tgoop.com/tick_idea/386
Last Update:
اینجا #آلمان 🇩🇪
#نگاه_از_بیرون - قسمت سوم (قسمت دوم 👆)
🔸استفانی، از یازده سالگی خیلی سفت و سخت #گیاهخوار شده و لب به گوشت و مرغ و ماهی نمی زند. هر جا هم که می نشینیم غذا بخوریم، سفت و سخت از این عقیده اش دفاع می کند و بقیه را متهم می کند به سنگدلی و بی منطقی... چند هفته پیش بعد از چهار سال تحقیق دکترا و دو سه سال پژوهش پست دکترا، دانشگاه را ترک کرد و رفت #برلین، تا در سی سالگی بشود مدیر بخش پژوهش های #سیاستگذاری رفاه اجتماعی در وزارت کار و رفاه آلمان. شغل جدید او و سمت و حقوق بالایش یکی از موفقیت های مهم دانشگاه به حساب می آید.
🔸دوستی من و استفانی چند فراز و فرود داشت: قبل از آنکه مرا ببیند، استادمان که یکی بود، برایش از من گفته بود و ما را با هم از طریق ایمیل ارتباط داده بود. سعی می کرد هر کمکی از دستش بر می آید برایم انجام دهد. وقتی رو در رو شدیم، احساس کردم کمی سرد شد. بعدتر بهم گفت که رسما فکر می کرده "نمی شود با مسلمان ها دوستی داشت، آنها نه مثل ما فکر می کنند و نه رفتارهایشان توجیهی دارد!" بعد از یکی دو سفر که همراه با استاد و چند دوستمان رفتیم، دوستی بین من و او خیلی بیشتر شد. می گفت "برایم جالب است که شما هم خیلی از افکار و احساسات و کارهایتان شبیه ماست! و برای آنهایی هم که متفاوت است، منطق و تفکر جالبی دارید"... تا اینکه آن روز صحبت شد از غذاهای #دانشگاه، و استفانی فهمید که ما مسلمان ها هم گوشت می خوریم! (توضیح در قسمت دوم نگاه از بیرون - پست بالا👆)
🔸... دیدم که نگاهش تغییر می کند و حالت عصبی می گیرد. گفت: "من نمی دانستم که شماها هم گوشت می خورید، دیده بودم که مسلمان ها در خیابان های ما سگ که می بینند راهشان را کج می کنند، اما می گفتم بهرحال اینها بخاطر خوردن، حیوان نمی کشند، و این خودش خوب است! اما حالا..." و پوزخند تلخی تحویلم داد! جوابی که دادم، قطعا نظرش را درباره گیاهخواری تغییر نداد، اما به قول خودش درباره خیلی از مسائل نظرش را عوض کرد. این را قبل از رفتن در مهمانی خداحافظی اش گفت و خواست که ارتباطمان حفظ شود...
🔻ادامه دارد...
🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea
BY زیر گنبد کبود
Share with your friend now:
tgoop.com/tick_idea/386