tgoop.com/tarikhe_mohammad/597
Last Update:
🔶 تاریخ محمد
🔹 ترجمهی تاریخ ابنهشام
🔸 85ـ دروغی که دورویان بر عایشه بستند. (تکهی دو از دو)
چون اینها گفت از افسوس و اندوه آن آب از دیدهی من بازایستاد. با آنکه خود را كوچكتر از آن ميدانستم كه خدا آيهي برائت دربارهي من فروفرستد ، ليكن با اينهمه اميد ميداشتم كه محمد را در خوابي از راه ناپیدا (غیب) بيگناهي من دانسته گردد. دمی هیچ نگفتم ، از بهر آنکه پدر و مادرم پاسخ گویند. گفتم چرا پاسخ محمد را نميدهيد؟ گفتند ما نميدانيم كه او را چه پاسخ دهيم و چه ميبايد داد. چون هیچ پاسخ نگفتند ، گریه بر من چیره گردید و گفتم : بخدا که هرگز از این چنین که تو میگویی ، توبه نباید کرد. چه اگر گویم آنچه دربارهی من گفتهاند راستست ، خدا میداند که نکردهام و اگر گویم دروغ گفتهاند ، باور نکنند. میشکبیم تا خدا گشایش فرستد.
چندی گذشت تا آنکه محمد بر منبر رفت و سخن راند و خدا را ستود و هفده آيه از قرآن را كه در سورهي «نور» است از سر منبر خواند و پاکی مرا آشكار گردانيد.
و چون از منبر فروآمد فرمود هر یکی از مسطح و حسّان ابن ثابت و حَمنه دختر جحش که از دوریان بودند و دشنام آشکاره میدادند هشتاد چوب زدند. مسطح خویش ابوبکر بود و نفقهی او دادی. و چون آن داستان افتاد ، سوگند خورد که او را هیچ نفقه ندهد. لیکن سپس همان سورهی نور (آیهی 22) چنین میفرماید : ایشان که دارندگان برتری و نیکی و خود مهرورز و دستگیرند و به خویشاوندانشان دررفت میدهند و ایشان را نگاهداری میکنند ، باید که در آن کار کوتاهی نکنند و از آن بازنایستند ، هر اندازه خویشانشان گناهکار باشند و بایشان بدی کرده باشند. ایشان راه آمرزش و گذشت در پیش بگیرند و کینه در دل نگیرند و پس از همهی اینها میگوید : آیا شما دوست ندارید آفریدگار شما را باین شُوَند آمرزد و بر شما مهربانی کند؟1
ابوبکر گفت : میخواهم که خدا مرا بیامرزد ، و همچون گذشته نفقهی مسطح میداد.
صفوان یک روز به حسّان رسید و شمشیری باو زد ، از بهر آنکه چامهای گفته بود و هجو صفوان در آن یاد کرده بود. ثابت ابن قَیس ابن شَمّاس ، صفوان را بگرفت و بخانه میبرد تا قصاص حسّان بازخواهد. عبداللّه ابن رواحه درآمد و گفت : به نزد محمد بروید تا چه میفرماید. ثابت پیشتر رفت و چگونگی بازگفت. محمد حسّان را گفت : ای حسّان ، شاید که پس از آنکه خدا تو را راه نمود ، زشتی بر خاندان من کنی؟ پس از آن گفت : ای حسّان ، صفوان را بیامرز از این کار که کرد. حسّان گفت : ای محمد ، او را آمرزیدم. پس محمد در برابر آن زخم خانهای در مدینه و کنیزکی قبطی باو داد.
1ـ این ترجمهی واژه بواژهی آن آیه نیست. آن آیه کوتاهتر از اینست. لیکن چون گردآورنده این را به پیمان عایشه با ابوبکر و نکوهش قرآن از کینهجویی ایشان از مسطح همبسته یافته به زند (شرح) بیشتری برخاسته است.
BY تاریخ محمد
Share with your friend now:
tgoop.com/tarikhe_mohammad/597