tgoop.com/tarikhe_mohammad/590
Last Update:
🔶 تاریخ محمد
🔹 ترجمهی تاریخ ابنهشام
🔸 75ـ جنگ كَندَك (خندق) (تکهی یک از دو)
چون محمد از لشکرکشی بدر واپسین بازگردید ، بزرگان جهودان ، از بنینضیر و دیگران به مکه بهر جنگانگیزی رفتند و گفتند : محمد بر گمراهیست ، و چنانکه با شما دشمنی میکند با ما نیز میکند ، پس پیش شما آمدیم تا لشکر گرد کنیم و آنگاه با لشکر یهودیان پیرامون مدینه بجنگ محمد و یارانش رویم. پس قریش شادی کردند و یکی گردیدند که بجنگ محمد آیند.
پس جهودان بازگردیدند و به تیرهی غَطَفان رفتند و ایشان را که دشمن محمد بودند بجنگ برانگیختند و با لشکر ایشان بیرون آمدند و همچنین در راه بديگر تيرهها که ميرسيدند ايشان را ميخواندند و لشكر بسيار گرد شده بود. قریش نیز با لشکر روی به مدینه گزاردند و چون به نزدیک مدینه رسیدند لشکر جهود بایشان پیوستند و همه به در مدینه فرود آمدند. و سر لشکر قریش ابوسفیان و سر لشکر غَطَفان و دیگر عرب عُيَينة ابن حِصن ابن حُذَيفه بود.
محمد چون آگاه گردید فرمود پیرامون مدینه کندک (خندق) فروبردند و خود نیز کار میکرد. و مسلمانان را بیپرگ محمد کار را بجایی رها نکردندی ، و دورویان از کار دزدیدندی و پرگ ناخواسته رفتندی. چون کار کندک پایان یافت لشکر دشمنان رسیدند. و شُوَند کندک فروبردن آنبود که چون محمد آگاه گردید که لشکر قریش آهنگ مدینه دارند با یاران سکالید. سلمان فارسی گفت : کندک باید کند چنانکه در ایران میکنند. پس محمد براهنمايي سلمان ، فرمود آن كندك را کندند. آنگاه گروه مهاجران گفتند : «سلمان از ماست.» و نیز انصار چنان گفتند. محمد گفت : «سلمان نزد من همچون خانوادهام است.»
چون کندک کنده گردید ، بیستهزار1 سوار و پیاده رسیدند و بر در مدینه فرود آمدند. و محمد با سههزار سوار و پیاده از مدینه بیرون آمد و بر کنارهی کندک در برابر لشکر دشمن نشستند.
حُيَي ابن اَخطَب ، از بزرگان جهودان آهنگ بنیقریظه کرد که با محمد پیمان بسته بودند. و سر ایشان کعب ابن اسد را با نیرنگ از راه برد تا پیمان شکست و بجنگ درآمد. محمد چون آگاه گردید سَعد ابن مُعاذ و سَعد ابن عُباده که سران انصار بودند را به بنیقریظه فرستاد تا دانسته گرداند که بنیقریظه پیمان شکستهاند. چون بازگردیدند گفتند : راست است. محمد گفت : خدا بزرگترست. دل خوش دارید که چون از همه جا پتیاره روی نمود ، خدا به نیکی آوَرَد و هرچه زودتر گشايش فرستد. مسلمانان چون دیدند بنیقریظه با لشکر بیرون یکی گردیدند بسیار دلتنگ گردیدند.
دورویان گوشه میزدند و میگفتند که محمد میگوید : سرزمین خسرو و کیسَر2 ما را خواهد بود و این هنگام از دشمن به تنگ آمده. و برخی دیگر از دورویان آمدند و گفتند : ای محمد ، خانههای ما بیرون مدینه است و استواری ندارد ، پرگ بده تا بخانههای خود بازرسیم. خواست ایشان گریختن بود.
1ـ این شمار سپاهی اگر تنها نیمی از آن ، از مکه باشد باز هم گزافهآمیز است. زیرا چنانکه خواهد آمد با آگاهیهایی که یافتهایم انبوهی (جمعیت) مکه خود نزدیک به دههزار تن بوده و اینست نمیتوانسته بیش از دو سه هزار سپاهی بسیجد.
2ـ Kisar
BY تاریخ محمد
Share with your friend now:
tgoop.com/tarikhe_mohammad/590
