TARIKHE_MOHAMMAD Telegram 524
🔶 تاریخ محمد

🔸 3ـ داستان چهار تن حُنَفاء که در روزگار نادانی از بت‌پرستی بازگردیدند.

ابن‌هشام در «سيرة‌الرسول» درباره‌ی چند تن از آن حنفاء چنين مي‌نويسد : «روزي قريش نزد بتي كه همه‌ساله برايش عيد گرفته و گوسفند سر بريده و گرد كوچه‌هايش گردانيدندي گرد آمده و برايش عيد گرفته بودند ، چهار تن از ايشان خود را كنار كشيدند و با هم بيخ‌گوشي گفتگو كردند. بهم مي‌گفتند : بايد يكدل بود و راز همديگر را نگه داشت. ايشان ورقه پسر نوفل و عبیدالله پسر جحش و عثمان پسر حويرث و زيد پسر عمرو بودند. بهم مي‌گفتند : اين مردم بروي چيز درستي نيستند. دين پدر خود ابراهيم را گم كرده‌اند. يك سنگي كه نمي‌بيند و نمي‌شنود و سود و زيان نمي‌تواند رسانيد چيست كه ما آن را گرد شهر بگردانيم؟! شما نيز بروي چيزي نيستيد. براي خود راه جستجو كنيد. پس در شهرها پراكنده شدند كه جستجوي «دين حنيف ابراهيم» كنند. از ايشان ورقه ، نصراني گرديد و در آن استوار ماند و كتابهاي آنها را نيك ياد گرفت. عبیدالله همچنان سرگردان مي‌بود تا اسلام پذيرفت و با مسلمانان به حبشه كوچيد و زن خود اُم‌ّحبیبه را كه مسلمان بود همراه برد. ولي چون بآنجا رسيد از اسلام رو گردانيده نصراني شد و در آن دين بمرد. ... عثمان نزد قيصر رفت و نصراني شد و نزد او جايگاه يافت. اما زيد پسر عمرو همچنان ايستاد و نه به جهوديگري و نه به نصرانيگري نرفت و از دين قريش هم كناره جست. اينبود از بتها بيزاري مي‌نمود و مردار و خون و گوسفنداني كه براي بتها سر مي‌بريدند نمي‌خورد و از كشتن موؤده (دختراني كه زنده بزير خاك مي‌سپردند) بجلوگيري مي‌كوشيد. گفتي من خداي ابراهيم را پرستش مي‌كنم و آشكاره بدگويي از دين قريش كردي. ... ابن‌اسحاق مي‌گويد شنيدم پسر او سعيد و پسر عمويش عمر بن خطاب از پيغمبر خواستار شدند كه از خدا آمرزش او را بخواهد. فرمود آري او روز رستاخيز به تنهايي يك «امت» باشد. زيد درباره‌ی كناره‌جويي خود از دين قريش و آنچه از ايشان مي‌ديد چنين گفته است :
اربا واحداً ام الف رب اديمن اذا تقسمت الامور
عزلت اللات و العزي جميعا كذلك يفعل الجلد الصبور
فلا عزي ادين و الا ابنتيها ولا صنمي بني‌عمرو ازور
و لا غنما ادين و كان ربا لنا في الدهر اد حلمي يسير
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
و لكن اعبد الرحمن ربي ليغفر ذنبي الرب الغفور
فتقوي الله ربكم احفظوها متي لاتحفظوها لاتبور1
تري الابرار دارهم جنان و للكفار حامية سعير
و خزي في الحيوة و ان يموتوا يلاقوا ما تضيق به الصدور
معني شعر اينست : آيا به يك پروردگار يا بهزار پروردگار باور كنم هنگامي كه كارها بخشيده شود. از لات و عُزّا همگي كناره جستم. مرد بخرد و شكيبا چنين كند. ديگر نه به عُزّا باور مي‌دارم و نه به دو دختر آن ، و نه دو بت بني‌عمرو را ديدن مي‌كنم. و نه به غنم باور مي‌دارم و آن پروردگار ما بود هنگامي كه من خرد كم مي‌داشتم. ولي خداي بخشاينده را كه پروردگار منست مي‌پرستم تا گناه مرا پروردگار آمرزنده بيامرزد. ترسيدن از خداي پروردگارتان را نگهداريد و چنانكه آن را نگهداريد تباه نشويد. مي‌بيني نيكان خانه‌شان بهشت است و براي بيدينان دوزخ گرم مي‌باشد. در زندگي نيز رسوايي باشد و چون بميرند چيزهايي كه سينه‌ها از آنها تنگ گردد يابند.2

1ـ مصرع دوم غلط است. ما در كتاب ينابيع چنين ديده و آورده‌ايم. ولي گويا درست آن «متي ما تحفظوها لاتبوروا» باشد كه «متي ما» يك كلمه و بمعني چندانكه باشد. (احمد کسروی)
2ـ این گفتار از مهنامه‌ی پیمان ـ سال ششم ، شماره‌ی هشتم ، ساتهای 474 تا 476 نوشته‌ی احمد کسروی برداشته شده است.



tgoop.com/tarikhe_mohammad/524
Create:
Last Update:

🔶 تاریخ محمد

🔸 3ـ داستان چهار تن حُنَفاء که در روزگار نادانی از بت‌پرستی بازگردیدند.

ابن‌هشام در «سيرة‌الرسول» درباره‌ی چند تن از آن حنفاء چنين مي‌نويسد : «روزي قريش نزد بتي كه همه‌ساله برايش عيد گرفته و گوسفند سر بريده و گرد كوچه‌هايش گردانيدندي گرد آمده و برايش عيد گرفته بودند ، چهار تن از ايشان خود را كنار كشيدند و با هم بيخ‌گوشي گفتگو كردند. بهم مي‌گفتند : بايد يكدل بود و راز همديگر را نگه داشت. ايشان ورقه پسر نوفل و عبیدالله پسر جحش و عثمان پسر حويرث و زيد پسر عمرو بودند. بهم مي‌گفتند : اين مردم بروي چيز درستي نيستند. دين پدر خود ابراهيم را گم كرده‌اند. يك سنگي كه نمي‌بيند و نمي‌شنود و سود و زيان نمي‌تواند رسانيد چيست كه ما آن را گرد شهر بگردانيم؟! شما نيز بروي چيزي نيستيد. براي خود راه جستجو كنيد. پس در شهرها پراكنده شدند كه جستجوي «دين حنيف ابراهيم» كنند. از ايشان ورقه ، نصراني گرديد و در آن استوار ماند و كتابهاي آنها را نيك ياد گرفت. عبیدالله همچنان سرگردان مي‌بود تا اسلام پذيرفت و با مسلمانان به حبشه كوچيد و زن خود اُم‌ّحبیبه را كه مسلمان بود همراه برد. ولي چون بآنجا رسيد از اسلام رو گردانيده نصراني شد و در آن دين بمرد. ... عثمان نزد قيصر رفت و نصراني شد و نزد او جايگاه يافت. اما زيد پسر عمرو همچنان ايستاد و نه به جهوديگري و نه به نصرانيگري نرفت و از دين قريش هم كناره جست. اينبود از بتها بيزاري مي‌نمود و مردار و خون و گوسفنداني كه براي بتها سر مي‌بريدند نمي‌خورد و از كشتن موؤده (دختراني كه زنده بزير خاك مي‌سپردند) بجلوگيري مي‌كوشيد. گفتي من خداي ابراهيم را پرستش مي‌كنم و آشكاره بدگويي از دين قريش كردي. ... ابن‌اسحاق مي‌گويد شنيدم پسر او سعيد و پسر عمويش عمر بن خطاب از پيغمبر خواستار شدند كه از خدا آمرزش او را بخواهد. فرمود آري او روز رستاخيز به تنهايي يك «امت» باشد. زيد درباره‌ی كناره‌جويي خود از دين قريش و آنچه از ايشان مي‌ديد چنين گفته است :
اربا واحداً ام الف رب اديمن اذا تقسمت الامور
عزلت اللات و العزي جميعا كذلك يفعل الجلد الصبور
فلا عزي ادين و الا ابنتيها ولا صنمي بني‌عمرو ازور
و لا غنما ادين و كان ربا لنا في الدهر اد حلمي يسير
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
و لكن اعبد الرحمن ربي ليغفر ذنبي الرب الغفور
فتقوي الله ربكم احفظوها متي لاتحفظوها لاتبور1
تري الابرار دارهم جنان و للكفار حامية سعير
و خزي في الحيوة و ان يموتوا يلاقوا ما تضيق به الصدور
معني شعر اينست : آيا به يك پروردگار يا بهزار پروردگار باور كنم هنگامي كه كارها بخشيده شود. از لات و عُزّا همگي كناره جستم. مرد بخرد و شكيبا چنين كند. ديگر نه به عُزّا باور مي‌دارم و نه به دو دختر آن ، و نه دو بت بني‌عمرو را ديدن مي‌كنم. و نه به غنم باور مي‌دارم و آن پروردگار ما بود هنگامي كه من خرد كم مي‌داشتم. ولي خداي بخشاينده را كه پروردگار منست مي‌پرستم تا گناه مرا پروردگار آمرزنده بيامرزد. ترسيدن از خداي پروردگارتان را نگهداريد و چنانكه آن را نگهداريد تباه نشويد. مي‌بيني نيكان خانه‌شان بهشت است و براي بيدينان دوزخ گرم مي‌باشد. در زندگي نيز رسوايي باشد و چون بميرند چيزهايي كه سينه‌ها از آنها تنگ گردد يابند.2

1ـ مصرع دوم غلط است. ما در كتاب ينابيع چنين ديده و آورده‌ايم. ولي گويا درست آن «متي ما تحفظوها لاتبوروا» باشد كه «متي ما» يك كلمه و بمعني چندانكه باشد. (احمد کسروی)
2ـ این گفتار از مهنامه‌ی پیمان ـ سال ششم ، شماره‌ی هشتم ، ساتهای 474 تا 476 نوشته‌ی احمد کسروی برداشته شده است.

BY تاریخ محمد


Share with your friend now:
tgoop.com/tarikhe_mohammad/524

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Other crimes that the SUCK Channel incited under Ng’s watch included using corrosive chemicals to make explosives and causing grievous bodily harm with intent. The court also found Ng responsible for calling on people to assist protesters who clashed violently with police at several universities in November 2019. To delete a channel with over 1,000 subscribers, you need to contact user support To upload a logo, click the Menu icon and select “Manage Channel.” In a new window, hit the Camera icon. Ng, who had pleaded not guilty to all charges, had been detained for more than 20 months. His channel was said to have contained around 120 messages and photos that incited others to vandalise pro-government shops and commit criminal damage targeting police stations. It’s yet another bloodbath on Satoshi Street. As of press time, Bitcoin (BTC) and the broader cryptocurrency market have corrected another 10 percent amid a massive sell-off. Ethereum (EHT) is down a staggering 15 percent moving close to $1,000, down more than 42 percent on the weekly chart.
from us


Telegram تاریخ محمد
FROM American