرح کردهاند که توپ را به کجا بزنیم تا انعکاس آن به توپ حریف برخورد کند.
ابن هیثم برای حل مسئله مجبور شد به حل معادلات درجه چهارم و ایجاد نوعی حساب انتگرال روی بیاورد.[۲۳][۲۴]
محاسبات ابن هیثم بقدری پیچیده و طولانی بودند که برای فهم آنها لازم شد چند سده بعد به کمک روشهایی که دکارت ابداع کرد دوباره به آنها رجوع کنند تا آنها را بفهمند.[۲۵]
سر انجام در ۱۹۶۵ میلادی جک الکین یک روش ریاضی برای حل مسئله پیدا کرد.[۲۶]
مسئله الحسن که توسط ابن هیثم حل شد
معادلات کوشی-ریمان
وی برای نخستین بار معادلات کوشی-ریمان را در ریاضیات مطرح کرد.[۲۷]
قانون کتانژانتها
قانون کتانژانتها نخستین بار توسط ابن هیثم در سده نهم میلادی مطرح شد.[۲۸]
مهندسی
وی برای حل مشکل سیل رود نیل اعزام شد و در آنجا طرحی را برای تأسیس یک سد در محل کنونی سد اسوان ریخت که البته در آن زمان غیر عملی بود و او پروژه را ترک کرد[۲۹]
کتابشناسی
المناظر
مقالة فی التحلیل والترکیب
میزان الحکمة
تصویبات علی المجسطی
مقالة فی المکان
التحدید الدقیق للقطب
رسالة فی الشفق
کیفیة حساب اتجاه القبلة
المزولة الأفقیة
شکوک علی بطلیموس
مقالة فی قرسطون
إکمال المخاریط
رؤیة الکواکب
مقالة فی تربیع الدائرة
المرایا المحرقة بالدوائر
تکوین العالم
مقالة فی صورة الکسوف
مقالة فی ضوء النجوم
مقالة فی ضوء القمر
مقالة فی درب التبانة
کیفیات الإظلال
مقالة فی قوس قزح
الشکوک فی الحرکة المتعرجة
التنبیه علی ما فی الرصد من الغلط
ارتفاعات الکواکب
اتجاه القبلة
نماذج حرکات الکواکب السبعة
نموذج الکون
حرکة القمر
مقالة مستقصاة فی الاشکال الهلالیة
الحرکة المتعرجة
رسالة فی الضوء
رسالة فی المکان
تأثیر اللحون الموسیقیة فی النفوس الحیوانیة[۳۰][۳۱]
اختلاف منظر القمر
أصول المساحة
أعمدة المثلثات
المرایا المحرقة بالقطوع
شرح أصول إقلیدس
رسالة فی مساحة المسجم المکافی
خواص المثلث من جهة العمود
القول المعروف بالغریب فی حساب المعاملات
قول فی مساحة الکرة
الجامع فی أصول الحساب
کتاب فی تحلیل المسائل الهندسیة
یادبودها
سیارک شماره ۵۹۲۳۹ به افتخار این دانشمند ۵۹۲۳۹ ابن هیثم نامگذاری شده است.
سال ۲۰۱۵ که سال جهانی نور نامگذاری شده بود مصادف با هزارمین سالگرد کتاب المناظر نیز بود که توسط یونسکو از خدمات ابن هیثم تجلیل شد.[۳۲][۳۳][۳۴]
یک دهانه آتشفشانی در کره ماه، Alhazen (نام لاتین ابن هیثم) نامگذاری شده است.[۳۵][۳۶]
دهانه الهازن (Alhazen) در ماه - تصویربرداری شده توسط آپولو ۱۷
دهانه الهازن (Alhazen) در ماه - تصویربرداری شده توسط آپولو ۱۷
جستارهای وابسته
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به ابن هیثم در ویکیگفتاورد موجود است.
اتاقک تاریک
دوربین عکاسی
فیزیک نور
این مسئله در ۱۵۰ میلادی توسط بطلمیوس طرح شده بود و ابن هیثم نخستین کسی بود که آنرا پس از قریب ۷ سده در مسیر تحقیقات خود بر روی جهت نور در یک کره حل کرد.
مسئله از این قرار است که نور را به کدام نقطه از سطح یک کره (یا دایره) پرتاب کنیم تا انعکاس آن (که طبق قانون انعکاس با زاویه مساوی رخ میدهد) به نقطه مورد نظر ما برخورد کند. این مسئله را در بیلیارد نیز طرح کردهاند که توپ را به کجا بزنیم تا انعکاس آن به توپ حریف برخورد کند.
ابن هیثم برای حل مسئله مجبور شد به حل معادلات درجه چهارم و ایجاد نوعی حساب انتگرال روی بیاورد.[۲۳][۲۴]
محاسبات ابن هیثم بقدری پیچیده و طولانی بودند که برای فهم آنها لازم شد چند سده بعد به کمک روشهایی که دکارت ابداع کرد دوباره به آنها رجوع کنند تا آنها را بفهمند.[۲۵]
سر انجام در ۱۹۶۵ میلادی جک الکین یک روش ریاضی برای حل مسئله پیدا کرد.[۲۶]
مسئله الحسن که توسط ابن هیثم حل شد
معادلات کوشی-ریمان
وی برای نخستین بار معادلات کوشی-ریمان را در ریاضیات مطرح کرد.[۲۷]
قانون کتانژانتها
قانون کتانژانتها نخستین بار توسط ابن هیثم در سده نهم میلادی مطرح شد.[۲۸]
مهندسی
وی برای حل مشکل سیل رود نیل اعزام شد و در آنجا طرحی را برای تأسیس یک سد در محل کنونی سد اسوان ریخت که البته در آن زمان غیر عملی بود و او پروژه را ترک کرد[۲۹]
کتابشناسی
المناظر
مقالة فی التحلیل والترکیب
میزان الحکمة
تصویبات علی المجسطی
مقالة فی المکان
التحدید الدقیق للقطب
رسالة فی الشفق
کیفیة حساب اتجاه القبلة
المزولة الأفقیة
شکوک علی بطلیموس
مقالة فی قرسطون
إکمال المخاریط
رؤیة الکواکب
مقالة فی تربیع الدائرة
المرایا المحرقة بالدوائر
تکوین العالم
مقالة فی صورة الکسوف
مقالة فی ضوء النجوم
مقالة فی ضوء القمر
مقالة فی درب التبانة
کیفیات الإظلال
مقالة فی قوس قزح
الشکوک فی الحرکة المتعرجة
التنبیه علی ما فی الرصد من الغلط
ارتفاعات الکواکب
اتجاه القبلة
نماذج حرکات الکواکب السبعة
نموذج الکون
حرکة القمر
مقالة مستقصاة فی الاشکال الهلالیة
الحرکة المتعرجة
رسالة فی الضوء
رسالة فی المکان
تأثیر اللحون الموسیقیة فی النفوس الحیوانیة[۳۰][۳۱]
اختلاف منظر القمر
أصول المساحة
أعمدة المثلثات
المرایا المحرقة بالقطوع
شرح أصول إقلیدس
رسالة فی مساحة المسجم المکافی
خواص المثلث من جهة العمود
القول المعروف بالغریب فی حساب المعاملات
قول فی مساحة الکرة
الجامع فی أصول الحساب
کتاب فی تحلیل المسائل الهندسیة
یادبودها
سیارک شماره ۵۹۲۳۹ به افتخار این دانشمند ۵۹۲۳۹ ابن هیثم نامگذاری شده است.
سال ۲۰۱۵ که سال جهانی نور نامگذاری شده بود مصادف با هزارمین سالگرد کتاب المناظر نیز بود که توسط یونسکو از خدمات ابن هیثم تجلیل شد.[۳۲][۳۳][۳۴]
یک دهانه آتشفشانی در کره ماه، Alhazen (نام لاتین ابن هیثم) نامگذاری شده است.[۳۵][۳۶]
دهانه الهازن (Alhazen) در ماه - تصویربرداری شده توسط آپولو ۱۷
دهانه الهازن (Alhazen) در ماه - تصویربرداری شده توسط آپولو ۱۷
جستارهای وابسته
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به ابن هیثم در ویکیگفتاورد موجود است.
اتاقک تاریک
دوربین عکاسی
فیزیک نور
The translation movement ( Arabic: حركة الترجمة ) is a generalized name for the activity of translators of ancient (primarily ancient Greek ) works into Arabic , which unfolded in the Baghdad " house of wisdom " in the 820s. Through translations, the reception of ancient knowledge in the Islamic world took place .
Abu Daud cites a legend about a dream that the Caliph al-Mamun once had [ 1 ] : Aristotle himself appeared to him and opened the ruler's eyes to the fact that his works did not contradict Islam in any way . Allegedly, after this dream, al-Mamun ordered all the works of the ancient thinker to be translated into Arabic [ 2 ] .
The translators were mainly Christians of various denominations who had a good command of the Syriac language [ 3 ] (such as Hunayn ibn Ishaq ). The work of the translators was generously paid by the Abbasids . Since many of the ancient Greek classics had already been translated into Syriac by that time, texts were often translated into Arabic from Syriac.
Among the Baghdad Aristotelians were not only Muslims, but also Christians, Zoroastrians and Jews. The translation movement irritated the Islamic orthodox, but it was patronized by high-ranking Arabized Persians. They considered Persia to be the seat of all knowledge that had been “stolen” from the Magi by the Greeks when Persia was conquered by Iskander . They interpreted the work of the translators as a return of what had been lost by their ancestors [ 2 ] [ 4 ] .
Of all the heritage of classical antiquity, the Arabs were most interested in mathematics and medicine , astrology and astronomy , Euclid and Ptolemy , that is, applied knowledge. Literary works, including the Iliad and the Odyssey , were practically not translated. Plato's dialogues were known only from condensed retellings.
The translation movement became the key to all further intellectual development of the Arab Caliphate . The first libraries in the Islamic world were created to store translated works . Thanks to the work of translators, Arabic scientific terminology was formed. The acquired knowledge (primarily medical) was developed and enriched by scientists living in various corners of the Arab world.
After the fall of Toledo in 1085, a second translation movement began in Castile : the works of ancient authors were intensively translated from persian and Arabic into Latin , often through Jewish intermediaries. These translations served as the intellectual fuel for the Renaissance in Europe. The originals of some ancient works are still known only in translations from Persian and Arabic.
Abu Daud cites a legend about a dream that the Caliph al-Mamun once had [ 1 ] : Aristotle himself appeared to him and opened the ruler's eyes to the fact that his works did not contradict Islam in any way . Allegedly, after this dream, al-Mamun ordered all the works of the ancient thinker to be translated into Arabic [ 2 ] .
The translators were mainly Christians of various denominations who had a good command of the Syriac language [ 3 ] (such as Hunayn ibn Ishaq ). The work of the translators was generously paid by the Abbasids . Since many of the ancient Greek classics had already been translated into Syriac by that time, texts were often translated into Arabic from Syriac.
Among the Baghdad Aristotelians were not only Muslims, but also Christians, Zoroastrians and Jews. The translation movement irritated the Islamic orthodox, but it was patronized by high-ranking Arabized Persians. They considered Persia to be the seat of all knowledge that had been “stolen” from the Magi by the Greeks when Persia was conquered by Iskander . They interpreted the work of the translators as a return of what had been lost by their ancestors [ 2 ] [ 4 ] .
Of all the heritage of classical antiquity, the Arabs were most interested in mathematics and medicine , astrology and astronomy , Euclid and Ptolemy , that is, applied knowledge. Literary works, including the Iliad and the Odyssey , were practically not translated. Plato's dialogues were known only from condensed retellings.
The translation movement became the key to all further intellectual development of the Arab Caliphate . The first libraries in the Islamic world were created to store translated works . Thanks to the work of translators, Arabic scientific terminology was formed. The acquired knowledge (primarily medical) was developed and enriched by scientists living in various corners of the Arab world.
After the fall of Toledo in 1085, a second translation movement began in Castile : the works of ancient authors were intensively translated from persian and Arabic into Latin , often through Jewish intermediaries. These translations served as the intellectual fuel for the Renaissance in Europe. The originals of some ancient works are still known only in translations from Persian and Arabic.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نام گفتگو: ریشه های شکل گیری پانترکان یا مغول پرستان
🔅 کیفیت ویدیو :
لینک یوتیوب برنامه با کیفیت بالاتر
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
🔅 کیفیت ویدیو :
256x144
لینک یوتیوب برنامه با کیفیت بالاتر
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Science in a Golden Age - Al-Khwarizmi: The Father of Algebra
علم در عصر طلایی خوارزمی، پدر هندسه
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
علم در عصر طلایی خوارزمی، پدر هندسه
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در هیچ موزهای در جهان اثری از ترک و تازی نیست. کسی که به باستان خانه میرود ایران را میبیند. موزه باستانی یعنی ایران. بدون ایران هیچ باستان خانهای وجود نخواهد داشت. ایران خداوندگار گیتی است، جان جهان است
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر چه و هر کس به نام ترک میشناسانند مسخره است، دروغ است، فریب است. حتی پنج نام ترکی نداریم. برای همین پوزیده نام ترکی نداشت که روی خودش بگذارد نام ایرانی برداشته، درست مانند پیشهوری #ترک_شناسی
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
«ویرانیدن و به آتش کشیدن شهر #تبریز بهدست جانورانی بمانند تیمور و چنگیز و سلطان مراد چهارم عثمانی وحشی.»
«بناهای شگفت آور، آب و هوا و چاه های شهر تبریز. همانگونه که سلطان مراد چهارم[عثمانی] تبریز را ویران کرده بود، تیمور و چنگیز نیز این شهر را به آتش کشیده و ویران کرده بودند»
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
«بناهای شگفت آور، آب و هوا و چاه های شهر تبریز. همانگونه که سلطان مراد چهارم[عثمانی] تبریز را ویران کرده بود، تیمور و چنگیز نیز این شهر را به آتش کشیده و ویران کرده بودند»
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
آرمین وامبری (مجاری: Vámbéry Ármin؛ زاده ۱۹ مارس ۱۸۳۲ با نام اصلی هرمان وامبِرگر – درگذشته ۱۵ سپتامبر ۱۹۱۳) شرقشناس و سیاح مجار بود. وامبری را به عنوان مبلغ سرسخت سیاست انگلیس در شرق و علیه روسیه میشناسند. وامبری توسط وزارت امور خارجه بریتانیا به عنوان جاسوس استخدام شد تا علیه تلاشهای روسیه در افزایش نفوذ خود در آسیای مرکزی و به خطر انداختن مواضع بریتانیا در شبه قاره هند مبارزه نماید.[۱]
زندگی
وامبری ۱۸۶۱
وامبری در خانوادهٔ یهودی فقیری در پادشاهی مجارستان به دنیا آمد. او تا سن دوازده سالگی به مدرسه روستائی در زادگاهاش میرفت، و استعداد قابل توجهی در یادگیری زبان از خود نشان داد. او که به دلیل یک نارسائی مادر زادی مجبور به استفاده از عصای زیر بغل بود و لنگان راه میرفت، سرانجام به دلیل شرایط سخت مالی وادار به ترک مدرسه گردید. او پس از آن که آموزش پسر صاحب مسافرخانه روستا را به عهده گرفت، با کمک دوستاناش توانست به پیشجیمنازیوم سوتی یور وارد شود. وامبری در سن ۱۶ سالگی، به خوبی با زبانهای مجاری، لاتین، فرانسه، و آلمانی آشنا شده بود. او همچنین به سرعت انگلیسی، زبانهای اسکاندیناویایی، روسی، صربی و دیگر زبانهای اسلاو را فرا میگرفت. او در سال ۱۸۴۶ به پِرِسبورگ (براتیسلاوای امروزی) رفت و سه سال در آن جا ماند و سپس در وین و بوداپست به تحصیلات خود ادامه داد.[۲][۳]
جایگاه علمی
وامبری به عنوان زبانشناس و چندزبانه شناخته میشود، با این حال او زبانشناسی و آواشناسی را عمیقاً نمیشناخت. این را میتوان از ترجمههای اشتباه او از مکانهای جغرافیایی و اشعاری که نقل کرده، بررسی کرد. همکاران او در زمان خودش و در دورهٔ معاصر انتقادهای بسیار جدی مبنی بر اینکه اعتبار علمی فرهنگستان مجارستان را خدشهدار کرده، مطرح کردهاند.[۴]
شرح سفرها
سفرهای وامبری در آسیای میانه
روزنامه سفرهایی که او از مردم و فرهنگهای مختلف نقل میکند بیتردید محبوبیت زیادی برای او کسب کرده است. وامبری در تمامی دوران مسافرت چند ساله خود از نامهای مستعار چون رشید افندی یا حاجی رشید استفاده کرد و خود را در لباس مبدل: درویش بغدادی، روحانی سنی، فرستاده سلطان، درویش جهانگرد، جهانگرد استامبولی یا ایرانی سیاح معرفی کرد. این نخستین سفر از این دست، توسط یک فرد از اروپای غربی بود.
وامبری بهطور اخص مجذوب ادبیات و فرهنگ امپراتوری عثمانی شده بود. وامبری در سن بیست سالگی، آن قدر به زبان ترکی عثمانی آشنایی داشت، که او را قادر ساخت به عنوان دستیار بارون یوژف اوتووش، به قسطنطنیه رفته، و خود را به عنوان آموزگار خصوصی زبانهای اروپائی جا بیندازد. پس از صرف یک سال در قسطنطنیه، در سال ۱۸۵۸ یک فرهنگ لغت ترکی - آلمانی را در کنار دیگر آثار زبانشناسی منتشر نمود. او همچنین بیست زبان و گویش دیگر را که در سرزمینهای امپراتوری عثمانی صحبت میشدند، فرا گرفت.
او در بازگشت به بوداپست در ۱۸۶۱، هزار فلورن از فرهنگستان علوم مجارستان پاداش گرفت و در پاییز همان سال در چهره یک درویش سنی و تحت نام رشید افندی روانه قسطنطنیه شد. او از طریق ترابوزان در کنار دریای سیاه به تهران رفت، در طول راه با گروهی از زائران که از سفر حج بازمیگشتند چندین ماه را در شهرهای مرکزی و شمالی ایران (تبریز، زنجان، آمل، رشت و قزوین) گذراند و سپس از طریق اصفهان به شیراز رفت و در ژوئن ۱۸۶۳ به شهر خیوه در آسیای میانه رسید. او که تا این زمان توانسته بود شخصیت جعلی خود را با نام رشید افندی حفظ نماید، در ملاقات با خان خیوه هم ظاهر خود را نگه داشت. سپس به همراه گروه همسفرهایش از طریق بخارا به سمرقند رسید. آن جا سوء ظن حاکم را برانگیخت اما توانست حاکم را قانع نماید و او را با کوله باری پر از هدایا ترک گفت. او از طریق هرات و مشهد به تهران و از آن جا با گذر از ارز روم و ترابوزان در مارس ۱۸۶۴ دوباره به قسطنطنیه بازگشت. وامبری پس از آن به لندن رفت که در آن جا به دلیل سفرهای متهورانه و دانشش در زمینه زبانشناسی، همچون یک ستاره استقبال شد. همان سال سفرنامه خود تحت عنوان سفرهایی در آسیای مرکزی را منتشر کرد و در بازگشت از لندن، در سال ۱۸۶۵ به عنوان استاد زبانهای شرقی در دانشگاه سلطنتی پِشت منصوب شد و تا زمان بازنشستگی در سال ۱۹۰۵ در آن شغل ماند.
زندگی
وامبری ۱۸۶۱
وامبری در خانوادهٔ یهودی فقیری در پادشاهی مجارستان به دنیا آمد. او تا سن دوازده سالگی به مدرسه روستائی در زادگاهاش میرفت، و استعداد قابل توجهی در یادگیری زبان از خود نشان داد. او که به دلیل یک نارسائی مادر زادی مجبور به استفاده از عصای زیر بغل بود و لنگان راه میرفت، سرانجام به دلیل شرایط سخت مالی وادار به ترک مدرسه گردید. او پس از آن که آموزش پسر صاحب مسافرخانه روستا را به عهده گرفت، با کمک دوستاناش توانست به پیشجیمنازیوم سوتی یور وارد شود. وامبری در سن ۱۶ سالگی، به خوبی با زبانهای مجاری، لاتین، فرانسه، و آلمانی آشنا شده بود. او همچنین به سرعت انگلیسی، زبانهای اسکاندیناویایی، روسی، صربی و دیگر زبانهای اسلاو را فرا میگرفت. او در سال ۱۸۴۶ به پِرِسبورگ (براتیسلاوای امروزی) رفت و سه سال در آن جا ماند و سپس در وین و بوداپست به تحصیلات خود ادامه داد.[۲][۳]
جایگاه علمی
وامبری به عنوان زبانشناس و چندزبانه شناخته میشود، با این حال او زبانشناسی و آواشناسی را عمیقاً نمیشناخت. این را میتوان از ترجمههای اشتباه او از مکانهای جغرافیایی و اشعاری که نقل کرده، بررسی کرد. همکاران او در زمان خودش و در دورهٔ معاصر انتقادهای بسیار جدی مبنی بر اینکه اعتبار علمی فرهنگستان مجارستان را خدشهدار کرده، مطرح کردهاند.[۴]
شرح سفرها
سفرهای وامبری در آسیای میانه
روزنامه سفرهایی که او از مردم و فرهنگهای مختلف نقل میکند بیتردید محبوبیت زیادی برای او کسب کرده است. وامبری در تمامی دوران مسافرت چند ساله خود از نامهای مستعار چون رشید افندی یا حاجی رشید استفاده کرد و خود را در لباس مبدل: درویش بغدادی، روحانی سنی، فرستاده سلطان، درویش جهانگرد، جهانگرد استامبولی یا ایرانی سیاح معرفی کرد. این نخستین سفر از این دست، توسط یک فرد از اروپای غربی بود.
وامبری بهطور اخص مجذوب ادبیات و فرهنگ امپراتوری عثمانی شده بود. وامبری در سن بیست سالگی، آن قدر به زبان ترکی عثمانی آشنایی داشت، که او را قادر ساخت به عنوان دستیار بارون یوژف اوتووش، به قسطنطنیه رفته، و خود را به عنوان آموزگار خصوصی زبانهای اروپائی جا بیندازد. پس از صرف یک سال در قسطنطنیه، در سال ۱۸۵۸ یک فرهنگ لغت ترکی - آلمانی را در کنار دیگر آثار زبانشناسی منتشر نمود. او همچنین بیست زبان و گویش دیگر را که در سرزمینهای امپراتوری عثمانی صحبت میشدند، فرا گرفت.
او در بازگشت به بوداپست در ۱۸۶۱، هزار فلورن از فرهنگستان علوم مجارستان پاداش گرفت و در پاییز همان سال در چهره یک درویش سنی و تحت نام رشید افندی روانه قسطنطنیه شد. او از طریق ترابوزان در کنار دریای سیاه به تهران رفت، در طول راه با گروهی از زائران که از سفر حج بازمیگشتند چندین ماه را در شهرهای مرکزی و شمالی ایران (تبریز، زنجان، آمل، رشت و قزوین) گذراند و سپس از طریق اصفهان به شیراز رفت و در ژوئن ۱۸۶۳ به شهر خیوه در آسیای میانه رسید. او که تا این زمان توانسته بود شخصیت جعلی خود را با نام رشید افندی حفظ نماید، در ملاقات با خان خیوه هم ظاهر خود را نگه داشت. سپس به همراه گروه همسفرهایش از طریق بخارا به سمرقند رسید. آن جا سوء ظن حاکم را برانگیخت اما توانست حاکم را قانع نماید و او را با کوله باری پر از هدایا ترک گفت. او از طریق هرات و مشهد به تهران و از آن جا با گذر از ارز روم و ترابوزان در مارس ۱۸۶۴ دوباره به قسطنطنیه بازگشت. وامبری پس از آن به لندن رفت که در آن جا به دلیل سفرهای متهورانه و دانشش در زمینه زبانشناسی، همچون یک ستاره استقبال شد. همان سال سفرنامه خود تحت عنوان سفرهایی در آسیای مرکزی را منتشر کرد و در بازگشت از لندن، در سال ۱۸۶۵ به عنوان استاد زبانهای شرقی در دانشگاه سلطنتی پِشت منصوب شد و تا زمان بازنشستگی در سال ۱۹۰۵ در آن شغل ماند.
وامبری در لباس درویش
وامبری و پانترکیسم
همچنین ببینید: ترکسازی
اندیشه پانترکیسم یعنی یکی کردن همه سرزمینهایی که ساکنان آن به یکی از زبانهایی که ریشه آنها به زبانهای آلتایی میرسد نخستین بار از سوی آرمینیوس وامبری در دهه ۱۸۶۰ ساخته و مطرح گشت. وامبری رایزن سلطان عثمانی شده بود ولی در نهان برای لرد پالمرستون و دفتر امور خارجه بریتانیا کار میکرد. ساختن و مطرح کردن این اندیشه از سوی وامبری و بریتانیا در اصل به منظور ایجاد یک کمربند از آلتایی زبانها در جنوب روسیه بود تا مانعی شود برای گسترش و رخنه روسها به مستعمرات انگلیس در هندوستان. بعدها نویسندگان دیگری کار وامبری را ادامه دادند، از آن جمله نویسنده فرانسوی بنام لئون کوهن در کتاب خود مقدمهای بر تاریخ آسیا[الف] به شکلدهی و تبلیغ پانترکیسم پرداخت. آرتور لوملی دیوید[ب]، یکی دیگر از شرقشناسانی بود که نوشتههای وی دربارهٔ شکوه و عظمت تاریخ باستانی ترکان و ویژگیهای زبان ترکی، فکر برپایی ملت بزرگ ترک را در ذهن روشنفکران عثمانی پروراند و مواد و مصالح لازم موردنظر را برای شکلگیری اندیشه پانترکیسم را فراهم ساخت.
وامبری و پانترکیسم
همچنین ببینید: ترکسازی
اندیشه پانترکیسم یعنی یکی کردن همه سرزمینهایی که ساکنان آن به یکی از زبانهایی که ریشه آنها به زبانهای آلتایی میرسد نخستین بار از سوی آرمینیوس وامبری در دهه ۱۸۶۰ ساخته و مطرح گشت. وامبری رایزن سلطان عثمانی شده بود ولی در نهان برای لرد پالمرستون و دفتر امور خارجه بریتانیا کار میکرد. ساختن و مطرح کردن این اندیشه از سوی وامبری و بریتانیا در اصل به منظور ایجاد یک کمربند از آلتایی زبانها در جنوب روسیه بود تا مانعی شود برای گسترش و رخنه روسها به مستعمرات انگلیس در هندوستان. بعدها نویسندگان دیگری کار وامبری را ادامه دادند، از آن جمله نویسنده فرانسوی بنام لئون کوهن در کتاب خود مقدمهای بر تاریخ آسیا[الف] به شکلدهی و تبلیغ پانترکیسم پرداخت. آرتور لوملی دیوید[ب]، یکی دیگر از شرقشناسانی بود که نوشتههای وی دربارهٔ شکوه و عظمت تاریخ باستانی ترکان و ویژگیهای زبان ترکی، فکر برپایی ملت بزرگ ترک را در ذهن روشنفکران عثمانی پروراند و مواد و مصالح لازم موردنظر را برای شکلگیری اندیشه پانترکیسم را فراهم ساخت.
تُرکسازی (به انگلیسی:Turkification) (به زبان ترکی استانبولی: Türkleşme به معنای ترکسازی اختیاری یا Türkleştirme به معنای ترکسازی اجباری) در اصطلاح به فرایند فرهنگی یا سیاسی میگویند که فرد یا موضوعی را که ماهیت ترکی ندارد به اختیار یا به اجبار هویت ترکی بدهند. این اصطلاح میتواند در ارتباط با مردمانی از اقوام دیگر و در مناطقی همچون آناتولی، بالکان، قفقاز یا خاورمیانه تعریف شود. از نظریهپردازان اصلی ترکسازی، یهودی مسلمانشدهای به نام معز کوهن (مونس تکینآلپ) بود که فرایند ترکسازی اجباری را در نوشتاری به نام ترکسازی (Türkleştirme) در سال ۱۹۲۸ منتشر کرد.[۱]
پدیدارشدن ترکها در آناتولی
مقالهٔ اصلی: آناتولی
Illustration of the registration of Christian boys for the devşirme. Ottoman miniature painting, 1558.
آناتولی از دوران قدیم، خانهٔ مردمان گوناگونی بود که از آن جمله ایرانیان آشوریان، هیتیها، لوویها، هوریها، ارمنیها، یونانیها، کیمریها، سکاها، گرجیها، کردها، کولخیسیها، کاریاییها، لیدیاییها، لیقیهایها، فریگیهایها، عربها، کردوها، کاپادوکیهایها و کیلیکیهایها و بسیاری دیگر بودند.
حضور یونانیها در طول بسیاری از سواحل باعث شد تا بسیاری از این مردم تحت تأثیر یونان زبان خود را از دست داده و هلنی شوند. مخصوصاً در شهرها و در سواحل غربی و جنوبی رومیان تأثیر زیادی گذاشتند. با این حال کماکان در شمال و شرق و علیالخصوص در روستاها بسیاری از گویشوران زبانهای بومی مانند ارمنیان و آشوریان زندگی میکردند.[۲] اما در زمانی که ترکان برای نخستین بار در سدهٔ یازدهم میلادی در این مناطق ظاهر شدند، فرهنگ یونانی تأثیر زیادی نداشت."[۳] علیالخصوص در سرحدات، بیزانسیها کسانی که به فرقهٔ مسیحی (غیر ارتودوکس) گرایش داشتند را آزار میدادند و این موجب شده بود که گرایش به فرهنگ یونانی در آن مناطق کمتر شود.[۳] بیزانسیها پیوسته گروههای بزرگی از مردم را برای یکسانسازی مذهبی و زبان یونانی مهاجرت میدادند. آنها همچنین کوشش میکردند تا تعداد زیادی از ارمنیها را همگون کنند؛ در نتیجه در سدهٔ یازدهم میلادی، اشراف ارمنی از سرزمینهای خود کوچ و به غرب آناتولی مهاجرت کردند. نتیجهٔ غیرقابل پیشبینی این رفتار، از دست رفتن فرماندهی نظامی محلی در مرزهای شرقی بود که راه را برای مهاجمان ترک باز کرد.[۴] در آغاز سدهٔ یازدهم جنگ با ترکها، موجب کشتهشدن بسیاری از مردمان بومی شد و بسیاری از مردم هم به غلامی و بردگی گرفته شدند.[۵] در سدهٔ یازدهم میلادی تُرکان سلجوقی که طایفهای از تُرکان اُغوز بودند، یک امپراتوری[۶] تشکیل دادند که از آمودریا تا خلیج فارس و از هندوستان تا دریای مدیترانه گسترش داشت.[۷] این امپراتوری شامل بیشتر مناطق ایران، بینالنهرین، سوریه و فلسطین بود. پیشرفت آنها نشانگر آغاز قدرت تُرکها در خاورمیانه بود و به مرور موجب اِسکان آنها شد.[۸] در زمان پادشاهی آلپ ارسلان و ملکشاه، امپراتوری سلجوقی گسترش یافت تا تمام ایران و بینالنهرین و سوریه از جمله فلسطین را شامل شود. در سال ۱۰۷۱ میلادی، آلپ ارسلان ارتش قدرتمند امپراتوری بیزانس را در نبرد ملازگرد شکست داد و رومانوس چهارم (امپراتور بیزانس) را به اسارت گرفت. این پیروزی راه را برای اِسکان اقوام ترکمن در آناتولی باز کرد[۹] و در ادامه توسط قبایل تُرک آناتولی، امپراتوری عثمانی ایجاد شد که در سدههای پانزدهم و شانزدهم یکی از قدرتمندترین کشورها در جهان بود.[۱۰] دورهٔ امپراتوری عثمانی بیش از ششصد سال به طول انجامید. این امپراتوری در اوج خود بر بخش اعظم جنوبشرقی اروپا تا دروازههای وین و از جمله مجارستان، منطقه بالکان، یونان، اوکراین و بخشهایی از خاورمیانه شامل عراق، سوریه، اسرائیل و مصر، شمال آفریقا تا الجزایر و بخشهای بزرگی از شبهجزیرهٔ عربستان حکومت میکرد.[۱۱]
با خالیشدن این نواحی از سکنه، قبایل ترک به این نواحی کوچ کردند.[۱۲] با توجه به اینکه ترکان مناطق طبیعی متفاوتی را در یک سرزمین تصاحب کرده بودند،[۱۳] تغییری در شیوهٔ زندگی ایشان ایجاد شد و تعداد کمتری به گلهداری و کوچ نشینی پرداختند. با این حال اسباب ترک شدن این منطقه کمتر بهخاطر ازدواج ترکان با مردم بومی بود و این تغییر بیشتر به علت تغییر مذهب بسیاری از مسیحیان و غیرمسیحیان به اسلام و تغییر زبانشان به زبان ترکی ایجاد شد. علت این تُرکیدگی مردمان بومی نخست ضعف فرهنگ یونانی در اغلب جمعیت بود و اینکه مردم اشغال شده ترجیح میدادند تا به این شیوه مایملک و داراییهای خود را حفظ کنند.[۱۴] یکی از نشانههای تُرکیدگی در دههٔ ۱۳۳۰ میلادی رخ داد. در آن زمان نامهای یونانی آناتولی را به نامهای ترکی تغییر دادند.[۱۵]
اندرو مانگو میگوید:[۱۶]
پدیدارشدن ترکها در آناتولی
مقالهٔ اصلی: آناتولی
Illustration of the registration of Christian boys for the devşirme. Ottoman miniature painting, 1558.
آناتولی از دوران قدیم، خانهٔ مردمان گوناگونی بود که از آن جمله ایرانیان آشوریان، هیتیها، لوویها، هوریها، ارمنیها، یونانیها، کیمریها، سکاها، گرجیها، کردها، کولخیسیها، کاریاییها، لیدیاییها، لیقیهایها، فریگیهایها، عربها، کردوها، کاپادوکیهایها و کیلیکیهایها و بسیاری دیگر بودند.
حضور یونانیها در طول بسیاری از سواحل باعث شد تا بسیاری از این مردم تحت تأثیر یونان زبان خود را از دست داده و هلنی شوند. مخصوصاً در شهرها و در سواحل غربی و جنوبی رومیان تأثیر زیادی گذاشتند. با این حال کماکان در شمال و شرق و علیالخصوص در روستاها بسیاری از گویشوران زبانهای بومی مانند ارمنیان و آشوریان زندگی میکردند.[۲] اما در زمانی که ترکان برای نخستین بار در سدهٔ یازدهم میلادی در این مناطق ظاهر شدند، فرهنگ یونانی تأثیر زیادی نداشت."[۳] علیالخصوص در سرحدات، بیزانسیها کسانی که به فرقهٔ مسیحی (غیر ارتودوکس) گرایش داشتند را آزار میدادند و این موجب شده بود که گرایش به فرهنگ یونانی در آن مناطق کمتر شود.[۳] بیزانسیها پیوسته گروههای بزرگی از مردم را برای یکسانسازی مذهبی و زبان یونانی مهاجرت میدادند. آنها همچنین کوشش میکردند تا تعداد زیادی از ارمنیها را همگون کنند؛ در نتیجه در سدهٔ یازدهم میلادی، اشراف ارمنی از سرزمینهای خود کوچ و به غرب آناتولی مهاجرت کردند. نتیجهٔ غیرقابل پیشبینی این رفتار، از دست رفتن فرماندهی نظامی محلی در مرزهای شرقی بود که راه را برای مهاجمان ترک باز کرد.[۴] در آغاز سدهٔ یازدهم جنگ با ترکها، موجب کشتهشدن بسیاری از مردمان بومی شد و بسیاری از مردم هم به غلامی و بردگی گرفته شدند.[۵] در سدهٔ یازدهم میلادی تُرکان سلجوقی که طایفهای از تُرکان اُغوز بودند، یک امپراتوری[۶] تشکیل دادند که از آمودریا تا خلیج فارس و از هندوستان تا دریای مدیترانه گسترش داشت.[۷] این امپراتوری شامل بیشتر مناطق ایران، بینالنهرین، سوریه و فلسطین بود. پیشرفت آنها نشانگر آغاز قدرت تُرکها در خاورمیانه بود و به مرور موجب اِسکان آنها شد.[۸] در زمان پادشاهی آلپ ارسلان و ملکشاه، امپراتوری سلجوقی گسترش یافت تا تمام ایران و بینالنهرین و سوریه از جمله فلسطین را شامل شود. در سال ۱۰۷۱ میلادی، آلپ ارسلان ارتش قدرتمند امپراتوری بیزانس را در نبرد ملازگرد شکست داد و رومانوس چهارم (امپراتور بیزانس) را به اسارت گرفت. این پیروزی راه را برای اِسکان اقوام ترکمن در آناتولی باز کرد[۹] و در ادامه توسط قبایل تُرک آناتولی، امپراتوری عثمانی ایجاد شد که در سدههای پانزدهم و شانزدهم یکی از قدرتمندترین کشورها در جهان بود.[۱۰] دورهٔ امپراتوری عثمانی بیش از ششصد سال به طول انجامید. این امپراتوری در اوج خود بر بخش اعظم جنوبشرقی اروپا تا دروازههای وین و از جمله مجارستان، منطقه بالکان، یونان، اوکراین و بخشهایی از خاورمیانه شامل عراق، سوریه، اسرائیل و مصر، شمال آفریقا تا الجزایر و بخشهای بزرگی از شبهجزیرهٔ عربستان حکومت میکرد.[۱۱]
با خالیشدن این نواحی از سکنه، قبایل ترک به این نواحی کوچ کردند.[۱۲] با توجه به اینکه ترکان مناطق طبیعی متفاوتی را در یک سرزمین تصاحب کرده بودند،[۱۳] تغییری در شیوهٔ زندگی ایشان ایجاد شد و تعداد کمتری به گلهداری و کوچ نشینی پرداختند. با این حال اسباب ترک شدن این منطقه کمتر بهخاطر ازدواج ترکان با مردم بومی بود و این تغییر بیشتر به علت تغییر مذهب بسیاری از مسیحیان و غیرمسیحیان به اسلام و تغییر زبانشان به زبان ترکی ایجاد شد. علت این تُرکیدگی مردمان بومی نخست ضعف فرهنگ یونانی در اغلب جمعیت بود و اینکه مردم اشغال شده ترجیح میدادند تا به این شیوه مایملک و داراییهای خود را حفظ کنند.[۱۴] یکی از نشانههای تُرکیدگی در دههٔ ۱۳۳۰ میلادی رخ داد. در آن زمان نامهای یونانی آناتولی را به نامهای ترکی تغییر دادند.[۱۵]
اندرو مانگو میگوید:[۱۶]
«ملت ترک در طول قرونی که سلجوقیان و عثمانیان قدرت داشتند، شکل گرفت. قبایل ترک مهاجم، مردمان بومی را جایگزین نکردند بلکه با آنها وصلت کردند. در این میان مردمان هِلِنی آناتولی (یونانیان)، ارمنیها، مردم قفقاز، کردها، آشوریها و در بالکان اسلاوها، آلبانیاییها و دیگران بودند. پس از اینکه این مردم مسلمان و ترک شدند، از طریق سرزمینهای شمال دریای سیاه و قفقاز با دانشمند عرب یا هنرمند ایرانی با ماجراجوی اروپایی پیوند خوردند و در نتیجه ترکهای امروزی، گروههای قومی متعددی را در خود نمایش میدهند. برخی از آنها شرقی هستند، برخی دیگر خصوصیات بومی آناتولی دارند؛ برخی از ایشان بازماندگان اسلاوها، آلبانیها یا چرکسها هستند. برخی دیگر پوست تیره دارند، بسیاری مدیترانهای هستند، برخی از آسیای مرکزی و بسیاری هم شبیه ایرانیاناند. تعدادی که از لحاظ شماره اندکاند اما از جهت بازرگانی و دانشی مهم هستند، بازماندگان یهودیانیاند که از دین یهود به اسلام تغییر مذهب دادند. اما همگی ترک هستند.»
عنوان نادرست ترک
مقالهٔ اصلی: مردمان ترک
واژهٔ تُرک در گذشته تنها برای روستاییان آناتولی در سدهٔ نوزده مورد استفاده بود. بزرگان عثمانی خودشان را ترک نمیخواندند و عثمانی معرفی میکردند[۱۷][۱۸] در حالی که منابع معتبر علمی از جمله دانشنامهٔ بریتانیکا، این امپراتوری را بنیانگذاری شده توسط قبایل تُرک و منتسب به عثمان یکم که از روسای قبایل تُرکمان بود معرفی میکنند.[۱۹][۲۰] در سدهٔ نوزدهم زمانی که ایدههای ناسیونالیستی اروپاییان به عثمانی رسید و معلوم شد که ترکزبانان عثمانی، وفادارترین گروه به عثمانی هستند، این واژه مفهوم مثبتتری گرفت.[۲۱] در زمان عثمانی سیستم میلت جامعه را بر اساس مذهب تعریف میکرد و بر این پایه، روستاییان تنها زمانی ترک شناخته میشدند که مسلمان سنی میبودند. ترکزبانان یهودی، مسیحی و حتی علویها ترک نبودند.[۲۲] از جهت دیگر کردزبانها یا عربزبانهای سنی شرق آناتولی هم ترک محسوب میشدند.[۲۳] این نامگذاری نادرست عنوان ترک در میان مردمان غرب آناتولی برای گروههای قومی دیگر هم دیده میشود؛ مثلاً عنوان کرد را هم به تمام کسانی که در شرق آدانا باشند اطلاق میکنند حتی اگر ترکزبان باشند.[۲۲] بنابراین واژهٔ ترک در ترکیه مفهوم واحدی ندارد. در سالهای اخیر برخی سیاستمداران کوشش کردند تا مفهوم چند فرهنگیتری را برای واژهٔ ترک بیابند که ترک را شهروند کشور ترکیه تعریف کند.[۲۴]
نتایج آزمایشهای ژنتیکی برای تأیید فرضیهٔ ترکسازی مردم آناتولی، قفقاز و بالکان
مقالههای اصلی: مطالعات ژنتیکی بر مردم ترکیه و دوشیرمه
منطقهٔ آناتولی در طول تاریخ منطقهٔ مهمی از جهت مهاجرتهای گوناگون مردمان قفقازی، هند و اروپایی، سامی و ترکتبار بوده و افزونبر آن گروههای مختلف بومی هم در آنجا حضور داشتند. در اواخر دوران امپراتوری روم و پیش از تهاجم ترکان از آسیای مرکزی، جمعیت این منطقه به بیش از دوازده میلیون تن بالغ میشد.[۲۵][۲۶][۲۷] موضوع شارش ژن از آسیای مرکزی بر خزانهٔ ژنی مردم ترک و تأثیر تهاجم ترکان بر مردم آناتولی، بارها مورد مطالعه قرار گرفته است. نتیجهٔ این تحقیقات نشان داده که گروههای بومی آناتولی (پیش از تهاجم ترکان شرقی) منبع اصلی جمعیت ترکزبانان امروز در آناتولی هستند.[۲۸] دیانای این ترکان بر خلاف ارتباط نزدیک زبانشان، عدم وجود ارتباط ژنی قوی با مغولان را نشان میدهد.[۲۹]
مردم آناتولی با دیگر مردم مدیترانهای تفاوت چندانی ندارند و این موضوع اثبات میکند که اگرچه ترکان آسیایی در اثر تهاجم خود تأثیر عمدهٔ فرهنگی گذاشتند (زبان و مذهب) اما تأثیر ژنتیکی به میزان ناچیزی مشاهده شده است.[۳۰] این مطالعات همینطور نشان میدهند که مردم آناتولی کمترین نسبت مهاجمی را در زمان تهاجم ترکان داشتند و بر مبنای این تحقیقات از نظر ژنی، مردم آناتولی بیشتر با مردم بالکان نزدیکی دارند تا ترکان آسیای مرکزی.[۳۱][۳۲] در نتیجه اجزای عمدهٔ دیانای مردم آناتولی با مردم اروپایی و خاورنزدیک مشابهت دارند و تنها مقدار کمی از تکگروهها با آسیای مرکزی و شرق آسیا مشابه است که نشان از تغییر زبان و عدم تغییر ژنتیک مردم این منطقه دارد.[۳۳]
ترکسازی مردم ترکیه
مقالهٔ اصلی: مهاجرت مردمان ترک
ترکسازی مردم ترکیه از روز نخست جمهوری با کارزار «شهروندان ترکی حرف میزنند» آغاز شد. این کارزار در نظر داشت تا ترکی را به تنها زبان آموزشی و فرهنگی تبدیل کند. در سال ۱۹۳۴ میلادی قانون دیگری با عنوان «قانون نام و فامیلی» به تصویب رسید که از همهٔ مردم میخواست تا نامهای خود را با نامهای تُرکیده شده جایگزین کنند.[۳۴]
عنوان نادرست ترک
مقالهٔ اصلی: مردمان ترک
واژهٔ تُرک در گذشته تنها برای روستاییان آناتولی در سدهٔ نوزده مورد استفاده بود. بزرگان عثمانی خودشان را ترک نمیخواندند و عثمانی معرفی میکردند[۱۷][۱۸] در حالی که منابع معتبر علمی از جمله دانشنامهٔ بریتانیکا، این امپراتوری را بنیانگذاری شده توسط قبایل تُرک و منتسب به عثمان یکم که از روسای قبایل تُرکمان بود معرفی میکنند.[۱۹][۲۰] در سدهٔ نوزدهم زمانی که ایدههای ناسیونالیستی اروپاییان به عثمانی رسید و معلوم شد که ترکزبانان عثمانی، وفادارترین گروه به عثمانی هستند، این واژه مفهوم مثبتتری گرفت.[۲۱] در زمان عثمانی سیستم میلت جامعه را بر اساس مذهب تعریف میکرد و بر این پایه، روستاییان تنها زمانی ترک شناخته میشدند که مسلمان سنی میبودند. ترکزبانان یهودی، مسیحی و حتی علویها ترک نبودند.[۲۲] از جهت دیگر کردزبانها یا عربزبانهای سنی شرق آناتولی هم ترک محسوب میشدند.[۲۳] این نامگذاری نادرست عنوان ترک در میان مردمان غرب آناتولی برای گروههای قومی دیگر هم دیده میشود؛ مثلاً عنوان کرد را هم به تمام کسانی که در شرق آدانا باشند اطلاق میکنند حتی اگر ترکزبان باشند.[۲۲] بنابراین واژهٔ ترک در ترکیه مفهوم واحدی ندارد. در سالهای اخیر برخی سیاستمداران کوشش کردند تا مفهوم چند فرهنگیتری را برای واژهٔ ترک بیابند که ترک را شهروند کشور ترکیه تعریف کند.[۲۴]
نتایج آزمایشهای ژنتیکی برای تأیید فرضیهٔ ترکسازی مردم آناتولی، قفقاز و بالکان
مقالههای اصلی: مطالعات ژنتیکی بر مردم ترکیه و دوشیرمه
منطقهٔ آناتولی در طول تاریخ منطقهٔ مهمی از جهت مهاجرتهای گوناگون مردمان قفقازی، هند و اروپایی، سامی و ترکتبار بوده و افزونبر آن گروههای مختلف بومی هم در آنجا حضور داشتند. در اواخر دوران امپراتوری روم و پیش از تهاجم ترکان از آسیای مرکزی، جمعیت این منطقه به بیش از دوازده میلیون تن بالغ میشد.[۲۵][۲۶][۲۷] موضوع شارش ژن از آسیای مرکزی بر خزانهٔ ژنی مردم ترک و تأثیر تهاجم ترکان بر مردم آناتولی، بارها مورد مطالعه قرار گرفته است. نتیجهٔ این تحقیقات نشان داده که گروههای بومی آناتولی (پیش از تهاجم ترکان شرقی) منبع اصلی جمعیت ترکزبانان امروز در آناتولی هستند.[۲۸] دیانای این ترکان بر خلاف ارتباط نزدیک زبانشان، عدم وجود ارتباط ژنی قوی با مغولان را نشان میدهد.[۲۹]
مردم آناتولی با دیگر مردم مدیترانهای تفاوت چندانی ندارند و این موضوع اثبات میکند که اگرچه ترکان آسیایی در اثر تهاجم خود تأثیر عمدهٔ فرهنگی گذاشتند (زبان و مذهب) اما تأثیر ژنتیکی به میزان ناچیزی مشاهده شده است.[۳۰] این مطالعات همینطور نشان میدهند که مردم آناتولی کمترین نسبت مهاجمی را در زمان تهاجم ترکان داشتند و بر مبنای این تحقیقات از نظر ژنی، مردم آناتولی بیشتر با مردم بالکان نزدیکی دارند تا ترکان آسیای مرکزی.[۳۱][۳۲] در نتیجه اجزای عمدهٔ دیانای مردم آناتولی با مردم اروپایی و خاورنزدیک مشابهت دارند و تنها مقدار کمی از تکگروهها با آسیای مرکزی و شرق آسیا مشابه است که نشان از تغییر زبان و عدم تغییر ژنتیک مردم این منطقه دارد.[۳۳]
ترکسازی مردم ترکیه
مقالهٔ اصلی: مهاجرت مردمان ترک
ترکسازی مردم ترکیه از روز نخست جمهوری با کارزار «شهروندان ترکی حرف میزنند» آغاز شد. این کارزار در نظر داشت تا ترکی را به تنها زبان آموزشی و فرهنگی تبدیل کند. در سال ۱۹۳۴ میلادی قانون دیگری با عنوان «قانون نام و فامیلی» به تصویب رسید که از همهٔ مردم میخواست تا نامهای خود را با نامهای تُرکیده شده جایگزین کنند.[۳۴]
رواج زبان ترکی در آذربایجان
فاروق سومر مورخ ترک، سه دوره ترکی شدن در آذربایجان را برمیشمارد: دوره سلجوقی، دوره مغول و دوره پس از مغول (دوران قراقویونلو، آق قویونلو و صفویه). طوایف ترک غُز در دو دوره اول در نواحی غربی (آناتولی) و نواحی شمالی (استپهای اران و مغان) سکنی گزیدند یا به اجبار مستقر شدند.[۳۵] در سده یازدهم میلادی مهاجرت ترکهای غُز به ایران و خاور نزدیک آغاز شده بود، که توسط روسای قبیله قنق، طغرل بیک و چغری بیگ، نوههای سلجوق انجام شد. ترکهای مهاجر به مرور زمان دولت سلجوقیان را در ایران برپا کردند. اولین مرحله ترک شدن در آذربایجان از قرن یازدهم میلادی در شمال (به جز شروان که تحت حکومت شروانشاهان بودند) و در قرن دوازدهم در نواحی جنوبی آذربایجان آغاز شد.[۳۶] در دوره ایلخانان مغول، قبیلههای ترک به آذربایجان سرازیر شدند. در این دوره، مغولان آذربایجان را تختگاه خود ساخته و بر مردم بومی تبعیض قائل میشدند. عمده سربازان مغولان را قبیلههای ترک و مغول تأمین میکردند که این امر باعث تسهیل ورود آنان توسط ایلخانان به این منطقه شد.[۳۷] دیگر علت آمدن قبایل ترک به آذربایجان، فراوانی چراگاهها و مراتع و شرایط مناسب و مساعد برای پرورش دام در این منطقه بود.[۳۸] پس از مهاجرت تعداد قابل توجهی از قبیلههای ترک و مغول و استقرار آنان در آذربایجان، زبانهای ایرانی آذری و تاتی در این منطقه به مرور کمرنگ تر گردید و زبان ترکی که درمیان لشکریان و سربازان خانها و سربازان حکام بکار میرفت، در این منطقه رواج یافت.[۳۹] با این حال هنگامی که باکو در جنگ ایران و روسیه در سالهای ۱۳–۱۸۰۴ میلادی توسط قوای روس اشغال شد، تقریباً کل جمعیت حدود ۸۰۰۰ نفری آن را تاتها تشکیل میدادند.[۴۰]
ترکسازی آریاییهای سین کیانگ
مقالهٔ اصلی: اسلامیسازی و ترکیسازی در سین کیانگ
در منطقهٔ تاریخی که امروزه سین کیانگ نامیده میشود و شامل مناطق متمایز حوضهٔ تاریم و جونغارستان است، تخارهای هندواروپایی و مردمان سکایی ایرانیتبار سکونت داشتند و پیرو دین بودایی بودند. این منطقه در اثر هجوم اقوام ترکنژاد تحت ترکیسازی و اسلامیسازی قرار گرفت. برخی ملیگرایان اویغور ادعا میکنند که اویغورها شش هزار سال پیش بروز کردهاند در حالی که دیگران پذیرفتهاند که بیشتر نظریههای اخیر نشان میدهند که آنها از مردم شیونگ نو به وجود آمدهاند. اسلامی سازی در سین کیانگ در اوایل سدهٔ دهم میلادی آغاز شد ولی تا سدهٔ هفدهم میلادی تکمیل نشد. فشار برای ایجاد یک دولت مستقل که امروزه با نام ترکستان شرقی شناخته میشود در سدهٔ نوزدهم آغاز شد و تا امروز ادامه دارد.[۴۱]
اسناد و مدارک تاریخی نشان میدهد که منطقهٔ سین کیانگ پیش از سکونت مهاجران مغول و اقوام ترک، سرزمینی ایرانیتبار بوده که اقوام و قبیلههای ایرانی مانند سکاها و سغدها با گویشها و زبانهای شرقی ایرانی (زبانهای ایرانی شرقی) در آن زندگی میکردند. در کتابهای تاریخی از حضور گروههایی از اقوام آریایی در منطقهٔ سین کیانگ نام برده شده است. برخی از آنان حکومت محلی نیز داشتند که رواج زبان سغدی از نشانههای پایدار فرهنگ ایرانی قدیم در این سرزمین بهشمار میآید. همچنین گذر جادهٔ ابریشم از این منطقه سببشده نژادهای گوناگون با فرهنگهای مختلف در آن ساکن شوند و همزیستی مسالمتآمیزی داشته باشند که تجمع فرهنگهای متنوع آسیایی بر غنای فرهنگی آن افزوده است و در این میان زبان و فرهنگ ایرانی به دلیل پیشینهٔ طولانی و توسعهٔ خود حرف اول را میزده است. در سال ۸۴۰ میلادی به دلیل قحطی و خشکسالی و بحران اجتماعی در مغولستان، بسیاری از مغولها به سین کیانگ مهاجرت کردند. از اختلاط مهاجران و سایر اقوام ترک با ساکنان بومی یعنی سکاها و آریاییها نژاد جدیدی به وجود آمد که بعدها به اویغورها معروف شدند. در اثر افزایش تعداد مهاجران، جمعیت قبایل آریایی و ایرانی که به زبانهای شرقی ایرانی صحبت میکردند، کاهش یافت و به تدریج در جمعیت غالب، دچار همگونسازی فرهنگی شدند.[۴۲]
در اثر افزایش تعداد مهاجران، جمعیت قبایل آریایی و ایرانی رو به کاهش گذاشت و کمکم در جمعیت غالب ذوب شدند، در سدهٔ نهم (۸۴۰ میلادی) به علت بروز قحطی و خشکسالی و بحران اجتماعی در فلات مغولستان، تعداد زیادی از مغولها از محل سکونت خود مهاجرت و به سرزمین سینکیانگ وارد شدند که از اختلاط مهاجران و سایر اقوام ترک با ساکنان بومی (سکاها- آریائیها) نژاد جدیدی به وجود آمد که بعدها به اویغورها معروف شدند.[۴۳]
نظریه پانترکیسم وامبری
فاروق سومر مورخ ترک، سه دوره ترکی شدن در آذربایجان را برمیشمارد: دوره سلجوقی، دوره مغول و دوره پس از مغول (دوران قراقویونلو، آق قویونلو و صفویه). طوایف ترک غُز در دو دوره اول در نواحی غربی (آناتولی) و نواحی شمالی (استپهای اران و مغان) سکنی گزیدند یا به اجبار مستقر شدند.[۳۵] در سده یازدهم میلادی مهاجرت ترکهای غُز به ایران و خاور نزدیک آغاز شده بود، که توسط روسای قبیله قنق، طغرل بیک و چغری بیگ، نوههای سلجوق انجام شد. ترکهای مهاجر به مرور زمان دولت سلجوقیان را در ایران برپا کردند. اولین مرحله ترک شدن در آذربایجان از قرن یازدهم میلادی در شمال (به جز شروان که تحت حکومت شروانشاهان بودند) و در قرن دوازدهم در نواحی جنوبی آذربایجان آغاز شد.[۳۶] در دوره ایلخانان مغول، قبیلههای ترک به آذربایجان سرازیر شدند. در این دوره، مغولان آذربایجان را تختگاه خود ساخته و بر مردم بومی تبعیض قائل میشدند. عمده سربازان مغولان را قبیلههای ترک و مغول تأمین میکردند که این امر باعث تسهیل ورود آنان توسط ایلخانان به این منطقه شد.[۳۷] دیگر علت آمدن قبایل ترک به آذربایجان، فراوانی چراگاهها و مراتع و شرایط مناسب و مساعد برای پرورش دام در این منطقه بود.[۳۸] پس از مهاجرت تعداد قابل توجهی از قبیلههای ترک و مغول و استقرار آنان در آذربایجان، زبانهای ایرانی آذری و تاتی در این منطقه به مرور کمرنگ تر گردید و زبان ترکی که درمیان لشکریان و سربازان خانها و سربازان حکام بکار میرفت، در این منطقه رواج یافت.[۳۹] با این حال هنگامی که باکو در جنگ ایران و روسیه در سالهای ۱۳–۱۸۰۴ میلادی توسط قوای روس اشغال شد، تقریباً کل جمعیت حدود ۸۰۰۰ نفری آن را تاتها تشکیل میدادند.[۴۰]
ترکسازی آریاییهای سین کیانگ
مقالهٔ اصلی: اسلامیسازی و ترکیسازی در سین کیانگ
در منطقهٔ تاریخی که امروزه سین کیانگ نامیده میشود و شامل مناطق متمایز حوضهٔ تاریم و جونغارستان است، تخارهای هندواروپایی و مردمان سکایی ایرانیتبار سکونت داشتند و پیرو دین بودایی بودند. این منطقه در اثر هجوم اقوام ترکنژاد تحت ترکیسازی و اسلامیسازی قرار گرفت. برخی ملیگرایان اویغور ادعا میکنند که اویغورها شش هزار سال پیش بروز کردهاند در حالی که دیگران پذیرفتهاند که بیشتر نظریههای اخیر نشان میدهند که آنها از مردم شیونگ نو به وجود آمدهاند. اسلامی سازی در سین کیانگ در اوایل سدهٔ دهم میلادی آغاز شد ولی تا سدهٔ هفدهم میلادی تکمیل نشد. فشار برای ایجاد یک دولت مستقل که امروزه با نام ترکستان شرقی شناخته میشود در سدهٔ نوزدهم آغاز شد و تا امروز ادامه دارد.[۴۱]
اسناد و مدارک تاریخی نشان میدهد که منطقهٔ سین کیانگ پیش از سکونت مهاجران مغول و اقوام ترک، سرزمینی ایرانیتبار بوده که اقوام و قبیلههای ایرانی مانند سکاها و سغدها با گویشها و زبانهای شرقی ایرانی (زبانهای ایرانی شرقی) در آن زندگی میکردند. در کتابهای تاریخی از حضور گروههایی از اقوام آریایی در منطقهٔ سین کیانگ نام برده شده است. برخی از آنان حکومت محلی نیز داشتند که رواج زبان سغدی از نشانههای پایدار فرهنگ ایرانی قدیم در این سرزمین بهشمار میآید. همچنین گذر جادهٔ ابریشم از این منطقه سببشده نژادهای گوناگون با فرهنگهای مختلف در آن ساکن شوند و همزیستی مسالمتآمیزی داشته باشند که تجمع فرهنگهای متنوع آسیایی بر غنای فرهنگی آن افزوده است و در این میان زبان و فرهنگ ایرانی به دلیل پیشینهٔ طولانی و توسعهٔ خود حرف اول را میزده است. در سال ۸۴۰ میلادی به دلیل قحطی و خشکسالی و بحران اجتماعی در مغولستان، بسیاری از مغولها به سین کیانگ مهاجرت کردند. از اختلاط مهاجران و سایر اقوام ترک با ساکنان بومی یعنی سکاها و آریاییها نژاد جدیدی به وجود آمد که بعدها به اویغورها معروف شدند. در اثر افزایش تعداد مهاجران، جمعیت قبایل آریایی و ایرانی که به زبانهای شرقی ایرانی صحبت میکردند، کاهش یافت و به تدریج در جمعیت غالب، دچار همگونسازی فرهنگی شدند.[۴۲]
در اثر افزایش تعداد مهاجران، جمعیت قبایل آریایی و ایرانی رو به کاهش گذاشت و کمکم در جمعیت غالب ذوب شدند، در سدهٔ نهم (۸۴۰ میلادی) به علت بروز قحطی و خشکسالی و بحران اجتماعی در فلات مغولستان، تعداد زیادی از مغولها از محل سکونت خود مهاجرت و به سرزمین سینکیانگ وارد شدند که از اختلاط مهاجران و سایر اقوام ترک با ساکنان بومی (سکاها- آریائیها) نژاد جدیدی به وجود آمد که بعدها به اویغورها معروف شدند.[۴۳]
نظریه پانترکیسم وامبری
چهرههایی از ترکزبانهای آناتولی: مصطفی کمال آتاترک (آتاترک) به همراه مادر و خواهر. ترکزبانهای آناتولی از نژادهایی آمیخته هستند.
همچنین ببینید: آرمینیوس وامبری
بسیاری از اقوام ترکزبان، زبان ترکی را بر اثر ارتباط و آمیزش با ترک زبانان اخذ کردهاند، از این رو اصطلاحاتی چون «خلقهای ترک» و «ترکان» به مفهوم قوم ترک نیستند و نام ترک نیز اغلب جنبهٔ زبانی دارد.[۴۴] از میان اقوامی که امروزه ترک نام گرفتهاند بسیاری از اقوام نامبرده در زیر در تاریخ قدیم هیچگاه خود و قوم خود را ترک نمینامیدند. در مورد بخشی از این اقوام تنها پس از وارد شدن نظریه پانترکیسم توسط آرمینیوس وامبری یهودی و فرستاده پنهانی وزارت خارجهٔ بریتانیا به منطقه این نام رفتهرفته برای این اقوام نیز رواج یافت.[۴۵] بر این اساس اقوامی که خود را ترک نمینامند عبارتند از:[۴۶]
باشقیرها
تاتارها (ولگا، کریمه، دوبروجا)
ناگایباکها
نوقاییها
کاراییمها
کاراچایی-بالکاریها
کومیکها
کریمچاکها
آلتاییها
گاگائوزها
اورومچیها
تووانها
توفاها
شورها
خاکاسها
تاتارهای چولیم
سالارها
چوواشها
یاکوتها
دولگانها
همچنین ببینید: آرمینیوس وامبری
بسیاری از اقوام ترکزبان، زبان ترکی را بر اثر ارتباط و آمیزش با ترک زبانان اخذ کردهاند، از این رو اصطلاحاتی چون «خلقهای ترک» و «ترکان» به مفهوم قوم ترک نیستند و نام ترک نیز اغلب جنبهٔ زبانی دارد.[۴۴] از میان اقوامی که امروزه ترک نام گرفتهاند بسیاری از اقوام نامبرده در زیر در تاریخ قدیم هیچگاه خود و قوم خود را ترک نمینامیدند. در مورد بخشی از این اقوام تنها پس از وارد شدن نظریه پانترکیسم توسط آرمینیوس وامبری یهودی و فرستاده پنهانی وزارت خارجهٔ بریتانیا به منطقه این نام رفتهرفته برای این اقوام نیز رواج یافت.[۴۵] بر این اساس اقوامی که خود را ترک نمینامند عبارتند از:[۴۶]
باشقیرها
تاتارها (ولگا، کریمه، دوبروجا)
ناگایباکها
نوقاییها
کاراییمها
کاراچایی-بالکاریها
کومیکها
کریمچاکها
آلتاییها
گاگائوزها
اورومچیها
تووانها
توفاها
شورها
خاکاسها
تاتارهای چولیم
سالارها
چوواشها
یاکوتها
دولگانها