tgoop.com/tarikhe_mohammad/577
Last Update:
🔶 تاریخ محمد
🔹 ترجمهی تاریخ ابنهشام
🔸 65ـ جنگ اُحُد (تکهی دو از شش)
پس از آن ، لشکر چون به اُحُد رسیدند برابر بیدینان فرود آمدند و محمد فرمود بیپرگ او کسی بجنگ نرود. نیز فرمود عبداللّه ابن جبیر با پنجاه تن که تیرانداز بودند ، بر سر تنگراهی که در پس لشکر اسلام بود بروند و لشکر بیدینان را بپایند تا مبادا نیرنگی سازند و از پس لشکر اسلام کمین نگشایند. هم کهرایید که از سر تنگراه برخیزند و بجایی روند. بازماندهی لشكر را فرمود از برابر بيدينان قريش ميانهي لشكر را پیش رانند.
لشکر اسلام هفتصد سوار و پیاده بودند. و از آن بیدینان سههزار مرد بودند ، سوار و پیاده. و از همهي ايشان ، دويست سوار بودند كه اسب يدك داشتند. و بر سوي راست بيدينان ، خالد ابن وَليد و بر سوي چپ عِكرَمة ابن ابيجهل بود. و زنان همه زره پوشيده و جنگاچ برگرفته و با مردان به جنگگاه آمده بودند.
محمد بهر اطمینان دو زره پوشیده بود و درفش به مَصعَب ابن عُمَير داد. و گروه پيادگان را كه پيشاپیش لشكر داشته بود ، سپارش كرده بود که چون لشكر بيدينان رزميدند ، بايشان تير ببارانيد. و شمشیر خود به ابودُجانه سِماك ابن خَرَشه داد که در انصار مردانهتر ازو نبود. ابودُجانه شمشیر ستانید و سربند سرخ بربست ، چه در جنگها عادت او بودی ، و از ميانهي رده بيرون آمد و همچون شير غران ميآمد و ميرفت و مينازيد و جنگ ميتلبيد. محمد گفت : با برتریفروشی رفتن را خدای بزرگ دشمن دارد مگر در چنین جایی.
نیز ابوسفیان پیش از بهم رسیدن دو لشکر درفشداران را به نگاهداری درفشها سپارش کرد و نکوهید که چون روز بَدر درفش نگاه نداشتید شکست بر قریش افتاد. درفشداران به نگاهداری درفش زبان دادند.
ابوسفیان درميان لشكر ميگرديد و هر كسي را جاي خود سپارش ميكرد. و زنش (هند دختر عُتبه) همچنان زره پوشيده ، درميان لشكر ميگرديد و چامه ميگفت و مردم را برميانگيخت.
ابو عامر راهب که با پنجاه مرد از مدینه که ایشان را بهر دشمنی با محمد با خود به مکه برده بود ، همیشه قریش را بدشمنی محمد برانگیختی و گفتی : جنگ باید کرد که مردم مدینه چون مرا بینند ، از محمد رو گردانند. پس ابوعامر با پنجاه مرد در پیش آمد و انصار را خواند و پنداشت که با او یکی گردند. انصار او را دشنام دادند و ابوعامر شرمنده گردید. گروهی با او در جنگ افتادند. چون تیر نماند ، شمشیر زدند ، و پس از آن ، سنگ بر یکدیگر میانداختند تا خسته گردیدند و از یکدیگر بازگردیدند.
BY تاریخ محمد
Share with your friend now:
tgoop.com/tarikhe_mohammad/577