اینجا #آلمان🇩🇪
خانه #یولیا ـ قسمت دوم
🔸یک. اولین بار پارسال بود که رفتم خانه یولیا. همان جلوی در فهمیدم که دوست پسر ایرانی اش - نیکو (Nico) - حتی "سلام"و "چطوری" را به #فارسی نمی فهمد! یولیا می گوید شاخ در آورده وقتی فهمیده که دوست پسر ایرانی اش، فارسی بلد نیست!! پدر نیکو ایرانی است و مادرش آلمانی. او در آلمان به دنیا آمده، اما در بچگی دو سال #ایران زندگی کرده... و متاسفانه نیکو تنها نیست. خیلی از ایرانی های ساکن آلمان، اصلا برایشان مهم نیست که بچه هایشان فارسی بلد باشند، حتی در حد حرف زدن! از چند دوست خارجی دیگر هم شنیده ام که برایشان عجیب بوده فارسی بلد نبودن ایرانی ها! از نظر این ها فرقی نمی کند زبان مثل انگلیسی و فرانسوی پرکاربرد باشد یا مثل سواحیلی غریب و کم کاربرد. بهرحال حیف است که ذهن بچه ای که می توانسته بدون #آموزش رسمی #دوزبانه رشد کند، محدود شود.
🔹دو. سباستین، همکار آلمانی من در #دانشگاه هر روز با من به فارسی سلام و احوالپرسی می کند. همان اوایل یک روز با هم رفته بودیم ناهار، از من پرسید عبارتی که معادل "گوتن اپتیت" آلمانی باشد به فارسی چیست، گفتم #نوش_جان! بعد از ناهار، وارد آفیس که شدیم برگه و خودکار آورد که برایش نوش جان را به فارسی بنویسم! به قول خودش باید از این فرصت که من چند سال با او هم آفیس هستم استفاده کرده و علاوه بر #انگلیسی و #اسپانیایی و #ایتالیایی و #فرانسوی که بهشان مسلط است، کمی هم فارسی یاد بگیرد!
🔸سه. صاحبخانه دوستم #شیما، یک خانم آلمانی است که حداقل شصت و چند سال سن دارد. الان چند وقتی است که دارد زبان روسی یاد می گیرد! چرا؟! چون قرار است یک سال و نیم دیگر یک سفر توریستی داشته باشد به #روسیه! و خب زبان را باید یاد گرفت، چون دری است به سمت یک دنیای جدید!...
🔻در داستان های #یولیا با بعضی از المان های #فرهنگ آلمانی بیشتر آشنا خواهید شد. ادامه دارد...
🔹🔸روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
خانه #یولیا ـ قسمت دوم
🔸یک. اولین بار پارسال بود که رفتم خانه یولیا. همان جلوی در فهمیدم که دوست پسر ایرانی اش - نیکو (Nico) - حتی "سلام"و "چطوری" را به #فارسی نمی فهمد! یولیا می گوید شاخ در آورده وقتی فهمیده که دوست پسر ایرانی اش، فارسی بلد نیست!! پدر نیکو ایرانی است و مادرش آلمانی. او در آلمان به دنیا آمده، اما در بچگی دو سال #ایران زندگی کرده... و متاسفانه نیکو تنها نیست. خیلی از ایرانی های ساکن آلمان، اصلا برایشان مهم نیست که بچه هایشان فارسی بلد باشند، حتی در حد حرف زدن! از چند دوست خارجی دیگر هم شنیده ام که برایشان عجیب بوده فارسی بلد نبودن ایرانی ها! از نظر این ها فرقی نمی کند زبان مثل انگلیسی و فرانسوی پرکاربرد باشد یا مثل سواحیلی غریب و کم کاربرد. بهرحال حیف است که ذهن بچه ای که می توانسته بدون #آموزش رسمی #دوزبانه رشد کند، محدود شود.
🔹دو. سباستین، همکار آلمانی من در #دانشگاه هر روز با من به فارسی سلام و احوالپرسی می کند. همان اوایل یک روز با هم رفته بودیم ناهار، از من پرسید عبارتی که معادل "گوتن اپتیت" آلمانی باشد به فارسی چیست، گفتم #نوش_جان! بعد از ناهار، وارد آفیس که شدیم برگه و خودکار آورد که برایش نوش جان را به فارسی بنویسم! به قول خودش باید از این فرصت که من چند سال با او هم آفیس هستم استفاده کرده و علاوه بر #انگلیسی و #اسپانیایی و #ایتالیایی و #فرانسوی که بهشان مسلط است، کمی هم فارسی یاد بگیرد!
🔸سه. صاحبخانه دوستم #شیما، یک خانم آلمانی است که حداقل شصت و چند سال سن دارد. الان چند وقتی است که دارد زبان روسی یاد می گیرد! چرا؟! چون قرار است یک سال و نیم دیگر یک سفر توریستی داشته باشد به #روسیه! و خب زبان را باید یاد گرفت، چون دری است به سمت یک دنیای جدید!...
🔻در داستان های #یولیا با بعضی از المان های #فرهنگ آلمانی بیشتر آشنا خواهید شد. ادامه دارد...
🔹🔸روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
اینجا #ایران 🇮🇷
#هرمزگان
🔸وقتی به اهالی مهربان و بی آلایش هرمزگان گفتم که می خواهم از آنها عکس بگیرم، به راحتی قبول کردند. خانم نارنجی پوش در عکس بالا، با قلیونش ژست جالبی گرفته بود. از او که تعریف کردم، خانمی که چادرسیاه با گل های نارنجی پوشیده بود به من گفت برایش شوهر پیدا کنم. می گفت شوهر تهرانی خوبه...
🔹این پسرک از خاک های رنگی تپه های زیبای هرمز #سوغات درست می کرد و می فروخت. وقتی به او گفتم می خواهم عکس بگیرم، کت کهنه اش را از پشتش برداشت و موهایش را مرتب کرد...
روایت از #نعیمه و #رضا
🔹🔸روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
#هرمزگان
🔸وقتی به اهالی مهربان و بی آلایش هرمزگان گفتم که می خواهم از آنها عکس بگیرم، به راحتی قبول کردند. خانم نارنجی پوش در عکس بالا، با قلیونش ژست جالبی گرفته بود. از او که تعریف کردم، خانمی که چادرسیاه با گل های نارنجی پوشیده بود به من گفت برایش شوهر پیدا کنم. می گفت شوهر تهرانی خوبه...
🔹این پسرک از خاک های رنگی تپه های زیبای هرمز #سوغات درست می کرد و می فروخت. وقتی به او گفتم می خواهم عکس بگیرم، کت کهنه اش را از پشتش برداشت و موهایش را مرتب کرد...
روایت از #نعیمه و #رضا
🔹🔸روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
اینجا #ایران 🇮🇷
روستای #درک
🔸هیچ وقت فکر نمی کردم در دنیا جایی به این اسم وجود داشته باشد! برای رفتن به #چابهار (و بعد #پاکستان) تصمیم گرفتیم شب را در درک بگذرانیم.
🔹ظاهرا اینترنت هنوز به درک واصل نشده و هیچ اثری از #اینترنت در این روستا نبود. من که قرار بود همان شب برای یکی از #دانشگاه های خارجی مدارک و متن هایم را بفرستم، مجبور شدم این کار را از طریق اس ام اس فرستادن برای دوستم در تهران انجام بدهم!
🔸صبح بچه های #روستا آمدند پیشمان، یکی شان می گفت تا به حال از درک بیرون نرفته و آرزوی دیدن #تهران را داشت. #محرومیت در تلخندهاشان موج می زد...
🔹ساحل درک زیبا بود، جایی که #دریا و نخل و تپه ماهورها به هم می رسیدند...
🔸و در همان #ساحل بود که این #اتومبیل های گرانقیمت را دیدیم. ما که همه عمر تهران زندگی کرده بودیم، دلمان می خواست و #حسرت می خوردیم، نمی دانم بچه های روستا چه احساسی داشتند...
روایت از #نعیمه و #رضا
🔹🔸روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
روستای #درک
🔸هیچ وقت فکر نمی کردم در دنیا جایی به این اسم وجود داشته باشد! برای رفتن به #چابهار (و بعد #پاکستان) تصمیم گرفتیم شب را در درک بگذرانیم.
🔹ظاهرا اینترنت هنوز به درک واصل نشده و هیچ اثری از #اینترنت در این روستا نبود. من که قرار بود همان شب برای یکی از #دانشگاه های خارجی مدارک و متن هایم را بفرستم، مجبور شدم این کار را از طریق اس ام اس فرستادن برای دوستم در تهران انجام بدهم!
🔸صبح بچه های #روستا آمدند پیشمان، یکی شان می گفت تا به حال از درک بیرون نرفته و آرزوی دیدن #تهران را داشت. #محرومیت در تلخندهاشان موج می زد...
🔹ساحل درک زیبا بود، جایی که #دریا و نخل و تپه ماهورها به هم می رسیدند...
🔸و در همان #ساحل بود که این #اتومبیل های گرانقیمت را دیدیم. ما که همه عمر تهران زندگی کرده بودیم، دلمان می خواست و #حسرت می خوردیم، نمی دانم بچه های روستا چه احساسی داشتند...
روایت از #نعیمه و #رضا
🔹🔸روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینجا #آلمان 🇩🇪
🔸این هم #کامپیوتر ۳۵سال پیش. همکار آلمانی دوستم مهدی- اینگولف- وقتی که 25 سالش بود، از این برای انجام کارهای #دانشگاه استفاده می کرد.
🔹اینگولف الان شصت ساله است و طبق #قانون_بازنشستگی آلمان، مجبور است تا ۶۷ سالگی کار کند...
آی دی اینستاگرام #مهدی: elektrotechniker
🔹🔸روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
🔸این هم #کامپیوتر ۳۵سال پیش. همکار آلمانی دوستم مهدی- اینگولف- وقتی که 25 سالش بود، از این برای انجام کارهای #دانشگاه استفاده می کرد.
🔹اینگولف الان شصت ساله است و طبق #قانون_بازنشستگی آلمان، مجبور است تا ۶۷ سالگی کار کند...
آی دی اینستاگرام #مهدی: elektrotechniker
🔹🔸روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
اینجا #آلمان 🇩🇪
"سال نو #مبارک"
🔸امروز وارد کلاس که شدم، چند دقیقه ای از شروع کلاس گذشته بود. رفتم آن ته کلاس بنشینم که استاد آلمانی رو به من کرد و بلند گفت "سال نو مبارک!" گفت که دیروز کلی تمرین کرده تا بتونه کلمات رو درست تلفظ کنه. بعد هم رو کرد به بقیه بچه ها و کمی درباره سال نوی #ایرانی و انتخاب خوب ایرانی ها برای شروع سال که مصادف با شروع #بهار هست، توضیح داد. گفت که با شروع سال نوی ایرانی، آلمانی ها هم می تونن انتظار داشته باشن که کم کم هوای بهتری رو تجربه کنن...
🔹بعد از معنای "سال نو مبارک" پرسید و گفت که آیا "هپی نیو یر" انگلیسی ترجمه خوبی برای آن هست یا نه. توضیح دادم که: "مبارک" معنایی بالاتر از "خوشی و شاد بودن" داره. گاهی بخاطر چیزی شاد و خوش هستیم، اما خیلی زود از دستش می دیم، یا بعدها می فهمیم که اشتباه می کرده ایم و در واقع به ضررمون بوده. ما برای همدیگه آرزو می کنیم که اتفاقای خوبی رو تجربه کنن که "همیشه" بخاطرش شاد خواهند بود. و معتقدیم که در هر اتفاق خوبی، برکت از جانب #خدا هست.
🔸در کلاس امروز دو نفر آلمانی، چهار #هندی، یک #انگلیسی، دو #اسپانیایی، دو #برزیلی، و یک #رومانیایی نشسته بودند و برای همه شان مفهوم #برکت خیلی جالب بود. یکی از هندی ها می گفت بعضی از مردم ما هم از این کلمه استفاده می کنند، اما من که هندو هستم، معنای دقیقش را نمی دانستم. استاد گفت که اکثر ما هم به این مفهومی که می گویی اعتقاد داریم، اما کلمه ای برای بیان دقیق آن نداریم... بعد از من خواست که "سال نو مبارک" را برایش روی کاغذ بنویسم. می گفت لازمم می شود!
** پی نوشت:
از دعاهایی که از امام رضا(ع) نقل شده، این است: اللهم بارک لنا فی ما اعطیت (خدایا در هر آنچه که به ما می دهی، برکت قرار بده)
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
"سال نو #مبارک"
🔸امروز وارد کلاس که شدم، چند دقیقه ای از شروع کلاس گذشته بود. رفتم آن ته کلاس بنشینم که استاد آلمانی رو به من کرد و بلند گفت "سال نو مبارک!" گفت که دیروز کلی تمرین کرده تا بتونه کلمات رو درست تلفظ کنه. بعد هم رو کرد به بقیه بچه ها و کمی درباره سال نوی #ایرانی و انتخاب خوب ایرانی ها برای شروع سال که مصادف با شروع #بهار هست، توضیح داد. گفت که با شروع سال نوی ایرانی، آلمانی ها هم می تونن انتظار داشته باشن که کم کم هوای بهتری رو تجربه کنن...
🔹بعد از معنای "سال نو مبارک" پرسید و گفت که آیا "هپی نیو یر" انگلیسی ترجمه خوبی برای آن هست یا نه. توضیح دادم که: "مبارک" معنایی بالاتر از "خوشی و شاد بودن" داره. گاهی بخاطر چیزی شاد و خوش هستیم، اما خیلی زود از دستش می دیم، یا بعدها می فهمیم که اشتباه می کرده ایم و در واقع به ضررمون بوده. ما برای همدیگه آرزو می کنیم که اتفاقای خوبی رو تجربه کنن که "همیشه" بخاطرش شاد خواهند بود. و معتقدیم که در هر اتفاق خوبی، برکت از جانب #خدا هست.
🔸در کلاس امروز دو نفر آلمانی، چهار #هندی، یک #انگلیسی، دو #اسپانیایی، دو #برزیلی، و یک #رومانیایی نشسته بودند و برای همه شان مفهوم #برکت خیلی جالب بود. یکی از هندی ها می گفت بعضی از مردم ما هم از این کلمه استفاده می کنند، اما من که هندو هستم، معنای دقیقش را نمی دانستم. استاد گفت که اکثر ما هم به این مفهومی که می گویی اعتقاد داریم، اما کلمه ای برای بیان دقیق آن نداریم... بعد از من خواست که "سال نو مبارک" را برایش روی کاغذ بنویسم. می گفت لازمم می شود!
** پی نوشت:
از دعاهایی که از امام رضا(ع) نقل شده، این است: اللهم بارک لنا فی ما اعطیت (خدایا در هر آنچه که به ما می دهی، برکت قرار بده)
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
اینجا # آلمان 🇩🇪
سالمندان ورزشکار و راست قامت...
در #اینستاگرام #زیرگنبدکبود بخوانید:
https://www.instagram.com/p/BvjJSNPAj7o/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1dd8ugg2z1z99
سالمندان ورزشکار و راست قامت...
در #اینستاگرام #زیرگنبدکبود بخوانید:
https://www.instagram.com/p/BvjJSNPAj7o/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1dd8ugg2z1z99
Instagram
زیر گنبد کبود
اینجا #آلمان🇩🇪 /// این آقایی که پشتش به دوربین است و سوار #اسکوتر، یک موی غیرسفید در سرش نداشت. از کنارم که رد شد صورتش را دیدم که پر از چروک بود. // یادم هست دو سه سال پیش هم - زمانی که انقدر دوربین به دست نبودم ؛) - یک بار که از سربالایی تند یکی از خیابان…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینجا #آلمان🇩🇪
#ترافیک شدید عصرگاهی در یک #اتوبان...
🔹یک. اکثر ماشین ها به محض رسیدن به ترافیک، به کنار لاین می روند، چون همیشه ممکن است یک ماشین #آتشنشانی یا #آمبولانس بخواهد سریع رد شود... بارها شاهد بوده ام که در یک ترافیک سنگین، ماشین امداد یا پلیس، با سرعت زیاد از وسط رد شده، انقدر سریع که هنوز نشده فیلم بگیرم از این صحنه!!
🔸دو. #موتورسوارها دقیقا مثل یک #ماشین رفتار می کنند: یک وسیله نقلیه موتوری که در صف می ایستد و ترافیک را تحمل می کند! نه کنار دست یک ماشین می ایستند که اگر بخواهی دستت را بیرون ببری بخورد بهشان، نه از بغل صف رد می شوند که زود برسند به جلوی صف و احیانا زیرزیرکی چراغ را هم رد کنند!
🔹🔸 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
https://www.instagram.com/p/BvyTaeRgB5m/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1oto1pl2i1hxd
#ترافیک شدید عصرگاهی در یک #اتوبان...
🔹یک. اکثر ماشین ها به محض رسیدن به ترافیک، به کنار لاین می روند، چون همیشه ممکن است یک ماشین #آتشنشانی یا #آمبولانس بخواهد سریع رد شود... بارها شاهد بوده ام که در یک ترافیک سنگین، ماشین امداد یا پلیس، با سرعت زیاد از وسط رد شده، انقدر سریع که هنوز نشده فیلم بگیرم از این صحنه!!
🔸دو. #موتورسوارها دقیقا مثل یک #ماشین رفتار می کنند: یک وسیله نقلیه موتوری که در صف می ایستد و ترافیک را تحمل می کند! نه کنار دست یک ماشین می ایستند که اگر بخواهی دستت را بیرون ببری بخورد بهشان، نه از بغل صف رد می شوند که زود برسند به جلوی صف و احیانا زیرزیرکی چراغ را هم رد کنند!
🔹🔸 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
https://www.instagram.com/p/BvyTaeRgB5m/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1oto1pl2i1hxd
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینجا #آلمان🇩🇪
من خودم هستم!!
🔹روی تمام لاینها در نزدیک تقاطعها، فلشهایی گذاشته اند که مسیر را بعد از #تقاطع مشخص می کند. راننده بنز (سمت راست تصویر) می داند که باید قبل از رسیدن به چهارراه، مسیرش را مشخصکند و در لاین مربوطه بایستد، وگرنه باید از پیچیدن صرف نظر کند و بعدا از راه دیگری به مقصدش برسد.
🔸فقط یک فلش گذاری ساده در کف خیابان هم نیست. موقع نزدیک شدن به تقاطع چمنکاریها را باریک می کنند تا عرض #خیابان بازتر شود (پشت ماشین بنز در فیلم) و جا برای لاین های پیچیدن به راست و چپ فراهم شود.
🔹و حتما اگر دو لاین برای پیچیدن به راست باشد، خیابان دست راستی دو لاین یا بیشتر دارد. قرار نیست ماشین ها موقع ورود به خیابان کناری از هم دیگر راه بگیرند یا راه بدهند! مسیر طبق قانون مشخص است و اگر موقع پیچیدن لاین عوض کنی، قطعا راننده کناردستی را دچار شوک و وحشت می کنی و احتمالا #تصادف!
من خودم هستم! اما وقتی از ایران به اینجا می آیم، یک شبه رانندگی ام متحول می شود. سیستم را طوری طراحی کرده اند، که عمل به قانون راحت تر است.
#سیاستگذاری #رفتار_اجتماعی
🔹🔸روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
من خودم هستم!!
🔹روی تمام لاینها در نزدیک تقاطعها، فلشهایی گذاشته اند که مسیر را بعد از #تقاطع مشخص می کند. راننده بنز (سمت راست تصویر) می داند که باید قبل از رسیدن به چهارراه، مسیرش را مشخصکند و در لاین مربوطه بایستد، وگرنه باید از پیچیدن صرف نظر کند و بعدا از راه دیگری به مقصدش برسد.
🔸فقط یک فلش گذاری ساده در کف خیابان هم نیست. موقع نزدیک شدن به تقاطع چمنکاریها را باریک می کنند تا عرض #خیابان بازتر شود (پشت ماشین بنز در فیلم) و جا برای لاین های پیچیدن به راست و چپ فراهم شود.
🔹و حتما اگر دو لاین برای پیچیدن به راست باشد، خیابان دست راستی دو لاین یا بیشتر دارد. قرار نیست ماشین ها موقع ورود به خیابان کناری از هم دیگر راه بگیرند یا راه بدهند! مسیر طبق قانون مشخص است و اگر موقع پیچیدن لاین عوض کنی، قطعا راننده کناردستی را دچار شوک و وحشت می کنی و احتمالا #تصادف!
من خودم هستم! اما وقتی از ایران به اینجا می آیم، یک شبه رانندگی ام متحول می شود. سیستم را طوری طراحی کرده اند، که عمل به قانون راحت تر است.
#سیاستگذاری #رفتار_اجتماعی
🔹🔸روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
اینجا #آلمان🇩🇪
🔸فرقی نمی کند محله افراد #متمول و خانههای حیاط دار و پر از گل و گیاه باشد، یا محله آپارتماننشینها و دانشجوها! #تجمل در نمای ساختمان برایشان معنا ندارد انگار!
🔹در این پنج سال هفده هجده شهر آلمان رفتهام و هرگز یک ساختمان شبیه خانههای بالاشهر تهران که از نمای بیرونی و لابی آنچنانیاش بشود حدود درآمد ساکنان را حدس زد، ندیدهام. وضع درآمد افراد بیشتر از امکانات و وسایل مختلفی که داخل خانه استفاده میکنند (و معمولا هم نمایشی نیست) معلوم می شود. برای خیره کردن چشم دیگران و عابرانی که نمیشناسند، خرج نمیکنند.
🔸هیچ کدام از ساختمان های این عکس، مدل تیپیکال آلمانی نیست (بعدا برایتان عکس و فیلم از کوچه و خیابانها می گذارم). اما این عکس را برای این گرفتم که در آن میتوانید یکی از شیکترین نماهای بیرونی را در کنار یکی از خرابترینهای شهر ببینید. چوب نمای ساختمان سمت چپ، از شیک ترین مصالحی است که تا به حال دیدهام برای #نمای_ساختمان استفاده میکنند. و جلوی ساختمان سمت راستی حصار کشیده اند که دستی به سر و روی نمای خرابش بکشند...
🔹🔸روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
🔸فرقی نمی کند محله افراد #متمول و خانههای حیاط دار و پر از گل و گیاه باشد، یا محله آپارتماننشینها و دانشجوها! #تجمل در نمای ساختمان برایشان معنا ندارد انگار!
🔹در این پنج سال هفده هجده شهر آلمان رفتهام و هرگز یک ساختمان شبیه خانههای بالاشهر تهران که از نمای بیرونی و لابی آنچنانیاش بشود حدود درآمد ساکنان را حدس زد، ندیدهام. وضع درآمد افراد بیشتر از امکانات و وسایل مختلفی که داخل خانه استفاده میکنند (و معمولا هم نمایشی نیست) معلوم می شود. برای خیره کردن چشم دیگران و عابرانی که نمیشناسند، خرج نمیکنند.
🔸هیچ کدام از ساختمان های این عکس، مدل تیپیکال آلمانی نیست (بعدا برایتان عکس و فیلم از کوچه و خیابانها می گذارم). اما این عکس را برای این گرفتم که در آن میتوانید یکی از شیکترین نماهای بیرونی را در کنار یکی از خرابترینهای شهر ببینید. چوب نمای ساختمان سمت چپ، از شیک ترین مصالحی است که تا به حال دیدهام برای #نمای_ساختمان استفاده میکنند. و جلوی ساختمان سمت راستی حصار کشیده اند که دستی به سر و روی نمای خرابش بکشند...
🔹🔸روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینجا #آلمان🇩🇪
🔹این هم حنابندان آلمانی! رسم این است که عروس خانوم یک روز قبل از عروسی با چند نفر از دوستانش راه می افتد در خیابان های شهر و یک سبد پر از هدیه های کوچک (مثل یک شاخه گل، یا بسته های کادویی دست ساز) می گیرد دستش و به بعضی از رهگذران هدیه می دهد. مردم برایش آرزوی خوشبختی می کنند و گاهی با او عکس می گیرند.
🔸تا به حال بارها شاهد چنین برنامه ای بوده ام و این دخترخانوم خاصترین لباس را پوشیده است! معمولش این است که عروس و دوستانش همگی شلوار جین یا یک لباس اسپرت معمولی تنشان است و عروس فقط یک تور سرش می کند که معلوم شود کیست و چه خبر است. تعداد همراهان عروس معمولا از پنج شش نفر بیشتر نیست و این همراهان شامل فیلمبردار هم می شود! در این فیلم می بینید که خانوم فیلمبردار با گوشی موبایل از عروس و رهگذرانی که دوست داشته باشند در خاطرات عروس و داماد ماندگار شوند، عکس می گیرد. و تمام! فردا هم عروسی برگزار می شود به همین سادگی.
🔻بعدا درباره رسوم جشن عروسی و جهیزیه زوج های جوان هم خواهیم نوشت...
🔹🔸روایت های شنیدنی و الهامبخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
🔹این هم حنابندان آلمانی! رسم این است که عروس خانوم یک روز قبل از عروسی با چند نفر از دوستانش راه می افتد در خیابان های شهر و یک سبد پر از هدیه های کوچک (مثل یک شاخه گل، یا بسته های کادویی دست ساز) می گیرد دستش و به بعضی از رهگذران هدیه می دهد. مردم برایش آرزوی خوشبختی می کنند و گاهی با او عکس می گیرند.
🔸تا به حال بارها شاهد چنین برنامه ای بوده ام و این دخترخانوم خاصترین لباس را پوشیده است! معمولش این است که عروس و دوستانش همگی شلوار جین یا یک لباس اسپرت معمولی تنشان است و عروس فقط یک تور سرش می کند که معلوم شود کیست و چه خبر است. تعداد همراهان عروس معمولا از پنج شش نفر بیشتر نیست و این همراهان شامل فیلمبردار هم می شود! در این فیلم می بینید که خانوم فیلمبردار با گوشی موبایل از عروس و رهگذرانی که دوست داشته باشند در خاطرات عروس و داماد ماندگار شوند، عکس می گیرد. و تمام! فردا هم عروسی برگزار می شود به همین سادگی.
🔻بعدا درباره رسوم جشن عروسی و جهیزیه زوج های جوان هم خواهیم نوشت...
🔹🔸روایت های شنیدنی و الهامبخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینجا #آلمان🇩🇪
🔹در روز #یکشنبه_فرهنگی مکانهای فرهنگی بدون دریافت #بلیط ورودی از بازدیدکنندهها استقبال میکنند.
🔸در موزه #تاریخ شهر، جالبتر از اتفاقاتی که برای شهر از چند قرن پیش افتاده بود، ارائه جذاب و زیبای آن بود، در هر طبقه به یک شکل.
🔹یکی از بخشها مربوط به دستگاهها و #تکنولوژی قدیمی مورد استفاده در صنعت در شهر بود که جالبترینش دستگاه کارت زدن کارمندهای شرکت #زیمنس بود، به چه بزرگی و با یک ساعت آنالوگ که زمان ورود و خروج کارمندان را کنترل میکرد- عکسها در #اینستاگرام.
🔸و سرگرمیهایی برای بچههایی که با والدینشان برای بازدید #موزه میآیند و عموما حوصلهشان سر میرود: علاوه بر میزهای #کتاب کودک که در گوشهوکنار اتاقها گذاشته بودند، یک برگه جدول و معما میدادند که بچهها میتوانستند با اطلاعات ارائه شده در موزه تکمیلش کنند. بچهها با شور و شوق زیادی دنبال پر کردن جدولهایشان بودند(فیلم👆) تا بتوانند جایزهای از پیشخوان موزه بگیرند.
🔻برای دیدن عکس و فیلمهای بیشتر به #اینستاگرام ما مراجعه کنید👇
https://www.instagram.com/p/BxHUfn7HGxJ/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1q9uux8f3fl6v
🔹در روز #یکشنبه_فرهنگی مکانهای فرهنگی بدون دریافت #بلیط ورودی از بازدیدکنندهها استقبال میکنند.
🔸در موزه #تاریخ شهر، جالبتر از اتفاقاتی که برای شهر از چند قرن پیش افتاده بود، ارائه جذاب و زیبای آن بود، در هر طبقه به یک شکل.
🔹یکی از بخشها مربوط به دستگاهها و #تکنولوژی قدیمی مورد استفاده در صنعت در شهر بود که جالبترینش دستگاه کارت زدن کارمندهای شرکت #زیمنس بود، به چه بزرگی و با یک ساعت آنالوگ که زمان ورود و خروج کارمندان را کنترل میکرد- عکسها در #اینستاگرام.
🔸و سرگرمیهایی برای بچههایی که با والدینشان برای بازدید #موزه میآیند و عموما حوصلهشان سر میرود: علاوه بر میزهای #کتاب کودک که در گوشهوکنار اتاقها گذاشته بودند، یک برگه جدول و معما میدادند که بچهها میتوانستند با اطلاعات ارائه شده در موزه تکمیلش کنند. بچهها با شور و شوق زیادی دنبال پر کردن جدولهایشان بودند(فیلم👆) تا بتوانند جایزهای از پیشخوان موزه بگیرند.
🔻برای دیدن عکس و فیلمهای بیشتر به #اینستاگرام ما مراجعه کنید👇
https://www.instagram.com/p/BxHUfn7HGxJ/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1q9uux8f3fl6v
اینجا #آلمان 🇩🇪
#الکساندر و #آش_رشته برای #افطار
🔸در دانشگاه گوته در #فرانکفورت، دوست #یهودی من #الکساندر همیشه سوالات زیادی درباره #اسلام و شیعه از من می پرسید. یک بار دلیل آنهمه کنجکاویاش را پرسیدم. گفت که یکی از #اقتصاددانان بزرگ کشورش #صربستان، اخیراً مسلمان شده. می گفت قبل از او، فقط افراد تحصیل نکرده و کم سواد را #مسلمان دیده بوده و حالا کنجکاو شده که بیشتر بداند...
🔸یک روز که باز مرا از سالن مطالعه صدا زد و شروع کرد به سوال کردن، به او گفتم اگر واقعا دوست داری بیشتر بدانی، می توانی به #مرکز_اسلامی شیعیان در فرانکفورت بیایی و اتفاقا شبهای ماه رمضان، هر شب آنجا برنامه هست و من هم گاهگاهی می روم. پرسید، مثلا کی؟ گفتم امشب. و با من آمد!
🔸در راه مرتب سوال می کرد که آیا آنجا با من برخورد بدی نخواهند کرد؟! مرا بیرون نمی کنند؟!... مطمئنش کردم که چنین اتفاقی نخواهد افتاد. برای او از دوستان آلمانی مان در آنجا گفتم: دو سه نفری می شناختم که مسلمان شده بودند و مسئولیت هایی هم در مرکز داشتند. گفتم که آنها خیلی بهتر می توانند از دیدگاه او به مسائل نگاه کنند و جواب سوالاتش را بهتر خواهند داد. پرسید که آیا غذایی هم در کار هست، چون او هم #روزه است و بسیار گرسنه! گفت که به آیین خودشان روزه گرفته و نباید هیچ محصولی از حیوان را بخورد. نگران بود که فقط نان و پنیر داشته باشیم!
🔸وقتی رسیدیم مرکز، به او گفتم باید به قسمت مردانه برود و من آنجا او را نخواهم دید. وقتی با چشمان گرد شده پرسید چرا، خنده ام گرفت، فقط گفتم "اینطوری است دیگر"... از همسرم خواستم بیاید و با دوستانش او را آشنا کند و پیش آن دوست آلمانی مسلمان ببردش. اتفاقا دوست آلمانی ما هم بخاطر مادر یهودی اش، با نوع روزه ای که او گرفته بود، آشنا بود و دقیق راهنمایی اش کرد که از سفره #افطار چه بخورد و چه نخورد...
🔸وقتی مراسم تمام شد و بیرون توی حیاط مرکز دیدمش، خیلی سرحال و خوشحال با چند نفر گرم صحبت بود، از جمله #محمد، پسر روحانی مرکز اسلامی، که بسیار خوشرو است و گفت که الکساندر را به دوست پزشکش که هموطن او و مسلمان بود، معرفی خواهد کرد.
🔸در راه برگشت می گفت "آنها خیلی مهربان و خوب برخورد کردند. هیچ کس به من نگفت چرا بین صف های #نماز ایستاده ام و نماز نمی خوانم. حتی نگاه معنی داری هم به من نکردند." می گفت احساسش این بوده که دل های این آدمها جور دیگری به هم نزدیک است. صمیمیت و نزدیکی که به گفته خودش، قبلا ندیده و تجربه اش نکرده بود، و دوستش داشت.
🔸و حسابی خوشش آمده بود از #آش_رشته! می گفت "عجب افطاری می کنید شما! ارزش آن همه گرسنگی (۲۱ ساعت در سه سال پیش آلمان!) را داشت واقعا!" و می گفت که دلش می خواسته آن مایع سفید رنگ روی آش (کشک!) را هم بخورد که همان دوست آلمانی مسلمان ما به او گفته این محصول حیوانی است و طبق قوانین روزه یهودی، نباید آن را بخورد.
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
#الکساندر و #آش_رشته برای #افطار
🔸در دانشگاه گوته در #فرانکفورت، دوست #یهودی من #الکساندر همیشه سوالات زیادی درباره #اسلام و شیعه از من می پرسید. یک بار دلیل آنهمه کنجکاویاش را پرسیدم. گفت که یکی از #اقتصاددانان بزرگ کشورش #صربستان، اخیراً مسلمان شده. می گفت قبل از او، فقط افراد تحصیل نکرده و کم سواد را #مسلمان دیده بوده و حالا کنجکاو شده که بیشتر بداند...
🔸یک روز که باز مرا از سالن مطالعه صدا زد و شروع کرد به سوال کردن، به او گفتم اگر واقعا دوست داری بیشتر بدانی، می توانی به #مرکز_اسلامی شیعیان در فرانکفورت بیایی و اتفاقا شبهای ماه رمضان، هر شب آنجا برنامه هست و من هم گاهگاهی می روم. پرسید، مثلا کی؟ گفتم امشب. و با من آمد!
🔸در راه مرتب سوال می کرد که آیا آنجا با من برخورد بدی نخواهند کرد؟! مرا بیرون نمی کنند؟!... مطمئنش کردم که چنین اتفاقی نخواهد افتاد. برای او از دوستان آلمانی مان در آنجا گفتم: دو سه نفری می شناختم که مسلمان شده بودند و مسئولیت هایی هم در مرکز داشتند. گفتم که آنها خیلی بهتر می توانند از دیدگاه او به مسائل نگاه کنند و جواب سوالاتش را بهتر خواهند داد. پرسید که آیا غذایی هم در کار هست، چون او هم #روزه است و بسیار گرسنه! گفت که به آیین خودشان روزه گرفته و نباید هیچ محصولی از حیوان را بخورد. نگران بود که فقط نان و پنیر داشته باشیم!
🔸وقتی رسیدیم مرکز، به او گفتم باید به قسمت مردانه برود و من آنجا او را نخواهم دید. وقتی با چشمان گرد شده پرسید چرا، خنده ام گرفت، فقط گفتم "اینطوری است دیگر"... از همسرم خواستم بیاید و با دوستانش او را آشنا کند و پیش آن دوست آلمانی مسلمان ببردش. اتفاقا دوست آلمانی ما هم بخاطر مادر یهودی اش، با نوع روزه ای که او گرفته بود، آشنا بود و دقیق راهنمایی اش کرد که از سفره #افطار چه بخورد و چه نخورد...
🔸وقتی مراسم تمام شد و بیرون توی حیاط مرکز دیدمش، خیلی سرحال و خوشحال با چند نفر گرم صحبت بود، از جمله #محمد، پسر روحانی مرکز اسلامی، که بسیار خوشرو است و گفت که الکساندر را به دوست پزشکش که هموطن او و مسلمان بود، معرفی خواهد کرد.
🔸در راه برگشت می گفت "آنها خیلی مهربان و خوب برخورد کردند. هیچ کس به من نگفت چرا بین صف های #نماز ایستاده ام و نماز نمی خوانم. حتی نگاه معنی داری هم به من نکردند." می گفت احساسش این بوده که دل های این آدمها جور دیگری به هم نزدیک است. صمیمیت و نزدیکی که به گفته خودش، قبلا ندیده و تجربه اش نکرده بود، و دوستش داشت.
🔸و حسابی خوشش آمده بود از #آش_رشته! می گفت "عجب افطاری می کنید شما! ارزش آن همه گرسنگی (۲۱ ساعت در سه سال پیش آلمان!) را داشت واقعا!" و می گفت که دلش می خواسته آن مایع سفید رنگ روی آش (کشک!) را هم بخورد که همان دوست آلمانی مسلمان ما به او گفته این محصول حیوانی است و طبق قوانین روزه یهودی، نباید آن را بخورد.
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینجا #آلمان🇩🇪
#مزرعه خانواده اشمیت - قسمت اول
🔹در شهرهای کوچک یا حومه شهرهای بزرگ خانوادههایی زندگی میکنند که با نگهداری از حیوانات مزرعه یا کشاورزی و پرورش گیاهان، محصولات مختلفی را به صورت تازه و ارگانیک به اهالی محل یا در بازارهای دورهای و مناسبتی میفروشند. اتفاقا این محصولات محلی خیلی هم مورد استقبال آلمانیها و معمولا گرانتر از محصولات کارخانهای است.
🔸خانواده اشمیت در ایالت #بایرن مزرعه خانوادگی خود را برای بازدید عموم باز گذاشتهاند و تبدیل شده به یکی از مکانهای تفریحی برای بازدید خانوادهها، بهخصوص بچهدارها. چند تا بیل و کلنگ و ماشینهای اسباببازی گذاشتهاند و بچهها خودشان یونجهها را بار میزنند و به گاوها غذا میدهند و خوکها را با برسهای بلند تمیز میکنند. یا میتوانند به بزها و خرگوشها و مرغ و خروسها غذا بدهند و یا خانواده زیبای اسبهای پونی را تماشا کنند.
🔻ادامه دارد...👇
🔹🔸روایتهای شنیدنی و الهامبخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
#مزرعه خانواده اشمیت - قسمت اول
🔹در شهرهای کوچک یا حومه شهرهای بزرگ خانوادههایی زندگی میکنند که با نگهداری از حیوانات مزرعه یا کشاورزی و پرورش گیاهان، محصولات مختلفی را به صورت تازه و ارگانیک به اهالی محل یا در بازارهای دورهای و مناسبتی میفروشند. اتفاقا این محصولات محلی خیلی هم مورد استقبال آلمانیها و معمولا گرانتر از محصولات کارخانهای است.
🔸خانواده اشمیت در ایالت #بایرن مزرعه خانوادگی خود را برای بازدید عموم باز گذاشتهاند و تبدیل شده به یکی از مکانهای تفریحی برای بازدید خانوادهها، بهخصوص بچهدارها. چند تا بیل و کلنگ و ماشینهای اسباببازی گذاشتهاند و بچهها خودشان یونجهها را بار میزنند و به گاوها غذا میدهند و خوکها را با برسهای بلند تمیز میکنند. یا میتوانند به بزها و خرگوشها و مرغ و خروسها غذا بدهند و یا خانواده زیبای اسبهای پونی را تماشا کنند.
🔻ادامه دارد...👇
🔹🔸روایتهای شنیدنی و الهامبخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینجا #آلمان🇩🇪
#مزرعه خانواده اشمیت - قسمت دوم
(قسمت اول در پست بالا👆)
🔹یک فضا هم درست کرده بودند برای بازی بچهها بعد از تماشای مزرعه، که استخر توپ و سرسره و ... داشت و عکس خانواده اشمیت را زده و اعضایش را معرفی کرده بود.
🔸آخر هم میرسیدی به محوطه باز که خانوادهها نشسته بودند دور هم و یا تنقلاتی که از خانه آورده بودند را میخوردند، یا از کیک و قهوهای که از مغازه اشمیتها خریده بودند لذت میبردند. در تمام فضای آنجا هیچکس مراقب و نگهبان نبود. انگار که قرار نیست هیچکس آسیب و مشکلی ایجاد کند. و جالبتر اینکه داخل مغازه فروش محصولاتشان هم هیچ فروشندهای نبود! از قهوه آماده و بستنی گرفته تا مربّای خانگی و تخممرغ و شیر و ماست و خامه محلی و...، همه را با برچسب قیمت گذاشته بودند در قفسه ها، و روی میز پرداخت هم یک ماشینحساب و صندوقی که پول را در آن بریزی و خودت بقیه پولت را برداری.
🔻در صفحه اینستاگرام ما می توانید فیلم ها و عکس های بیشتری از مزرعه خانواده اشمیت را ببینید.
https://www.instagram.com/p/BxmnPdDiTAc/?igshid=1oa92gnwvwion
🔹🔸روایتهای شنیدنی و الهامبخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
#مزرعه خانواده اشمیت - قسمت دوم
(قسمت اول در پست بالا👆)
🔹یک فضا هم درست کرده بودند برای بازی بچهها بعد از تماشای مزرعه، که استخر توپ و سرسره و ... داشت و عکس خانواده اشمیت را زده و اعضایش را معرفی کرده بود.
🔸آخر هم میرسیدی به محوطه باز که خانوادهها نشسته بودند دور هم و یا تنقلاتی که از خانه آورده بودند را میخوردند، یا از کیک و قهوهای که از مغازه اشمیتها خریده بودند لذت میبردند. در تمام فضای آنجا هیچکس مراقب و نگهبان نبود. انگار که قرار نیست هیچکس آسیب و مشکلی ایجاد کند. و جالبتر اینکه داخل مغازه فروش محصولاتشان هم هیچ فروشندهای نبود! از قهوه آماده و بستنی گرفته تا مربّای خانگی و تخممرغ و شیر و ماست و خامه محلی و...، همه را با برچسب قیمت گذاشته بودند در قفسه ها، و روی میز پرداخت هم یک ماشینحساب و صندوقی که پول را در آن بریزی و خودت بقیه پولت را برداری.
🔻در صفحه اینستاگرام ما می توانید فیلم ها و عکس های بیشتری از مزرعه خانواده اشمیت را ببینید.
https://www.instagram.com/p/BxmnPdDiTAc/?igshid=1oa92gnwvwion
🔹🔸روایتهای شنیدنی و الهامبخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینجا #آلمان🇩🇪
🔹اینجا یکی از بهترین و گرانترین محلههای شهر #فرانکفورت است. خانههای ویلایی و بسیار گرانقیمت، که #اجاره هر کدامشان چندهزار یورو در ماه است و از روی تک زنگ و تک صندوق پست دم درهایشان میشود فهمید در هر کدام فقط یک خانواده زندگی میکند.
🔸در حدود بیست شهر آلمان قدم زدهام و شبیه این خانهها و محلهها را زیاد دیدهام، نمای ساختمان خانهها بدون هیچ #تجمل و #اسرافی، همیشه همینطور ساده است.
🔹خانوادههای ساکن چنین خانههایی معمولاً همه وسایل رفاهی را دارند، از جاروبرقیهای تمام اتومات که نقشه خانه را بهشان میدهی و میگویی مثلا شنبهها همه خانه را جارو کن و پنجشنبهها فقط هال و آشپزخانه و...، گرفته تا قهوهسازهای حرفهای که پروفایل اعضای خانواده را میشود در آنها ذخیره کرد و برای هر کسی قهوه را با طعم و دمای دلخواه خودش سرو کرد... بسته به کاربرد و نیازشان همه را خریدهاند. اما همینها که درآمد ماهیانه شان ممکن است تا ده دوازده هزار یورو هم باشد، هرگز برای اینکه #نمای بیرونی خانهشان چشمها را خیره کند پول خرج نمیکنند...
🔹🔸روایتهای شنیدنی و الهامبخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
🔹اینجا یکی از بهترین و گرانترین محلههای شهر #فرانکفورت است. خانههای ویلایی و بسیار گرانقیمت، که #اجاره هر کدامشان چندهزار یورو در ماه است و از روی تک زنگ و تک صندوق پست دم درهایشان میشود فهمید در هر کدام فقط یک خانواده زندگی میکند.
🔸در حدود بیست شهر آلمان قدم زدهام و شبیه این خانهها و محلهها را زیاد دیدهام، نمای ساختمان خانهها بدون هیچ #تجمل و #اسرافی، همیشه همینطور ساده است.
🔹خانوادههای ساکن چنین خانههایی معمولاً همه وسایل رفاهی را دارند، از جاروبرقیهای تمام اتومات که نقشه خانه را بهشان میدهی و میگویی مثلا شنبهها همه خانه را جارو کن و پنجشنبهها فقط هال و آشپزخانه و...، گرفته تا قهوهسازهای حرفهای که پروفایل اعضای خانواده را میشود در آنها ذخیره کرد و برای هر کسی قهوه را با طعم و دمای دلخواه خودش سرو کرد... بسته به کاربرد و نیازشان همه را خریدهاند. اما همینها که درآمد ماهیانه شان ممکن است تا ده دوازده هزار یورو هم باشد، هرگز برای اینکه #نمای بیرونی خانهشان چشمها را خیره کند پول خرج نمیکنند...
🔹🔸روایتهای شنیدنی و الهامبخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
اینجا #آلمان🇩🇪
#هنوز_نه!!
این برگه تصحیح شده درس زبان آلمانی یکی از دانشآموزان دوم دبستان است، که نکتههای جالب آن را با قلم قرمز روی عکس مشخص کردهام:
🔸غیر از #نمره عددی که یک بار طبق بارم سوالات و یک بار در معیار استاندارد آلمانی ۱ تا ۵ (که ۱ بهترین و ۵ بدترین نمره و ۴ حداقل برای قبولی است) داده شده، یک ارزیابی با #شکلک هم دارند. بچهها باید قبل از تحویل برگه یک #ارزیابی_از_خود داشته باشند (ردیف بالای شکلکها). داشتن ارزیابی درست از #عملکرد خود، مهارت مهمی است که با این روش دانشآموزان به مرور در آن پیشرفت میکنند.
🔹در توصیف کیفی آن شکلک آخر که مال نمرههای خیلی پایین است نوشته هنوز نه! به جای اینکه بگوید عملکردت بد یا ضعیف است، این را القا میکند که تو هم میتوانی بهتر از این باشی، اما هنوز تلاشت کافی نیست... پ.ن. درآلمان هر ایالت #سیستم_آموزشی مخصوص به خود دارد. این برگه مال مدرسهای است در ایالت #بایرن که ادعا دارد قویترین است و البته هنوز تا حدی سیستم نمرهدهی و امتحان در آن برقرار است.
🔻بقیه نکات این پست و پست های بیشتر ما را در #اینستاگرام #زیرگنبدکبود بخوانید👇
https://www.instagram.com/p/ByR1l9WCGBt/?igshid=ms7sc673n5mc
🔹🔸روایتهای شنیدنی و الهامبخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
#هنوز_نه!!
این برگه تصحیح شده درس زبان آلمانی یکی از دانشآموزان دوم دبستان است، که نکتههای جالب آن را با قلم قرمز روی عکس مشخص کردهام:
🔸غیر از #نمره عددی که یک بار طبق بارم سوالات و یک بار در معیار استاندارد آلمانی ۱ تا ۵ (که ۱ بهترین و ۵ بدترین نمره و ۴ حداقل برای قبولی است) داده شده، یک ارزیابی با #شکلک هم دارند. بچهها باید قبل از تحویل برگه یک #ارزیابی_از_خود داشته باشند (ردیف بالای شکلکها). داشتن ارزیابی درست از #عملکرد خود، مهارت مهمی است که با این روش دانشآموزان به مرور در آن پیشرفت میکنند.
🔹در توصیف کیفی آن شکلک آخر که مال نمرههای خیلی پایین است نوشته هنوز نه! به جای اینکه بگوید عملکردت بد یا ضعیف است، این را القا میکند که تو هم میتوانی بهتر از این باشی، اما هنوز تلاشت کافی نیست... پ.ن. درآلمان هر ایالت #سیستم_آموزشی مخصوص به خود دارد. این برگه مال مدرسهای است در ایالت #بایرن که ادعا دارد قویترین است و البته هنوز تا حدی سیستم نمرهدهی و امتحان در آن برقرار است.
🔻بقیه نکات این پست و پست های بیشتر ما را در #اینستاگرام #زیرگنبدکبود بخوانید👇
https://www.instagram.com/p/ByR1l9WCGBt/?igshid=ms7sc673n5mc
🔹🔸روایتهای شنیدنی و الهامبخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
Instagram
زیر گنبد کبود
اینجا #آلمان🇩🇪 #هنوز_نه!! /// این برگه تصحیح شده درس زبان آلمانی یکی از دانشآموزان دوم دبستان است، که نکتههای جالب آن را با قلم قرمز روی عکس مشخص کردهام: اول. سوالات از متنی است که صفحه قبل آمده. الان را نمیدانم، اما بیست و چند سال پیش که من دبستانی بودم،…
اینجا #آلمان🇩🇪
🔹در #آشپزخانه ما خیلی از لوازم برقی و غیربرقی مارکشون #و.ام.اف هست، یعنی از یه جایی به بعد تقریبا هر چی خریدم از این مارک بود:
🔸یک #اسموتی میکر کوچک و.ام.اف را در حراج به جای ۵۰ یورو خریده بودم ۳۰ یورو، که به جای مخلوط کن استفاده اش کنم. یک بار که از #ایران می آمدم اینجا، یک فامیل عزیز لطف کردن و یک کیلو کشک نسابیده دادند به ما! من که در عمرم #کشک نسابیده ندیده بودم نمی دانستم چقدر می تواند سفت باشد. یک بار که با دوستان جمع شده بودیم آش رشته بخوریم، بعد از جوشاندن تکه های کشک، وقتی دیدم هنوز سفت و پابرجا هستند، ریختمشان در این اسموتی میکر بینوا، که هر چه زور زد نتوانست آن کشک مایعی که من ازش می خواستم را تحویل دهد. و ناگهان سوخت!
🔹یکی دو ماه بعد به طور اتفاقی داشتم از نمایندگی و.ام.اف رد می شدم که گفتم برم ببینم می توانند تعمیرش کنند یا نه. پرسید کی خریده اید و اینکه #فاکتور خرید را دارید یا نه. گفتم یک سال و خرده ای پیش از شهر دیگری خریده ام و ده ها بار استفاده اش کرده ام و فاکتور را هم انداخته ام دور. گفت اشکالی ندارد، بیاور ببینیم #تعمیر می شود یا نه. وقتی بردمش، یک نگاهی کرد و شروع کرد با همکار فروشنده اش صحبت کردن. آن زمان از حرف هایشان فقط فهمیدم که ۱۸ یورو هزینه می برد حداقل. در حالی که در ذهنم مشغول محاسبه بودم که آیا می ارزد میکسر ۳۰ یورویی را ۱۸ یورو بدهم تعمیر کنم یا نه، یک جعبه اسموتی میکر نو (که همان موقع در #حراج مغازه اش ۳۹ یورو بود) را داد دستم که این مال شماست!! با چشمان گرد گفتم آقا اشتباه از من بوده، من یک چیزی توی این ریختم که شما ندارید و نمی دانید که چیست، اما خیلی سفت تر از میوه بود! و در حالی که تلاش می کردم مفهوم کشک نسابیده را برایش جا بیندازم که به کمپانی محترم مدیون نشوم، گفت اصلا مهم نیست چه بوده، روی این #میکسر که برند ما هست، و برای شما به هر دلیلی زیر دو سال غیر قابل استفاده شده... داشتم می گفتم که خب من برای تعمیر آورده بودمش و همه اجزایش را نیاورده ام برایتان، که لبخندی زد و در حالی که فاکتور جدید صادر شده را می داد دستم گفت مهم نیست، فقط لطفا این بار فاکتورش را نگه دارید که اگر مشکلی پیدا کرد، کارها راحت تر باشد!
و این شد که کم کم آشپزخانه ما پر شد از و.ام.اف!
🔹🔸روایت های شنیدنی و الهام بخش از زیرگنبدکبود...
tick_idea
🔹در #آشپزخانه ما خیلی از لوازم برقی و غیربرقی مارکشون #و.ام.اف هست، یعنی از یه جایی به بعد تقریبا هر چی خریدم از این مارک بود:
🔸یک #اسموتی میکر کوچک و.ام.اف را در حراج به جای ۵۰ یورو خریده بودم ۳۰ یورو، که به جای مخلوط کن استفاده اش کنم. یک بار که از #ایران می آمدم اینجا، یک فامیل عزیز لطف کردن و یک کیلو کشک نسابیده دادند به ما! من که در عمرم #کشک نسابیده ندیده بودم نمی دانستم چقدر می تواند سفت باشد. یک بار که با دوستان جمع شده بودیم آش رشته بخوریم، بعد از جوشاندن تکه های کشک، وقتی دیدم هنوز سفت و پابرجا هستند، ریختمشان در این اسموتی میکر بینوا، که هر چه زور زد نتوانست آن کشک مایعی که من ازش می خواستم را تحویل دهد. و ناگهان سوخت!
🔹یکی دو ماه بعد به طور اتفاقی داشتم از نمایندگی و.ام.اف رد می شدم که گفتم برم ببینم می توانند تعمیرش کنند یا نه. پرسید کی خریده اید و اینکه #فاکتور خرید را دارید یا نه. گفتم یک سال و خرده ای پیش از شهر دیگری خریده ام و ده ها بار استفاده اش کرده ام و فاکتور را هم انداخته ام دور. گفت اشکالی ندارد، بیاور ببینیم #تعمیر می شود یا نه. وقتی بردمش، یک نگاهی کرد و شروع کرد با همکار فروشنده اش صحبت کردن. آن زمان از حرف هایشان فقط فهمیدم که ۱۸ یورو هزینه می برد حداقل. در حالی که در ذهنم مشغول محاسبه بودم که آیا می ارزد میکسر ۳۰ یورویی را ۱۸ یورو بدهم تعمیر کنم یا نه، یک جعبه اسموتی میکر نو (که همان موقع در #حراج مغازه اش ۳۹ یورو بود) را داد دستم که این مال شماست!! با چشمان گرد گفتم آقا اشتباه از من بوده، من یک چیزی توی این ریختم که شما ندارید و نمی دانید که چیست، اما خیلی سفت تر از میوه بود! و در حالی که تلاش می کردم مفهوم کشک نسابیده را برایش جا بیندازم که به کمپانی محترم مدیون نشوم، گفت اصلا مهم نیست چه بوده، روی این #میکسر که برند ما هست، و برای شما به هر دلیلی زیر دو سال غیر قابل استفاده شده... داشتم می گفتم که خب من برای تعمیر آورده بودمش و همه اجزایش را نیاورده ام برایتان، که لبخندی زد و در حالی که فاکتور جدید صادر شده را می داد دستم گفت مهم نیست، فقط لطفا این بار فاکتورش را نگه دارید که اگر مشکلی پیدا کرد، کارها راحت تر باشد!
و این شد که کم کم آشپزخانه ما پر شد از و.ام.اف!
🔹🔸روایت های شنیدنی و الهام بخش از زیرگنبدکبود...
tick_idea
اینجا #آلمان🇩🇪
🔸این عکس👇 مربوط است به صفحه آشنایی و #ازدواج از روزنامه معروف و پرتیراژ #اشپیگل که آگهی های زوجیابی را چاپ کرده است! جوانها که معمولاً یا در جایی با کسی آشنا میشوند و یا از اپهای مختلف برای اینکار استفاده میکنند. اینجا بیشتر آگهی میانسالها و پیرها را میشود دید.
🔹کلودیا ۴۸ ساله گفته که من ژست و قیافه رویایی دارم با برجستگیها و انحناهای قشنگ! به خودم می رسم و قلب گرمی دارم، به طبیعت و کار در باغچه و گل و گیاه علاقه دارم و میتوانم همه عشقم را به شما بدهم... زابینه با ۶۱ سال سن گفته که با یک لبخند ملیح و خانمانه، آدم رمانتیکیه و پر دل و جرات... اِرنا ۷۱ ساله گفته که هنوز خیلی زیباست و دنبال یه مرد جدی میگرده و تا ۸۰ سال سن براش اوکیه! یه خانم ۷۷ ساله هم از خانهداری و آشپزی خوبش گفته. یک ۷۴ ساله تاکید کرده که لبخند و عشقی که در دل هست، مرز سنّی نداره. گفته که فرز و زبر و زرنگه و سریع در #دوچرخهسواری...
🔸مردها کمتر از ویژگیهای خودشون گفتن و بیشتر توضیح دادهاند که دنبال چه جور آدمیاند: یک آقای ۶۵ ساله گفته که دنبال یه خانم فهمیده و مهربانه که گاهگاهی هم برای کارای خونه کمکش کنه. یک ۶۵ ساله گفته که دنبال یه خانم مهربان و با ظاهر طبیعی میگرده (احتمالا دماغ عملی و بوتاکس کرده نمیخواسته!). یک ۴۵ ساله گفته که قصد داره دوباره عاشق بشه، رنگ چشم و موی خودشو گفته و اینکه همیشه جوون می مونه! یک آقای ۴۷ ساله هم با دادن مشخصات کامل قد و وزن گفته که شوخ طبعه و دنبال یه خانم شیک یا نسبتا شیک می گرده!
و در آخر هم یه جوون ۲۶ ساله که احتمالا از اپلیکیشنهای زوج یابی ناامید شده و دنبال یه خانم حداکثر ۲۹ ساله می گرده که صادق و خوشسیما و پر دل و جرات باشه و با هم فصلای سرد سال و شاااید بقیهاش رو(!!) بگذرونن!
🔹بعضی از این آگهیها مدتی در انتظار نوبت چاپ میمانند و شاید دفتر روزنامه در روز قبل از چاپ با صاحبانشان تماس میگیرد که ببیند هنوز زنده هستند یا نه!
اینستاگرام #زیرگنبدکبود 👇
https://www.instagram.com/p/ByeqcijiYsF/?igshid=3qminrw0ebho
🔹🔸روایتهای شتیدنی و الهامبخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
🔸این عکس👇 مربوط است به صفحه آشنایی و #ازدواج از روزنامه معروف و پرتیراژ #اشپیگل که آگهی های زوجیابی را چاپ کرده است! جوانها که معمولاً یا در جایی با کسی آشنا میشوند و یا از اپهای مختلف برای اینکار استفاده میکنند. اینجا بیشتر آگهی میانسالها و پیرها را میشود دید.
🔹کلودیا ۴۸ ساله گفته که من ژست و قیافه رویایی دارم با برجستگیها و انحناهای قشنگ! به خودم می رسم و قلب گرمی دارم، به طبیعت و کار در باغچه و گل و گیاه علاقه دارم و میتوانم همه عشقم را به شما بدهم... زابینه با ۶۱ سال سن گفته که با یک لبخند ملیح و خانمانه، آدم رمانتیکیه و پر دل و جرات... اِرنا ۷۱ ساله گفته که هنوز خیلی زیباست و دنبال یه مرد جدی میگرده و تا ۸۰ سال سن براش اوکیه! یه خانم ۷۷ ساله هم از خانهداری و آشپزی خوبش گفته. یک ۷۴ ساله تاکید کرده که لبخند و عشقی که در دل هست، مرز سنّی نداره. گفته که فرز و زبر و زرنگه و سریع در #دوچرخهسواری...
🔸مردها کمتر از ویژگیهای خودشون گفتن و بیشتر توضیح دادهاند که دنبال چه جور آدمیاند: یک آقای ۶۵ ساله گفته که دنبال یه خانم فهمیده و مهربانه که گاهگاهی هم برای کارای خونه کمکش کنه. یک ۶۵ ساله گفته که دنبال یه خانم مهربان و با ظاهر طبیعی میگرده (احتمالا دماغ عملی و بوتاکس کرده نمیخواسته!). یک ۴۵ ساله گفته که قصد داره دوباره عاشق بشه، رنگ چشم و موی خودشو گفته و اینکه همیشه جوون می مونه! یک آقای ۴۷ ساله هم با دادن مشخصات کامل قد و وزن گفته که شوخ طبعه و دنبال یه خانم شیک یا نسبتا شیک می گرده!
و در آخر هم یه جوون ۲۶ ساله که احتمالا از اپلیکیشنهای زوج یابی ناامید شده و دنبال یه خانم حداکثر ۲۹ ساله می گرده که صادق و خوشسیما و پر دل و جرات باشه و با هم فصلای سرد سال و شاااید بقیهاش رو(!!) بگذرونن!
🔹بعضی از این آگهیها مدتی در انتظار نوبت چاپ میمانند و شاید دفتر روزنامه در روز قبل از چاپ با صاحبانشان تماس میگیرد که ببیند هنوز زنده هستند یا نه!
اینستاگرام #زیرگنبدکبود 👇
https://www.instagram.com/p/ByeqcijiYsF/?igshid=3qminrw0ebho
🔹🔸روایتهای شتیدنی و الهامبخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
Instagram
زیر گنبد کبود
اینجا #آلمان🇩🇪 /// این عکس مربوط است به صفحه آشنایی و #ازدواج از روزنامه معروف و پرتیراژ #اشپیگل که آگهی های زوجیابی را چاپ کرده است! جوانها که معمولاً یا در جایی با کسی آشنا میشوند و یا از اپهای مختلف برای اینکار استفاده میکنند. اینجا بیشتر آگهی میانسالها…
اینجا #آلمان🇩🇪
🔸به همکار آلمانیام گفتم این دوربین چیه که زیر آینه ماشینت زدهای؟! گفت که یک بار سر تقاطع صدای آژیر #آمبولانس را شنیده و طبق #قانون با اینکه چراغ سبز بوده و ماشینش حرکت میکرده، وسط چهارراه ترمز کرده و ماشین پشتی با او تصادف کرده. به #پلیس گفته که علت ترمز ناگهانیاش رد شدن آمبولانس بوده. اما راننده ماشین دیگر کلاً وجود آمبولانس را انکار کرده و طبق #قانون، چون آنها دو نفر بودهاند و این یک نفر، شهادت دروغ آنها پذیرفته شده و همکارم مجبور شده خسارت را پرداخت کند. میگفت توی چشمان من و پلیس نگاه کردند و دروغ گفتند. این #دوربین را گذاشتهام که اگر مورد دیگری پیش آمد بتوانم حرفم را ثابت کنم...
پینوشت یک: صدای آمبولانس یا ماشین #آتش نشانی که میآید، یکهو تمام عابران و ماشینها در مسیرش میایستند. آن اوایل یک بار وسط خیابان بودم و خواستم تا وسط چهارراه را بروم که حس کردم زندگی متوقف شده و من و آمبولانس تنها جنبندهایم وسط شلوغی مرکز شهر فرانکفورت!!
پینوشت دو: از این موارد که ببینی #قانون همه چیز است و #انصاف و #احسان و حتی گاهی #اخلاق جایی ندارد، اینجا کم نیست (و باز خواهم نوشت در این باره). اما جالب این است که پذیرش آدمها وقتی قانون به نفعشان نیست (مثل همین همکار آلمانی) خیلی بالاست. دعوایشان هم نمیشود. یک جمله دارند که اینجا از آدمهای مختلف شنیدهام: قانون بد بهتر از بیقانونی است. این را میگویند و شرایطی را که به ضررشان است میپذیرند و حتی اعتراض هم نمیکنند.
🔻برای دیدن عکسها و پستهای بیشتر، صفحه اینستاگرام ما را ببینید👇
https://www.instagram.com/p/B3bhRQnoXFB/?igshid=yuk69wwyx8xq
🔸🔹روایتهای شنیدنی و الهامبخش از #زیرگنبدکبود...
🔸به همکار آلمانیام گفتم این دوربین چیه که زیر آینه ماشینت زدهای؟! گفت که یک بار سر تقاطع صدای آژیر #آمبولانس را شنیده و طبق #قانون با اینکه چراغ سبز بوده و ماشینش حرکت میکرده، وسط چهارراه ترمز کرده و ماشین پشتی با او تصادف کرده. به #پلیس گفته که علت ترمز ناگهانیاش رد شدن آمبولانس بوده. اما راننده ماشین دیگر کلاً وجود آمبولانس را انکار کرده و طبق #قانون، چون آنها دو نفر بودهاند و این یک نفر، شهادت دروغ آنها پذیرفته شده و همکارم مجبور شده خسارت را پرداخت کند. میگفت توی چشمان من و پلیس نگاه کردند و دروغ گفتند. این #دوربین را گذاشتهام که اگر مورد دیگری پیش آمد بتوانم حرفم را ثابت کنم...
پینوشت یک: صدای آمبولانس یا ماشین #آتش نشانی که میآید، یکهو تمام عابران و ماشینها در مسیرش میایستند. آن اوایل یک بار وسط خیابان بودم و خواستم تا وسط چهارراه را بروم که حس کردم زندگی متوقف شده و من و آمبولانس تنها جنبندهایم وسط شلوغی مرکز شهر فرانکفورت!!
پینوشت دو: از این موارد که ببینی #قانون همه چیز است و #انصاف و #احسان و حتی گاهی #اخلاق جایی ندارد، اینجا کم نیست (و باز خواهم نوشت در این باره). اما جالب این است که پذیرش آدمها وقتی قانون به نفعشان نیست (مثل همین همکار آلمانی) خیلی بالاست. دعوایشان هم نمیشود. یک جمله دارند که اینجا از آدمهای مختلف شنیدهام: قانون بد بهتر از بیقانونی است. این را میگویند و شرایطی را که به ضررشان است میپذیرند و حتی اعتراض هم نمیکنند.
🔻برای دیدن عکسها و پستهای بیشتر، صفحه اینستاگرام ما را ببینید👇
https://www.instagram.com/p/B3bhRQnoXFB/?igshid=yuk69wwyx8xq
🔸🔹روایتهای شنیدنی و الهامبخش از #زیرگنبدکبود...
Instagram
زیر گنبد کبود
اینجا #آلمان🇩🇪 /// به همکار آلمانیام گفتم این دوربین چیه که زیر آینه ماشینت زدهای؟! گفت که یک بار سر تقاطع صدای آژیر #آمبولانس را شنیده و طبق #قانون با اینکه چراغ سبز بوده و ماشینش حرکت میکرده، وسط چهارراه ترمز کرده و ماشین پشتی با او تصادف کرده. به #پلیس…
اینجا #آلمان🇩🇪
اگر برگردید پیدایش میکنید!
🔸یک اخلاقی هم در فرهنگ اینها مرسوم است که معمولاً اگر در خیابان ببینند چیزی افتاده که احتمالاً صاحبش آن را لازم دارد، کنار میگذارند یا یک جایی قرار میدهند که به چشم بیاید و صاحبش که برگشت براحتی آن را ببیند. عکس اول از دمپایی کودک نوپای دوستم است که فردای روز گم شدنش، همان مسیر را برگشته و پیدایش کرده. دومی هم عروسکی که احتمالاً از دست دختربچهای افتاده و عابران وصلش کردهاند به میلههای کنار خیابان. (عکس دوم در صفحه اینستاگرام زیرگنبدکبود).
خلاصه اینکه دیدن یک کلاه یا یک لنگه دستکش روی شاخه درخت یا نردههای کنار خیابان کاملاً عادی است...
🔸🔹روایتهای شنیدنی و الهامبخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
اگر برگردید پیدایش میکنید!
🔸یک اخلاقی هم در فرهنگ اینها مرسوم است که معمولاً اگر در خیابان ببینند چیزی افتاده که احتمالاً صاحبش آن را لازم دارد، کنار میگذارند یا یک جایی قرار میدهند که به چشم بیاید و صاحبش که برگشت براحتی آن را ببیند. عکس اول از دمپایی کودک نوپای دوستم است که فردای روز گم شدنش، همان مسیر را برگشته و پیدایش کرده. دومی هم عروسکی که احتمالاً از دست دختربچهای افتاده و عابران وصلش کردهاند به میلههای کنار خیابان. (عکس دوم در صفحه اینستاگرام زیرگنبدکبود).
خلاصه اینکه دیدن یک کلاه یا یک لنگه دستکش روی شاخه درخت یا نردههای کنار خیابان کاملاً عادی است...
🔸🔹روایتهای شنیدنی و الهامبخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea