tgoop.com/thirdwaveofBehaviorTherapy/1377
Last Update:
در فرایند آموزش و کاربست رواندرمانی، به طور سنتی این فرض غالب بوده است که کارآموز، رواندرمانی را در قالب یکی از الگوها میآموزد، سپس برای به کار بستن رواندرمانی تقریبا حاضر و آماده است و در نهایت به کمک دریافت نظارت بالینی میتواند موقعیتهای سخت رواندرمانی را هم مدیریت کند.
به ویژه در چنین موقعیتهایی با طی مسیر مذکور چنین فرض میشود:
1. درمانجو واکنشهای پیچیدهای به درمانگر نشان میدهد.
2. رواندرمانگر مذکور میتواند خودآگاهیاش و بهوشیاریاش را حفظ کند.
3. در نتیجه میتواند موثر عمل کند و درمانجو از این تعامل سود میبرد.
اما معمولاً در واقعیت چه رخ میدهد:
1. درمانجو واکنشهای پیچیدهای به درمانگر نشان میدهد.
2. رواندرمانگر مذکور نمیتواند خودآگاهیاش و بهوشیاریاش را حفظ کند.
3. بنابراین ناموثر عمل میکند (بحث میکند، سخنرانی میکند، از درمانجو فاصله میگیرد، به خودش حمله میکند و مظیر اینها) و درمانجو بهرهای نمیبرد.
رومنیر بر پایۀ تجربههای شخصی، پژوهشی و آموزشیاش باور دارد که دلیل این اتفاق، کم بودن میزان ظرفیت روانشناختی رواندرمانگر است. او در موقعیتهای دشوار به خاطر همین نقصان، وقتی پریشان میشود دست به اجتناب از تجربه میزند و آن میکند که مفید نیست. رومنیر بر پایۀ پژوهشها، راه حلهای قدیمی نظیر دریافت نظارت بالینی و دریافت رواندرمانی را کافی نمیداند. تمرین عامدانه همراه با یک مربی مهارتآموزی یا تمرین عامدانۀ انفرادی از دید او راهحلهای جایگزیناند. البته او بر پایۀ پژوهشهای انجام شده بر این فرض است که فرصتهای آموزشی یا دریافت نظارت بالینی اگر همراه با تمرین عامدانه باشند اثربخشی بیشتری در آمادهسازی رواندرمانگر برای موقعیتهای پیچیدۀ رواندرمانی خواهند داشت؛ هرچند تمرین عامدانه برای افزایش اثربخشی تمرینی به درازای عمر حرفهای است.
#تمرین_عامدانه
#خبرگی_در_رواندرمانی
BY کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
Share with your friend now:
tgoop.com/thirdwaveofBehaviorTherapy/1377