زیر گنبد کبود

اینجا #آلمان 🇩🇪

۱. چند روز پیش، برای چنددهمین بار، باران شدید تابستانی در ماه آگوست غافلگیرم کرد! در پیاده رو گیر کرده بودم و به زور زیر لبه شیروانی یکی از خانه ها خودم را جا کرده بودم که کمتر خیس شوم. در همان حال دوچرخه سوارانی را می دیدم که سریع دست در کیفشان می کردند و بارانی مخصوص تنشان می کردند و باز شروع می کردند به پا زدن. انگار نه انگار که باران مثل سیل می بارد! (عکس پایین👇)

۲. اتوبوس رفت و مجبور شدم پیاده آن شیب تند را بالا بروم. همین طور که داشتم نفس نفس زنان پیاده روی می کردم، برگشتم و نگاه کردم که ببینم چقدر از مسیر را بالا آمده ام. پیرزنی را دیدم که حداقل هفتاد سالش بود، با صورتی پر از چین و چروک. سوار بر دوچرخه با سرعت نسبتا زیادی داشت می آمد بالا. گذشت و رفت، همین طور با نگاهم دنبالش کردم و منتظر بودم که بایستد و استراحت کند، اما نکرد!

🔸به افسوس هایی که اوایل با دیدن دوچرخه سوارهای شهر می خوردم فکر می کردم: اینکه مثلا حیف که در #تهران با این همه مشکل آلودگی هوا و ناکارآمدی حمل و نقل عمومی، نمی شود برنامه های ترویج #دوچرخه_سواری داشت، بخاطر شیب طبیعی و تند خیابان ها... حالا دیگر اینطور فکر نمی کنم: اگر #برنامه_ریزی و #سیاستگذاری درست باشد، هیچ مشکلی نمی تواند بازدارنده باشد.

🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea

https://www.tgoop.com/tick_media/89

Telegram

Tick_media

اینجا #آلمان
وقتی که #برنامه_ریزی و اقدام زیربنایی سخت است، گاه هزاران عذر و بهانه می آوری که نمی شود!
در #زیرگنبدکبود بخوانید:
https://www.tgoop.com/tick_idea/334
@tick_idea

www.tgoop.com/tick_idea/334

4.07K viewsedited  Aug 30, 2017 at 07:26

اینجا #آلمان 🇩🇪

۱. چند روز پیش، برای چنددهمین بار، باران شدید تابستانی در ماه آگوست غافلگیرم کرد! در پیاده رو گیر کرده بودم و به زور زیر لبه شیروانی یکی از خانه ها خودم را جا کرده بودم که کمتر خیس شوم. در همان حال دوچرخه سوارانی را می دیدم که سریع دست در کیفشان می کردند و بارانی مخصوص تنشان می کردند و باز شروع می کردند به پا زدن. انگار نه انگار که باران مثل سیل می بارد! (عکس پایین👇)

۲. اتوبوس رفت و مجبور شدم پیاده آن شیب تند را بالا بروم. همین طور که داشتم نفس نفس زنان پیاده روی می کردم، برگشتم و نگاه کردم که ببینم چقدر از مسیر را بالا آمده ام. پیرزنی را دیدم که حداقل هفتاد سالش بود، با صورتی پر از چین و چروک. سوار بر دوچرخه با سرعت نسبتا زیادی داشت می آمد بالا. گذشت و رفت، همین طور با نگاهم دنبالش کردم و منتظر بودم که بایستد و استراحت کند، اما نکرد!

🔸به افسوس هایی که اوایل با دیدن دوچرخه سوارهای شهر می خوردم فکر می کردم: اینکه مثلا حیف که در #تهران با این همه مشکل آلودگی هوا و ناکارآمدی حمل و نقل عمومی، نمی شود برنامه های ترویج #دوچرخه_سواری داشت، بخاطر شیب طبیعی و تند خیابان ها... حالا دیگر اینطور فکر نمی کنم: اگر #برنامه_ریزی و #سیاستگذاری درست باشد، هیچ مشکلی نمی تواند بازدارنده باشد.

🔷🔶 روایت های شنیدنی و الهام بخش از #زیرگنبدکبود...
@tick_idea

https://www.tgoop.com/tick_media/89

BY زیر گنبد کبود