TARIKHE_MOHAMMAD Telegram 552
🔶 تاریخ محمد
🔹 ترجمه‌ی تاریخ ابن‌هشام

🔸 37ـ بیعت انصار ـ بار دوم
چون هنگام حج درآمد ، مُصعَب ابن عُمَير خواست كه به مكه بازگردد و هفتاد و سه مرد از انصار كه مسلمان گرديده و از بزرگان و شناختگان خاندان بودند ، با مُصعَب آهنگ پرستش محمد كردند تا روند و با او بیعت کنند.
محمد گفت : ايشان را بگزار تا چون از حج گزاردن آسوده گردند ، شب دوم اَيّام‌التَّشريق1 ، بگو تا به عَقَبه از بهر بیعت باشند ، چنانكه هيچ‌ كس از مردم مكه از اين بیعت آگاه نگردند.»
محمد با عموی خود عباس پیش ایشان رفت. با آنکه عباس هنوز مسلمان نبود ، ولی با محمد بسيار اندوه‌خوار و مهربان بود و محمد پس از ابوطالب از همه‌ي قریش اعتماد برو داشت و كارها را با سكالش او كردي.
عباس گفت : می‌دانید که محمد برای ما چه اندازه گرامی است و از دشمنان او را نگاه می‌داریم و آهنگ مدینه دارد که آنجا بماند. اگر شما می‌خواهید که او آنجا آید و نشیمن گیرد ، با او بیعت کنید ، و چنانکه زن و فرزند خود را نگاه می‌دارید همچنان او را نگاه دارید. گفتند : تو چه می‌فرمایی ای محمد. محمد سپاس و ستایش خدا کرد و چند آیه خواند و ایشان را بر یاوری دین دلگرم گردانید ، آنگاه گفت : «با شما بیعت می‌کنم ، بآن شرط كه عمويم گفت ، چنانكه بزن و فرزند خود كوشيد ، بمن نيز بكوشيد و چنانكه خانواده‌ي خود را نگاه داريد ، ازآنِ من نيز بكنيد و با دوستان من دوست و با دشمنان من دشمن باشيد.» ایشان پذیرفتند و بیعت کردند. هفتاد و سه مرد و دو زن بیعت کردند. و بیعت زنان با گفتن دوگواهی بود.
چون بیعت کرده بودند ، محمد فرمود از ميان خاندان دوازده پيشوا برگزيدند : نه تن از خاندان خَزرَج بودند و سه تن از خاندان اوس.
آنگاه محمد گفت : «شما باين بیعت كه رفت ، پايَندان (ضامن) من بر خاندان خود بگرديد. چنانكه یاران عيسا ، بر خاندانش پايندان گرديدند.» چون پذیرفتند محمد گفت : «من نيز پايندان بر خاندان خود گرديدم.»
و اين بیعت پس از بازنمودن آيه‌ي جنگ بود ، ليكن محمد جنگيدن را بجا نمي‌ديد.2
چون کاروان بازگردیده بود و قریش از بیعت آگاه گردیدند3 ، لشکر کردند و از دنباله‌ي کاروان رفتند ولی ایشان را درنیافتند جز سَعد ابن عُباده که به شُوَندی بازپس مانده بود که گرفتند و آوردند و در مکه زندانی داشتند. جُبَير ابن مُطعِم (دوست سَعد) چون آگاه گردید به مکه آمد و او را از دست قریش بازرهانيد ، و به یثرب بازگردید.

🔸 38ـ گروش عمرو ابن جَموح
چون انصار به یثرب بازگردیدند و بدعوت آغاز کردند و کسانی که باسلام درنیامده بودند را باسلام درآوردند یکی بود عمرو ابن جَموح نام که هنوز اسلام نیاورده بود و بزرگ خاندان بنی‌سَلَمه بود ، و بت‌پرستی کردی. پسرش با دوستش و گروهی از جوانان تیره‌ی او که مسلمان بودند ، هر شب رفتندی و بتی که ازآنِ عمرو بود را در چاهی پر از پلشتی آویختندی. روز دیگر ، عمرو تلب بسیار کردی و آن را در آن چاه یافتی و شستی ، و نمی‌دانست که کی می‌کند. تا چندی این کار کردند که او را افسردگی گرفت. پس شمشیری برهنه در گردن بت آویخت و گفت : شمشیر بستان ، و این کس که این کار می‌کند از خود دور بگردان. همانان باز شبانه آن بت را با سگی مرده در چاهی آویختند. روز دیگر تلب کرد. چون چنان یافت گفت : دریغا که عمر خود در پرستش تو تباه کردم. سنگی چند بر بت زد و شکست و مسلمان گردید. و چند بیت در نکوهش آن بت و سپاسگزاری مسلمانی گفت.

1ـ از پنج روز پيش از روزبه (=عید) قربان تا سه روز پس از آن.
2ـ چنانکه دیده شد اسلام در یثرب تنها با دعوت و قرآن خواندن پیش رفت ، بی‌هیچ جنگی.
3ـ گویا انجمن شبانه چنانکه محمد و انصار چشم می‌داشتند نهان نماند و کس یا کسانی آگاهیده بدگمان گردیده بودند.



tgoop.com/tarikhe_mohammad/552
Create:
Last Update:

🔶 تاریخ محمد
🔹 ترجمه‌ی تاریخ ابن‌هشام

🔸 37ـ بیعت انصار ـ بار دوم
چون هنگام حج درآمد ، مُصعَب ابن عُمَير خواست كه به مكه بازگردد و هفتاد و سه مرد از انصار كه مسلمان گرديده و از بزرگان و شناختگان خاندان بودند ، با مُصعَب آهنگ پرستش محمد كردند تا روند و با او بیعت کنند.
محمد گفت : ايشان را بگزار تا چون از حج گزاردن آسوده گردند ، شب دوم اَيّام‌التَّشريق1 ، بگو تا به عَقَبه از بهر بیعت باشند ، چنانكه هيچ‌ كس از مردم مكه از اين بیعت آگاه نگردند.»
محمد با عموی خود عباس پیش ایشان رفت. با آنکه عباس هنوز مسلمان نبود ، ولی با محمد بسيار اندوه‌خوار و مهربان بود و محمد پس از ابوطالب از همه‌ي قریش اعتماد برو داشت و كارها را با سكالش او كردي.
عباس گفت : می‌دانید که محمد برای ما چه اندازه گرامی است و از دشمنان او را نگاه می‌داریم و آهنگ مدینه دارد که آنجا بماند. اگر شما می‌خواهید که او آنجا آید و نشیمن گیرد ، با او بیعت کنید ، و چنانکه زن و فرزند خود را نگاه می‌دارید همچنان او را نگاه دارید. گفتند : تو چه می‌فرمایی ای محمد. محمد سپاس و ستایش خدا کرد و چند آیه خواند و ایشان را بر یاوری دین دلگرم گردانید ، آنگاه گفت : «با شما بیعت می‌کنم ، بآن شرط كه عمويم گفت ، چنانكه بزن و فرزند خود كوشيد ، بمن نيز بكوشيد و چنانكه خانواده‌ي خود را نگاه داريد ، ازآنِ من نيز بكنيد و با دوستان من دوست و با دشمنان من دشمن باشيد.» ایشان پذیرفتند و بیعت کردند. هفتاد و سه مرد و دو زن بیعت کردند. و بیعت زنان با گفتن دوگواهی بود.
چون بیعت کرده بودند ، محمد فرمود از ميان خاندان دوازده پيشوا برگزيدند : نه تن از خاندان خَزرَج بودند و سه تن از خاندان اوس.
آنگاه محمد گفت : «شما باين بیعت كه رفت ، پايَندان (ضامن) من بر خاندان خود بگرديد. چنانكه یاران عيسا ، بر خاندانش پايندان گرديدند.» چون پذیرفتند محمد گفت : «من نيز پايندان بر خاندان خود گرديدم.»
و اين بیعت پس از بازنمودن آيه‌ي جنگ بود ، ليكن محمد جنگيدن را بجا نمي‌ديد.2
چون کاروان بازگردیده بود و قریش از بیعت آگاه گردیدند3 ، لشکر کردند و از دنباله‌ي کاروان رفتند ولی ایشان را درنیافتند جز سَعد ابن عُباده که به شُوَندی بازپس مانده بود که گرفتند و آوردند و در مکه زندانی داشتند. جُبَير ابن مُطعِم (دوست سَعد) چون آگاه گردید به مکه آمد و او را از دست قریش بازرهانيد ، و به یثرب بازگردید.

🔸 38ـ گروش عمرو ابن جَموح
چون انصار به یثرب بازگردیدند و بدعوت آغاز کردند و کسانی که باسلام درنیامده بودند را باسلام درآوردند یکی بود عمرو ابن جَموح نام که هنوز اسلام نیاورده بود و بزرگ خاندان بنی‌سَلَمه بود ، و بت‌پرستی کردی. پسرش با دوستش و گروهی از جوانان تیره‌ی او که مسلمان بودند ، هر شب رفتندی و بتی که ازآنِ عمرو بود را در چاهی پر از پلشتی آویختندی. روز دیگر ، عمرو تلب بسیار کردی و آن را در آن چاه یافتی و شستی ، و نمی‌دانست که کی می‌کند. تا چندی این کار کردند که او را افسردگی گرفت. پس شمشیری برهنه در گردن بت آویخت و گفت : شمشیر بستان ، و این کس که این کار می‌کند از خود دور بگردان. همانان باز شبانه آن بت را با سگی مرده در چاهی آویختند. روز دیگر تلب کرد. چون چنان یافت گفت : دریغا که عمر خود در پرستش تو تباه کردم. سنگی چند بر بت زد و شکست و مسلمان گردید. و چند بیت در نکوهش آن بت و سپاسگزاری مسلمانی گفت.

1ـ از پنج روز پيش از روزبه (=عید) قربان تا سه روز پس از آن.
2ـ چنانکه دیده شد اسلام در یثرب تنها با دعوت و قرآن خواندن پیش رفت ، بی‌هیچ جنگی.
3ـ گویا انجمن شبانه چنانکه محمد و انصار چشم می‌داشتند نهان نماند و کس یا کسانی آگاهیده بدگمان گردیده بودند.

BY تاریخ محمد


Share with your friend now:
tgoop.com/tarikhe_mohammad/552

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Administrators To view your bio, click the Menu icon and select “View channel info.” The best encrypted messaging apps A new window will come up. Enter your channel name and bio. (See the character limits above.) Click “Create.” Concise
from us


Telegram تاریخ محمد
FROM American