TARIKHE_MOHAMMAD Telegram 531
🔶 تاریخ محمد


🔸 15ـ درخواست قریش
پس از گروش حمزه ، هر روز شماره‌ی مسلمانان بیشتر می‌گردید. قریش چون چنان دیدند ، هر کس که مسلمان می‌گردید ، زندانی می‌داشتند و می‌آزردند تا از اسلام بازگردد. همچنین کس بازداشته بودند تا هر کس که گرایش مسلمانی کند بگیرند و چوب بزنند و نگزارند مسلمان گردد. ولی با اینهمه باز هوده (نتیجه) ندادی.
پس گرد آمدند و بزرگان خاندان را نزد محمد فرستادند که سخنی داریم. محمد چون پنداشت که گرایش مسلمانی دارند به در کعبه رفت ، پیش ایشان. گفتند : ای محمد ، هیچ کس با خاندان خود آن نکرد که تو می‌کنی ، رخنه در کیش و خاندان ما آوردی ، خواست تو چیست تا برآوریم؟ پاسخ داد : خواست من جاه و داراک نیست ، من برانگیخته‌ی خدایم که شما را بدین راست دعوت کنم و مژده‌ی بهشت می‌دهم و هم بیم دوزخ. اگر پذیرفتید ، نیکی دو جهان شما را باشد و گرنه می‌شکیبم تا خدا چه پیش آورد.
پس گفتند : ای محمد ، اگر راست می‌گویی از خدای بخواه تا کوههای مکه از جای برآید و دشتی گشاده گردد و چشمه‌های آب روان کند ، همچون شام. و از درگذشتگان ما قُصَیّ بن کِلاب را زنده گرداند و بر راستی تو گواهی دهد ، تا ما گرویم. دیگر گفتند : بخواه فرشته بفرستد تا به برانگیختگی‌ات گواهی دهد. دیگر گفتند : تو را داراک و سرزمین نیست ، و از بهر روزی ، تو به بازار می‌روی و این دعوی که تو می‌کنی بکار نیاید ، از خدا بخواه تا گنج زر و سیم تو را دهد.
محمد پاسخ همه‌ی گفته‌ها را چنین داد : مرا از بهر آن برانگیخته‌اند تا دین راست بشما گزارم ، و اینها که از من خواستید نزد خدا آسان است ، لیکن مرا نفرموده است که اینچنین ازو خواهم.
پس گفتند : چون هیچ یکی نمی‌خواهی ، نمی‌گرویم و خدای خود را بگو بر ما پتیاره فرستد اگر تواناست. پاسخ داد : اگر خدای خواهد فرستد. گفتند : ای محمد اگر خدای تو رازدان بودی و می‌دانست که ما پرسش خواهیم کرد ، بایستی که تو را آگاهی دادی و پاسخ یاد دادی ، ولی گمان ما آنست که اینها را رحمان یمامه بتو یاد می‌دهد و ما باو نخواهیم گروید. ما به هر گونه خشنودی تو را جستیم ولی تو ناهمداستانی ما می‌کنی ، اکنون بهانه یافتیم تا تو را کشیم یا تو ما را.
سپس هر یکی بیهوده‌ای ‌گفتند. یکی گفت : فرشتگان دختران خدایند که می‌پرستیم. دیگری گفت : نردبان بر آسمان بگزار و برو چهار فرشته به گواه بیاور. پس از آنهمه ، باز گمان آنست که نگرویم. محمد چون چنان دید دلتنگ گردید و بخانه رفت.
روز دیگر نَضر ابن حارِث که از پلیدان قریش بود گفت : بيش از اين خود را فیروزمند نپندارید ، که کار محمد پیچیده‌تر از اینهاست و سخنش بسخن چامه‌گویان و کاهنان نماند و چاره‌ی کار خود کنید. خواستش برآغالانش قریش بود بر دشمنی و آشوب‌انگیزی. و پیوسته محمد را رنجانیدی و با قرآن ستیز کردی بدینسان که پس از آنکه محمد تبلیغ کردی و برخاستی و رفتی ، بجای او نشستی و افسانه‌ی رستم و اسفندیار و شاهان ایرانی بازگفتی و برتری بر سخن محمد دادی. و آن هنگام بيدينان گفتندي : «اين داستان كه نَضر ابن حارِث گويد ، خوشتر از آنست كه محمد مي‌گويد.» در قرآن هر جا که «اَساطيرُ الاَوّلين» آمده درباره‌ی اوست ، چه می‌گفت : «اين قرآن كه محمد آورده مانند افسانه و سرگذشت پيشينيانست و من خود از آن بهتر مي‌دانم.»1
پس بزرگان قریش او را گفتند : تو و عُقبة به مدینه باید رفت و از علمای تورات و انجیل چگونگی محمد بازدانست. هر دو رفتند و از علمای یهود چگونگی محمد و راستی دعوی او پرسیدند. گفتند : سه چیز ازو بپرسید ، اگر پاسخ راست داد ، او برانگیخته است و گرنه دعویش پوچ می‌باشد. یکم داستان اصحاب کهف ، دوم داستان ذوالقرنین و سوم حقیقت روح. ایشان بمکه بازآمدند و از محمد آنها را بازپرسیدند. در قرآن سوره‌ی کهف و بنی‌اسرائیل اشاره باینهاست. با اینهمه باز قریش نگرویدند.

1ـ نشانی جاهایی از قرآن که أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ آمده است : المطففين : ١٣ ، القلم : ١٥ ، النحل : ٢٤ ، الفرقان : ٥ ، النمل : ٦٨ ، المؤمنون : ٨٣ ، الأنفال : ٣١ ، الأحقاف : ١٧ ، الأنعام : ٢٥



tgoop.com/tarikhe_mohammad/531
Create:
Last Update:

🔶 تاریخ محمد


🔸 15ـ درخواست قریش
پس از گروش حمزه ، هر روز شماره‌ی مسلمانان بیشتر می‌گردید. قریش چون چنان دیدند ، هر کس که مسلمان می‌گردید ، زندانی می‌داشتند و می‌آزردند تا از اسلام بازگردد. همچنین کس بازداشته بودند تا هر کس که گرایش مسلمانی کند بگیرند و چوب بزنند و نگزارند مسلمان گردد. ولی با اینهمه باز هوده (نتیجه) ندادی.
پس گرد آمدند و بزرگان خاندان را نزد محمد فرستادند که سخنی داریم. محمد چون پنداشت که گرایش مسلمانی دارند به در کعبه رفت ، پیش ایشان. گفتند : ای محمد ، هیچ کس با خاندان خود آن نکرد که تو می‌کنی ، رخنه در کیش و خاندان ما آوردی ، خواست تو چیست تا برآوریم؟ پاسخ داد : خواست من جاه و داراک نیست ، من برانگیخته‌ی خدایم که شما را بدین راست دعوت کنم و مژده‌ی بهشت می‌دهم و هم بیم دوزخ. اگر پذیرفتید ، نیکی دو جهان شما را باشد و گرنه می‌شکیبم تا خدا چه پیش آورد.
پس گفتند : ای محمد ، اگر راست می‌گویی از خدای بخواه تا کوههای مکه از جای برآید و دشتی گشاده گردد و چشمه‌های آب روان کند ، همچون شام. و از درگذشتگان ما قُصَیّ بن کِلاب را زنده گرداند و بر راستی تو گواهی دهد ، تا ما گرویم. دیگر گفتند : بخواه فرشته بفرستد تا به برانگیختگی‌ات گواهی دهد. دیگر گفتند : تو را داراک و سرزمین نیست ، و از بهر روزی ، تو به بازار می‌روی و این دعوی که تو می‌کنی بکار نیاید ، از خدا بخواه تا گنج زر و سیم تو را دهد.
محمد پاسخ همه‌ی گفته‌ها را چنین داد : مرا از بهر آن برانگیخته‌اند تا دین راست بشما گزارم ، و اینها که از من خواستید نزد خدا آسان است ، لیکن مرا نفرموده است که اینچنین ازو خواهم.
پس گفتند : چون هیچ یکی نمی‌خواهی ، نمی‌گرویم و خدای خود را بگو بر ما پتیاره فرستد اگر تواناست. پاسخ داد : اگر خدای خواهد فرستد. گفتند : ای محمد اگر خدای تو رازدان بودی و می‌دانست که ما پرسش خواهیم کرد ، بایستی که تو را آگاهی دادی و پاسخ یاد دادی ، ولی گمان ما آنست که اینها را رحمان یمامه بتو یاد می‌دهد و ما باو نخواهیم گروید. ما به هر گونه خشنودی تو را جستیم ولی تو ناهمداستانی ما می‌کنی ، اکنون بهانه یافتیم تا تو را کشیم یا تو ما را.
سپس هر یکی بیهوده‌ای ‌گفتند. یکی گفت : فرشتگان دختران خدایند که می‌پرستیم. دیگری گفت : نردبان بر آسمان بگزار و برو چهار فرشته به گواه بیاور. پس از آنهمه ، باز گمان آنست که نگرویم. محمد چون چنان دید دلتنگ گردید و بخانه رفت.
روز دیگر نَضر ابن حارِث که از پلیدان قریش بود گفت : بيش از اين خود را فیروزمند نپندارید ، که کار محمد پیچیده‌تر از اینهاست و سخنش بسخن چامه‌گویان و کاهنان نماند و چاره‌ی کار خود کنید. خواستش برآغالانش قریش بود بر دشمنی و آشوب‌انگیزی. و پیوسته محمد را رنجانیدی و با قرآن ستیز کردی بدینسان که پس از آنکه محمد تبلیغ کردی و برخاستی و رفتی ، بجای او نشستی و افسانه‌ی رستم و اسفندیار و شاهان ایرانی بازگفتی و برتری بر سخن محمد دادی. و آن هنگام بيدينان گفتندي : «اين داستان كه نَضر ابن حارِث گويد ، خوشتر از آنست كه محمد مي‌گويد.» در قرآن هر جا که «اَساطيرُ الاَوّلين» آمده درباره‌ی اوست ، چه می‌گفت : «اين قرآن كه محمد آورده مانند افسانه و سرگذشت پيشينيانست و من خود از آن بهتر مي‌دانم.»1
پس بزرگان قریش او را گفتند : تو و عُقبة به مدینه باید رفت و از علمای تورات و انجیل چگونگی محمد بازدانست. هر دو رفتند و از علمای یهود چگونگی محمد و راستی دعوی او پرسیدند. گفتند : سه چیز ازو بپرسید ، اگر پاسخ راست داد ، او برانگیخته است و گرنه دعویش پوچ می‌باشد. یکم داستان اصحاب کهف ، دوم داستان ذوالقرنین و سوم حقیقت روح. ایشان بمکه بازآمدند و از محمد آنها را بازپرسیدند. در قرآن سوره‌ی کهف و بنی‌اسرائیل اشاره باینهاست. با اینهمه باز قریش نگرویدند.

1ـ نشانی جاهایی از قرآن که أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ آمده است : المطففين : ١٣ ، القلم : ١٥ ، النحل : ٢٤ ، الفرقان : ٥ ، النمل : ٦٨ ، المؤمنون : ٨٣ ، الأنفال : ٣١ ، الأحقاف : ١٧ ، الأنعام : ٢٥

BY تاریخ محمد


Share with your friend now:
tgoop.com/tarikhe_mohammad/531

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

The group also hosted discussions on committing arson, Judge Hui said, including setting roadblocks on fire, hurling petrol bombs at police stations and teaching people to make such weapons. The conversation linked to arson went on for two to three months, Hui said. "Doxxing content is forbidden on Telegram and our moderators routinely remove such content from around the world," said a spokesman for the messaging app, Remi Vaughn. 1What is Telegram Channels? During the meeting with TSE Minister Edson Fachin, Perekopsky also mentioned the TSE channel on the platform as one of the firm's key success stories. Launched as part of the company's commitments to tackle the spread of fake news in Brazil, the verified channel has attracted more than 184,000 members in less than a month. More>>
from us


Telegram تاریخ محمد
FROM American