VESAL_ALAVI Telegram 291
اسحاق جان انور تو چیکار کردی؟؟؟!!!
مگه میشه ی نفر در این کیفیت شعر بگه در این کیفیت بخونه و اینجوری طراحی کنه ی اوازو
ماهاست بی خوابم،
ماهاست هرجا میرم هر صحبتی شروع بشه به اسم تو و هنر تو ختم میشه
بارها با رفیقام در مورد فهم کلمات توی آواز گپ زدم ،گپای طولانی
وقتی بیشتر تو رو شنیدم متوجه شدم فهمیدن کلمات مهم نیس،دردیو دوا نمیکنه.اصل درک اون کلماته .
اون کلمات باید روزگارتو سیاه کرده باشن تا تو وقتی میخونیشون شنونده ها هم روزگارشون سیاه شه
مثل من که با اشعار تو،با ادراک تو ،با صدای تو روزگارم سیاه شده
....
به معنای واقعی تو آلترناتیوی هستی برای آواز برای موسیقی
هر کدوم از اشعار کلاسیکی که اجرا کردی طعم جدیدی بخشید به مفاهیم درون اون شعر
....
زمانی که در نقش عبید زاکانی میگی حافظا من قسم خورده ام به قرآنا
عجیب ترین قسمی بود که توی زندگیم شنیده بودم 
قسمی که صرفا خوش لحن نبود انگار پشتش باور عجیبی بود

سیر صدای تو رو از تیتراژ سالاد فصل رصد کردم تا آخرین اثرت که اسمش نگاهه
فقط سوال اینکه مگه میشه صدای ی نفر انقد تغییر کنه ؟
نمیدونم چی بهت گذشته ...
فقط خوب میدونم که صدات قطعه به قطعه پیرتر و شکسته تر شده ولی انگار روز به روز به رهایی نزدیک تر میشدی
....
امان از نقطه های ایست معلقی که توی آوازت داری
امان از کلمات روشن درون شعرت که هیچ وقت هیچ وقت در فضای ملودیک روشن حل نمیشن و همیشه معلق رها میشن و در عوض کلمات ادبی تو با بار منفی و سیاه حسی همگی در یک فضای غریب حل میشن
تمام این پارادوکس های حسی باعث نامیرا شدن آواز و کلام تو شدن حداقل برای من،منی که خیلی زیاد ادعام میشه
تو تنها و تنها و تنها خواننده ای هستی که عبارات امید بخشو سرکوب میکنی چرا که فریب نهفته در امید رو بیشتر از هر کس دیگه ای درک کردی
در عین حال تردید ندارم تو ثانیه ای به این موضوعات فکر نمی‌کردی این بنایی بود که در ناخودآگاه تو بر پایه ی زیست عجیبت در تو نهادینه شده بود
برای همین همه این قواعد، درست در عین حال ترسناکن
.....
چراغ چشمک فانوس نیرنگ رسیدن داشت
شب خوش باوری هایم مزار صبح فردا شد
.....
این روزها بزرگترین حسرت زندگیم اینه که ای کاش بیشتر میشناختمت
ای کاش ساعت ها مقابل تو می‌نشستم و فقط سوال می پرسیدم
ای کاش اون زمانی که نوزده سالم بود و در کنار بزرگی مثل تو اپرای حافظ رو خوندم شعورم از موسیقی بیشتر بود ای کاش اونموقع می‌فهمیدم تو چقدر عجیبی
مث چسب می چسبیدم بهت دنبالت میکردم ببینم تو چیکار می کنی تو کی هستی
ای کاش...
ای کاش...
ای کاش...
....
از تو برای همه ما
موج دریازده را تنگه ساحل قفس است/ ماهی تُنگ نباشد دل طوفانی ما
عاقلان پا مگذارید به میخانه عشق/ داغ صد مهر جنون خورده به‌پیشانی ما
ترمه و اطلس و دیبا همگی مال شما/خرقه ای نیست برازنده ی عریانی ما
زلف ما چون خم زنجیر گره در گره است/شانه رم می‌کند از فرط پریشانی ما
.......
#اسحاق_انور

‌‌



tgoop.com/vesal_alavi/291
Create:
Last Update:

اسحاق جان انور تو چیکار کردی؟؟؟!!!
مگه میشه ی نفر در این کیفیت شعر بگه در این کیفیت بخونه و اینجوری طراحی کنه ی اوازو
ماهاست بی خوابم،
ماهاست هرجا میرم هر صحبتی شروع بشه به اسم تو و هنر تو ختم میشه
بارها با رفیقام در مورد فهم کلمات توی آواز گپ زدم ،گپای طولانی
وقتی بیشتر تو رو شنیدم متوجه شدم فهمیدن کلمات مهم نیس،دردیو دوا نمیکنه.اصل درک اون کلماته .
اون کلمات باید روزگارتو سیاه کرده باشن تا تو وقتی میخونیشون شنونده ها هم روزگارشون سیاه شه
مثل من که با اشعار تو،با ادراک تو ،با صدای تو روزگارم سیاه شده
....
به معنای واقعی تو آلترناتیوی هستی برای آواز برای موسیقی
هر کدوم از اشعار کلاسیکی که اجرا کردی طعم جدیدی بخشید به مفاهیم درون اون شعر
....
زمانی که در نقش عبید زاکانی میگی حافظا من قسم خورده ام به قرآنا
عجیب ترین قسمی بود که توی زندگیم شنیده بودم 
قسمی که صرفا خوش لحن نبود انگار پشتش باور عجیبی بود

سیر صدای تو رو از تیتراژ سالاد فصل رصد کردم تا آخرین اثرت که اسمش نگاهه
فقط سوال اینکه مگه میشه صدای ی نفر انقد تغییر کنه ؟
نمیدونم چی بهت گذشته ...
فقط خوب میدونم که صدات قطعه به قطعه پیرتر و شکسته تر شده ولی انگار روز به روز به رهایی نزدیک تر میشدی
....
امان از نقطه های ایست معلقی که توی آوازت داری
امان از کلمات روشن درون شعرت که هیچ وقت هیچ وقت در فضای ملودیک روشن حل نمیشن و همیشه معلق رها میشن و در عوض کلمات ادبی تو با بار منفی و سیاه حسی همگی در یک فضای غریب حل میشن
تمام این پارادوکس های حسی باعث نامیرا شدن آواز و کلام تو شدن حداقل برای من،منی که خیلی زیاد ادعام میشه
تو تنها و تنها و تنها خواننده ای هستی که عبارات امید بخشو سرکوب میکنی چرا که فریب نهفته در امید رو بیشتر از هر کس دیگه ای درک کردی
در عین حال تردید ندارم تو ثانیه ای به این موضوعات فکر نمی‌کردی این بنایی بود که در ناخودآگاه تو بر پایه ی زیست عجیبت در تو نهادینه شده بود
برای همین همه این قواعد، درست در عین حال ترسناکن
.....
چراغ چشمک فانوس نیرنگ رسیدن داشت
شب خوش باوری هایم مزار صبح فردا شد
.....
این روزها بزرگترین حسرت زندگیم اینه که ای کاش بیشتر میشناختمت
ای کاش ساعت ها مقابل تو می‌نشستم و فقط سوال می پرسیدم
ای کاش اون زمانی که نوزده سالم بود و در کنار بزرگی مثل تو اپرای حافظ رو خوندم شعورم از موسیقی بیشتر بود ای کاش اونموقع می‌فهمیدم تو چقدر عجیبی
مث چسب می چسبیدم بهت دنبالت میکردم ببینم تو چیکار می کنی تو کی هستی
ای کاش...
ای کاش...
ای کاش...
....
از تو برای همه ما
موج دریازده را تنگه ساحل قفس است/ ماهی تُنگ نباشد دل طوفانی ما
عاقلان پا مگذارید به میخانه عشق/ داغ صد مهر جنون خورده به‌پیشانی ما
ترمه و اطلس و دیبا همگی مال شما/خرقه ای نیست برازنده ی عریانی ما
زلف ما چون خم زنجیر گره در گره است/شانه رم می‌کند از فرط پریشانی ما
.......
#اسحاق_انور

‌‌

BY Vesal Alavi


Share with your friend now:
tgoop.com/vesal_alavi/291

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

The imprisonment came as Telegram said it was "surprised" by claims that privacy commissioner Ada Chung Lai-ling is seeking to block the messaging app due to doxxing content targeting police and politicians. Polls Your posting frequency depends on the topic of your channel. If you have a news channel, it’s OK to publish new content every day (or even every hour). For other industries, stick with 2-3 large posts a week. best-secure-messaging-apps-shutterstock-1892950018.jpg Hui said the time period and nature of some offences “overlapped” and thus their prison terms could be served concurrently. The judge ordered Ng to be jailed for a total of six years and six months.
from us


Telegram Vesal Alavi
FROM American