tgoop.com/tarikhe_mohammad/527
Last Update:
🔶 تاریخ محمد
🔸 9ـ گروش ابوبکر
پس از زيد ، ابوبكر باسلام گرويد. ابوبكر پيش از گروش باسلام ، در قريش ازو بزرگتر و خردمندتر نبود و در تبارشناسي كسي چون او نبود. و بازرگاني كردي و همهي قريش پيش او گرد آمدندي و به هر سفر كه رفتندي ، به پرگ (اجازه) او رفتندي و هر كالا كه خريدندي و فروختندي ، پيشتر با او سكاليدندي1. و چون محمد او را باسلام خواند بيدرنگ و بیهیچ ستیزی پذيرفت. از اینرو محمد او را ستود و گفت : «هر کی را براه اسلام خواندم درو شك و درنگ بود2 ، مگر ابوبكر كه بيدرنگ پذيرفت و گرويد.»
🔸 10ـ آشکار گردیدن اسلام
چون ابوبکر مسلمان گردید ، بدعوت فهلید3 تا پنج تن از بزرگان یاران گرایش اسلام کردند : عثمان ابن عَفّان ، زُبَير ابن عَوّام ، عبدالرّحمان ابن عوف و سَعد ابن ابي وَقّاص و طَلحة ابن عُبَيدالله ، و ایشان را پیش محمد برد و مسلمان گردیدند. محمد بسيار شاد و از ابوبكر دلخوش گرديد.
تا اينجا هشت مرد باسلام گرويده بودند و با محمد بودند و او را براست ميداشتند و ديگر مردم مكه ، همه براست نميداشتند (تصدیق نمیکردند) و ناهمداستان (مخالف)4 بودند. و پس از ايشان كساني پراكنده ميگرويدند : دو دو و سه سه و كمتر و بيشتر. تا چنان شد كه اسلام در مكه آشكار گرديد و مردم مكه از آن سخن راندندي. و از آغاز كوشش تا اين هنگام كه آشكار گرديد سه سال برآمده بود. پس از آن محمد اسلام آشكارتر گردانيد و آشكاره دعوت ميكرد و آشكاره با ياران خود مينشست و برميخاست. پيش از آن ، نهاني دعوت كردي و با ياران نهاني نشست و برخاست كردي. پس از آن باز آشكارتر گردانيد و خويشان خود ، از بنيهاشم و ديگران را گرد كرد و بكوه صفا بررفت و از دوزخ و بهشت ايشان را آگاه گردانيد و پس از آن ، ايشان را براه راست خواند.
ايشان چون سخن محمد شنيدند ، چندان نَرَمیدند ، جز ابولَهَب كه از ميان همه برخاست و سخنان درشت و ياوه گفت.
***
در زمان کوشش نهانی ، ياران محمد به هنگام نماز به درهها رفتندی و نهانی نماز کردندی. يك روز كه سَعد ابن ابي وَقّاص و گروهی از مسلمانان در يكي از درههاي مكه نماز ميكردند گروهی از بیدینان آنها را ديدند و نپسنديد و سرزنش کردند و كار به پیکار كشيد. سَعد يكي از بیدنیان را با استخوان شتري زد و سر او را شكست و اين نخستين خوني بود كه در اسلام ريخته شد.
1ـ سُکالیدن (همچون خورانیدن) = مشورت کردن ، سُکالش = مشورت
2ـ از جمله خدیجه و زید و علی.
3ـ فهلیدن (همچون خندیدن) = مشغول بودن / شدن ؛ فهلان (همچون خندان) = مشغول
4ـ همداستان = موافق ؛ ناهمداستان = مخالف
BY تاریخ محمد
Share with your friend now:
tgoop.com/tarikhe_mohammad/527