TICK_IDEA Telegram 392
اینجا #آلمان 🇩🇪
یک شب و سه مهمانی آلمانی
مهمانی اول: #پیش_غذا

🔸آن شب قرار بود در سه مهمانی مجزا در خانه دانشجوهای دکترای #دانشگاه شرکت کنیم (توضیح در**👇). میزبان هر سه مهمانی دانشجوهای آلمانی بودند: به قول خودشان "حال و حوصله #آشپزی و فکر برای چی درست کردن از بین غذاهای خسته کننده آلمانی را نداشتند" و تصمیم گرفته بودند قبول کنند جا از آنها باشد و هم تیمی شان آشپزی کند!

🔸آنسگار یک پسر آلمانی است. وارد خانه اش که شدیم، از تاریکی و شلوغی هال تعجب کردم. کلی قفسه کتاب و لباس بدون در توی هال بود، در حالی که خانه اش اتاق هم داشت! آفتاب تقریبا داشت غروب می کرد، اما هیچ چراغی روشن نبود. آمدیم و نشستیم سر میز. هم تیمی #ژاپنی اش اسپرینگ رول سبزیجات درست کرده بود و آنسگار هم ورقه های خمیر را که آماده از سوپر خریده بود، گذاشته بود توی فر و رویشان پنیر گذاشته بود و تمام! این بود پذیرایی اش که کلی مورد تشکر دوستان بی تعارف آلمانی مان واقع شد که "خیلی زحمت کشیده ای"! برای من که از نوشیدنی هایشان هم نمی خوردم، قورت دادن آن نون و پنیر خشک با آب واقعا سخت بود!

🔸نشسته بودیم به حرف زدن، و موسیقی آرامی هم پخش می شد. صحبت از داستان نامگذاری شان توسط پدر و مادرهایشان بود. یکی می گفت که مادرش اسم "پیا" را دوست داشته و برایشان هم مهم بوده که #کاتولیک باشند و نوزادشان غسل تعمید داده شود. اما #کلیسا قبول نمی کرده این اسم را(گفت که برای ثبت مسیحیت و اجازه مراسم غسل تعمید و ازدواج در کلیسای کاتولیک، باید اسم نوزاد از اسامی موجود در #انجیل باشد). گویا آخر پدر و مادرش یک اسم مذکر شبیه پیا (شاید پایوس!) در انجیل یافته و به کلیسا نشان داده و گفته اند ما مونثش کرده ایم برای دخترمان!‌ و اسم دوستم شده "پیا"!

🔸نور خانه عبارت بود از نور طبیعی "آفتاب غروب کرده شب های زمستان آلمان"! طوری که وقتی خواستم ساعت را از موبایلم ببینم، نور صفحه گوشی در آن فضای تاریک برای خودش روشنایی محسوب می شد! نگاهم به کلید لوستر وسط هال بود و فکر می کردم چرا کسی به خودش زحمت زدن کلید را نمی دهد. بالاخره حدود سه ربع بعد از غروب آفتاب، که دیگر دیدن چهره ها در آن تاریکی سخت شده بود، آنسگار بلند شد و کلید آباژور کم نور هال را زد و کمی روشن شد فضا. منتظر بودم بگویند "خب زودتر اینکار را می کردی"، یا "آخی، چه خوب شد!"... اما خیلی عادی به صحبت هایشان ادامه دادند، طوری که انگار قرار است همین طور باشد!

** پی نوشت:
دانشگاه برنامه ای گذاشته بود به اسم Running Dinner. دانشجوهای دکترا و بعضی از استادان را که ثبت نام کرده بودند، به چند گروه تقسیم کرده بودند و قرار بود هر تیم دو نفره آماده کردن پیش غذا یا غذای اصلی یا دسر را بر عهده بگیرند و در محل یکی از اعضای تیمشان، از هفت نفر مهمان تصادفی پذیرایی کنند.

🔻مهمانی دوم، "#شام_ایرانی" بود که در قسمت بعدی درباره اش خواهم نوشت، می شد گفت یک #نگاه_از_بیرون به #فرهنگ و غذای ایرانی!

🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea



tgoop.com/tick_idea/392
Create:
Last Update:

اینجا #آلمان 🇩🇪
یک شب و سه مهمانی آلمانی
مهمانی اول: #پیش_غذا

🔸آن شب قرار بود در سه مهمانی مجزا در خانه دانشجوهای دکترای #دانشگاه شرکت کنیم (توضیح در**👇). میزبان هر سه مهمانی دانشجوهای آلمانی بودند: به قول خودشان "حال و حوصله #آشپزی و فکر برای چی درست کردن از بین غذاهای خسته کننده آلمانی را نداشتند" و تصمیم گرفته بودند قبول کنند جا از آنها باشد و هم تیمی شان آشپزی کند!

🔸آنسگار یک پسر آلمانی است. وارد خانه اش که شدیم، از تاریکی و شلوغی هال تعجب کردم. کلی قفسه کتاب و لباس بدون در توی هال بود، در حالی که خانه اش اتاق هم داشت! آفتاب تقریبا داشت غروب می کرد، اما هیچ چراغی روشن نبود. آمدیم و نشستیم سر میز. هم تیمی #ژاپنی اش اسپرینگ رول سبزیجات درست کرده بود و آنسگار هم ورقه های خمیر را که آماده از سوپر خریده بود، گذاشته بود توی فر و رویشان پنیر گذاشته بود و تمام! این بود پذیرایی اش که کلی مورد تشکر دوستان بی تعارف آلمانی مان واقع شد که "خیلی زحمت کشیده ای"! برای من که از نوشیدنی هایشان هم نمی خوردم، قورت دادن آن نون و پنیر خشک با آب واقعا سخت بود!

🔸نشسته بودیم به حرف زدن، و موسیقی آرامی هم پخش می شد. صحبت از داستان نامگذاری شان توسط پدر و مادرهایشان بود. یکی می گفت که مادرش اسم "پیا" را دوست داشته و برایشان هم مهم بوده که #کاتولیک باشند و نوزادشان غسل تعمید داده شود. اما #کلیسا قبول نمی کرده این اسم را(گفت که برای ثبت مسیحیت و اجازه مراسم غسل تعمید و ازدواج در کلیسای کاتولیک، باید اسم نوزاد از اسامی موجود در #انجیل باشد). گویا آخر پدر و مادرش یک اسم مذکر شبیه پیا (شاید پایوس!) در انجیل یافته و به کلیسا نشان داده و گفته اند ما مونثش کرده ایم برای دخترمان!‌ و اسم دوستم شده "پیا"!

🔸نور خانه عبارت بود از نور طبیعی "آفتاب غروب کرده شب های زمستان آلمان"! طوری که وقتی خواستم ساعت را از موبایلم ببینم، نور صفحه گوشی در آن فضای تاریک برای خودش روشنایی محسوب می شد! نگاهم به کلید لوستر وسط هال بود و فکر می کردم چرا کسی به خودش زحمت زدن کلید را نمی دهد. بالاخره حدود سه ربع بعد از غروب آفتاب، که دیگر دیدن چهره ها در آن تاریکی سخت شده بود، آنسگار بلند شد و کلید آباژور کم نور هال را زد و کمی روشن شد فضا. منتظر بودم بگویند "خب زودتر اینکار را می کردی"، یا "آخی، چه خوب شد!"... اما خیلی عادی به صحبت هایشان ادامه دادند، طوری که انگار قرار است همین طور باشد!

** پی نوشت:
دانشگاه برنامه ای گذاشته بود به اسم Running Dinner. دانشجوهای دکترا و بعضی از استادان را که ثبت نام کرده بودند، به چند گروه تقسیم کرده بودند و قرار بود هر تیم دو نفره آماده کردن پیش غذا یا غذای اصلی یا دسر را بر عهده بگیرند و در محل یکی از اعضای تیمشان، از هفت نفر مهمان تصادفی پذیرایی کنند.

🔻مهمانی دوم، "#شام_ایرانی" بود که در قسمت بعدی درباره اش خواهم نوشت، می شد گفت یک #نگاه_از_بیرون به #فرهنگ و غذای ایرانی!

🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea

BY زیر گنبد کبود


Share with your friend now:
tgoop.com/tick_idea/392

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

ZDNET RECOMMENDS The administrator of a telegram group, "Suck Channel," was sentenced to six years and six months in prison for seven counts of incitement yesterday. Users are more open to new information on workdays rather than weekends. best-secure-messaging-apps-shutterstock-1892950018.jpg Just as the Bitcoin turmoil continues, crypto traders have taken to Telegram to voice their feelings. Crypto investors can reduce their anxiety about losses by joining the “Bear Market Screaming Therapy Group” on Telegram.
from us


Telegram زیر گنبد کبود
FROM American