tgoop.com/tarikhe_mohammad/582
Last Update:
🔶 تاریخ محمد
🔹 ترجمهی تاریخ ابنهشام
🔸 66ـ فرجام وحشی ، کشندهی حمزه
وحشی تا زمان معاویه زیست. و پیر شده بود و خود بازمیگفت : چون از جنگ آسوده گردیدم و به مکه آمدم ، آزاد گردیدم. در گشایش مکه گریختم و به طایف رفتم. و چون طایف را گشادند ، خواستم گریزم یکی مرا گفت : هر کس که پیش محمد میرود و میگرود ، او را نمیکشند. به نزد محمد رفتم و پنهانی بالای سر او ایستادم و دوگواهی گفتم. محمد گفت : تو وحشی هستی؟ گفتم : آری. گفت : اگر نه گواهي گفته بودي ، با تو گفتمی که چه باید کرد. اکنون بنشین و بگو که عمویم را چگونه کشتی؟ نشستم و داستانش را بازگفتم. سپس محمد گفت : برخیز و چنان کن که هرگز روی تو را نبینم. برخاستم و تا درگذشت پیش او نمیتوانستم رفت. و در زمان خلافت ابوبکر همان نیزه که بر حمزه زده بودم برگرفتم و با مسلمانان بجنگ رفتم و بر سینهی مُسَيلِمهي دروغگو زدم ، و از پشت او بیرون آمد و جان داد.
پس از آن مسلمانان بر كشتنش چندان شادي كردند كه بر كشتن حمزه زاری نکردند. و در كشتن حمزه چندان اندوه نخورده بودند كه در كشتن او شادي كردند. و وحشی همیشه گفتی : بهترین آفریده را من کشتم ، و نیز بدترین آفریده را.
وحشي بر باده نوشيدن بسيار آزمند بود و بسيار دوست داشتي و چون مسلمان گرديد ، از آن بازنايستاد و چون او باده نوشيدي عمَر تازيانهاش زدي. و وحشي بار ديگر از دين بازگرديد تا بفرمان عمر او را از ديوان (دفتر نامها) كناره گردانيدند و نانش را از ديوان بازگرفتند. وحشي بآن شُوند بسيار سرگردان گرديد ، چنانكه عمر گفت : «من ميدانستم كه خدا كشندهي حمزه را چنين فرونگزارد و هر زمان كه باشد او را گوشمال دهد».
BY تاریخ محمد
Share with your friend now:
tgoop.com/tarikhe_mohammad/582