Telegram Web
✍️ظریف رفت ولی این قانون بنیان ایران را برخواهد کند

محمدرضا اسلامی

مسئله کاوه مدنی نیست. مسئله محمدجواد ظریف نیست. بلکه صورت «ماجرا» را باید اینگونه خواند:

🔵 در دنیای جدید «مشکلات جوامع انسانی» به غایت چندوجهی و پیچیده شده و «حل مشکلات جوامع بشری» به‌وسیله یک یا چند شخص محدود، میسر نیست. حل مسئله تنها در صورت بکارگیری «طیف متنوعی» از «ذهن»هایی میسر است که در کوره کار آبدیده شده باشند و بتوانند در قالب خردجمعی/کارگروهی در حل بحران مشارکت کنند. نیسان در ژاپن یکی از نمونه‌های این ماجراست. شرکت معظم خودروسازی با هزاران مرکز اختراعات و کارخانه‌های مدرن به مرز ورشکستگی رسید. «ژاپنی‌های خودروساز» به این نتیجه رسیدند که برای حل مشکل نیسان باید مدیر از خارج از ژاپن وارد کنند. آقای کارلوس‌گون با سابقه رنو فرانسه وارد معرکه گروه صنعتی نیسان شد و توانست طی سلسله اقداماتی نیسان را از مرز ورشکستگی به «سود دهی» برساند. او سپس ائتلاف میتسوبیشی، رنو و نیسان را درست کرد تا یک مجموعه ابَرتوانمند صنعتی/خودروسازی شکل بدهد. اما در جریان مباحث پیچیده «سهام» گروه صنعتی جدید، با هیات مدیره به اختلاف خورد و برکنار شد.
ژاپنی ها کارلوس‌گون را کناری نهادند و علاوه بر آن کوشیدند که از رنو فرانسه هم فاصله بگیرند (اینجا + و + را ملاحظه کنید). اما گروه معظم نیسان دوباره از مسیر صعود و تولید به سمت سراشیبی سقوط ورافتاد. بحثی به غایت پیچیده. «ژاپنی‌های خودروساز» مجدد تلاش کردند که از زمین خوردن این غول صنعت جلوگیری کنند و بحث ادغام نیسان با هوندا مطرح شد (و حتی رسانه‌ای هم شد. اینجا + را ببینید) اما پیچیدگیِ بحث سهام نیسان و هوندا باعث شد تا این بحث هم مجددا ابتر و عقیم بماند.

«نیسان» صرفا یک مثال از «مساله‌های حل‌نشده» در جوامع به غایت پیچیده دنیای امروز است. ژاپن، که پیر و کارکشته صنعتِ خودرو در دنیاست نتوانست به راه‌حلی برای نیسان برسد. کشوری که در آن دانشگاههایی مثل دانشگاه کیئو (Keiō Gijuku Daigaku) حدود ۱۷۰ سال است که در مباحث اقتصاد صنعتی مغزهای برتر کشور را تربیت می کند، نمی تواند برای مسئله سهام و سوددهی نیسان به راهکاری روشن برسد. چرا؟ چون «مسئله» اگر جواب روشنی داشت که «مسئله» خطاب نمی شد.

🔵از ژاپن صنعتی بازگردیم به سرزمین خودمان. کشور کهن ایران درگیر سلسله «مشکلاتی حل نشده» و پیچیده مانند آلودگی هوا، ضرردهی بنگاههای صنعتی مشابه ایران خودرو، خشکی تالابها/دریاچه ها، کنترل تورم، ناترازی برق/گاز، صندوقهای بازنشستگی و... است. هیچ یک از اینها از جنس «مسئله»هایی نیستند که توسط یک تیمِ محدود قابل حل باشند. همچنان که گفته شد دلیل این امر پیچیدگی بسیار و چندوجهی موضوعات مذکور است.

قانون منع بکارگیری ایرانیان دارای تابعیت مضاعف در مشاغل حساس یعنی قراردادن یک فیلتر در «بکارگیری» ذهن‌های ایرانی که در کوره کار و صنعت در کشورهای دیگر کارآزموده شده اند اما به دلیل واژه «حساس» نهاد مدیریتی کشور امکان بکارگیری آنها را ندارد.
به بیان دیگر، در کشور ایران نه تنها امکان بکارگیری مدیرخارجی (مانند آقای هووارد استرینگر در سونی، یا کارلوس‌گون در نیسان یا سوندار پیچای در گوگل، یا ایلان ماسک در DOGE) وجود ندارد بلکه امکان بکارگیری خودِ ایرانیان هم وجود ندارد صرفا به دلیل تعریف غلط از واژه مشاغل حساس.

فرض کنید یک ایرانی همانند دکتر احمد قادری که در رقابتی‌ترین شرایط در بهترین دانشگاههای داخل و خارج از کشور تحصیل کرده، در مرکز تحقیقات موتور تویوتا کار مهندسی کرده، سپس در جنرال موتورز مدیر شده، ولی امروز اگر قرار باشد وزیر صنایع یا حتی معاون وزیر صنایع باشد مشمول «ممنوعیت» در کشور خودش است!

فردی که تمام عمرش در مشاغلی کار کرده که مشمولِ حساسیت بوده، در کوره دشواری‌ها آبدیده شده، در کشور خودش حتی بخشدار هم نمی‌تواند بشود.

🔵 رئیس بانک مرکزی یک شغل حساس! است ولی اردوغان یک شهروند ترکیه‌ای که در مراکز اقتصادی آمریکا کار کرده را برای این سمت انتخاب کرد چون درک اردوغان از شغل حساس با مقوله امنیت ملی تداخل ندارد. ما در ایران به دلیل درک غلط از مساله منابع انسانی و امنیت ملی، خودمان یک خودتحریمی در بکارگیری «ایرانیانِ مرتبط با خارج از کشور» ایجاد کرده ایم. مرحبا به ما!

🔵امثال محمدجواد ظریف و کاوه مدنی و... می روند پی کار خودشان و در محیطی دانشگاهی به ادامه کار پژوهش، نوشتن و خواندن مشغول می شوند ولی نهاد قانون‌گذار در ایران در برابر این پرسش قرار دارد که امروز ظریف را کناری نهادیم از حضور در «شغل حساس!» ولی این خودتحریمی ما باعث خواهد شد تا هزاران فرزند این کشور که در برترین مراکز صنعتی-دانشگاهی دنیا مشغول به‌کار هستند مشمولِ منع حضور در حل مسائل ایران باقی بمانند.

برای فردای ایران فکری باید کرد.

«کوزۀ ادراک ها تنگ از این تنگناست»
#مولوی

www.tgoop.com/solseghalam
👍165👎18👏13👌62🤔2
✍️ دونالد ترامپ را به تهران دعوت کنید
(همانند ولادیمیر پوتین)


محمدرضا اسلامی

🔵 در مصاحبه ۱۰ فروردین با شبکه NBC ترامپ "مجددا" اظهار کرد که به ریاست جمهوری برای بار سوم فکر می کند. او تاکید کرد که «I’m not joking» (شوخی نمی‌کنم). سوالی که مطرح می‌شود اینکه چرا او هنوز سه ماه از شروع به کار دولت جدیدش نگذشته به چهار سال آینده و حضور در قامت ریاست‌جمهور برای "سومین بار" فکر می کند؟
او می‌داند که این امر خلاف متمم ۲۲ قانون اساسی است ولی چرا چنین سخن می‌گوید؟ دلیل چنین اظهار نظر شاذ (Rare) و شگفت‌آوری به ساختار انتخابات ریاست‌جمهوری در آمریکا باز می‌گردد: وقتی کسی در ایالات‌متحده خودش را برای انتخابات ریاست‌جمهوری نامزد می‌کند باید از ۲ ماراتن سنگین عبور کند. ماراتن اول انتخابات درون حزبی است که باید با هم‌حزبی‌های خودش رقابت کند. ماراتن دوم رقابت بیرحمانه و نفس گیر با رقیب از حزب دیگر است. در جریان این دو رقابت، باید صدها میلیون دلار خرج شود و استراتژیهای موثر تبلیغاتی داشته باشد... یعنی عملا پس از دو سال دوندگی وحشتناک، کسی «رئیس‌جمهور» می شود که از دل یک جنگ بی‌گلوله برون آمده باشد.

عملا چنین فردی مصداق «بقیه السیف» است، چیزی که به تعبیر فارسی می‌شود «جان سخت». او کسی است که توانسته با داشتن ویژگیهای بارز شخصیتی به ابتدای «ماراتن اول» برسد و سپس با جان سختی حیرت آور از ماراتن دوم بیرون بیاید.

چنین فردی، بدیهی است که خود را حائز توانمندیهای ویژه، و مصدر قدرتِ کشوری با امکانات خاص می‌پندارد.

🔵اما درباره دونالد ترامپ «ماجرا» از این هم پیچیده‌تر است. او کسی است که به واسطه تدبیر یک «چوپان زاده کنیایی الاصل» از اسب قدرت به پائین افتاد. نبوغ ویژه باراک اوباما و مدیریتِ منسجم او باعث شکست خوردن دونالد ترامپ در ۲۰۲۰ شد. یک میلیاردر زاده نیویورکی را یک چوپان‌زاده به تدبیر کنار زد! اما عملکرد بی‌رمق جو‌ بایدن همه چیز را بر باد داد. دونالد ترامپِ «سخت جان» دوباره از دلِ ماراتن بیرحمانه انتخابات و جنگِ بدون گلوله عبور کرد، با این وصف که این بار او طعم عبور یک گلوله را هم از کنار جمجمه‌اش چشید.

حال ترامپ بازگشته و خود را نه «بقیه السّیف» یا «بقیه الدّم» بلکه خود را فعّالِ‌ ما یشاء می‌پندارد.

چنین فردی اکنون بااینکه خسته از جنگ بیرحمانه انتخابات است (و با اینکه هنوز کوفتگیِ دادگاههای 30 پرونده قضایی را در بدن دارد) ولی احساس می‌کند که لشکری از زامبی‌های چوپان‌زاده و طرفداران اوباما را تار و مار کرده است. او خسته، ولی سرمست از قدرت، جرعه جرعه طعم سکرآور توانمندی و جان‌سختیِ خود را سر می کشد و نعره‌های لااُبالی می‌زند. بحث «ریاست جمهوری بار سوم» هم از جنس همان نعره‌ های لاابالی است.

🔵 بدیهی است که موضع‌ ایران در برابر چنین فردی و چنین فضایی نباید موضع ضعف باشد، ولی ایران نباید دچار اشتباه کلیدی شود. ترامپ با اینکه همه اینها که در بالا شرح شد هست، اما یک چیز دیگر هم هست: او سخت نیازمند «توجه» است. این جمله را دوباره و جور دیگری بخوانیم: او نیازمندِ جدی گرفته‌شدن است.

تحقیر ترامپ (آنهم دقیقا در مقطع زمانی که او و تیم پیرامونش احساس موفقیت می‌کنند) اشتباهی کلیدی است. راهبرد صحیح در مواجه با ترامپ، گفتگو با ترامپ است ولی در تهران.

🔵حضور ترامپ در تهران واجد چند اثر کلیدی است:

✔️۱- زهر مسموم نتانیاهو (که عاشق دیدنِ غزه‌ای شدنِ تهران است) تا حد زیادی خنثی می شود. هیچ چیزی به قدر گفتگوی مستقیم ترامپ با تهران، اسرائیل را آشفته و پریشان نخواهد کرد.

✔️۲- ترامپ یکی از آشناترین سیاستمداران با مفهوم رسانه است. اگر او شما را در برابر فشار افکار عمومی برای مذاکره قرار داده، شما هم او را در برابر فشار افکار عمومی برای حضور در «فضای ایران» قرار دهید.

✔️۳- ترامپ هم مانند هر انسان دیگری با قرارگیری در فضایِ واقعی یک کشور، دریافتهای مستقیم و "جدید" از آن کشور خواهد داشت. باید این امکان را به ترامپ داد که تهران را از نزدیک ببیند، رفتار ایرانی را تجربه کند، و «درک»‌اش از ایران از طریق «گفتگوی غیرمستقیم» نباشد.

✔️۴- با ولادیمیر پوتین قبلا در تهران دیدار و گفتگو انجام شده، ولی او در آن زمانی که لازم بود در یک معامله بی سر و صدا پرونده بشار الاسد را بست و جولانی را پذیرفت. وقتی که ما با رئیس‌جمهور روسیه در تهران گفتگو می کنیم، ضروری است که پذیرای منتخبِ مردمِ ایالات متحده هم باشیم. هم پوتین و هم ترامپ دغدغه اول شان منافع کشور خودشان است، اما اشتباه کلیدی این است که پنجره گفتگو را برای یکی باز بگذاریم و برای دیگری بسته.
خصوصا که آن اولی، کشوری است که در طول قرن‌ها بدترین ضربه ها را به تاریخ و تمدن ایرانی زده است.

🔵فضای سیاست داخلی در ایالات‌متحده در یکی از عجیب‌ترین سال‌های تاریخ خود است. در چنین فضایی باید متفاوت عمل کرد.

www.tgoop.com/solseghalam
👍194👎458🤔7👌6
✍️ اگر مارکو روبیو بجای ترامپ رئیس جمهور بود
(خطای راهبردی در مذاکره با آمریکایی‌ها)

محمدرضا اسلامی

🔵 مارکو روبیو هم اکنون وزیر امورخارجه ایالات متحده است. فردی بر صندلی وزارت خارجه نشسته است که به لحاظ جوهره شخصیت، هزاران کیلومتر با رکس تیلرسون فاصله دارد. او واجد هیچ‌ یک از بخشهای ممتاز شخصیتیِ دیپلمات‌های حرفه‌ای سنوات گذشته آمریکا (همچون ویلیام برنز یا تیلرسون) نیست. او وزیر خارجه شد فقط و فقط چون دونالد ترامپ خواست مارکو وزیرخارجه شود!

قسمت طنز تلخ ماجرا این است که این مارکو محتمل بود که رئیس جمهور آمریکا باشد «اگر» که ترامپ در سال ۲۰۱۵ کاندیدای ریاست جمهوری نشده بود. بله این آقای روبیو در سال ۲۰۱۶ رقیب جدی ترامپ در انتخاباتِ درون‌حزبی برای ریاست‌جمهوری بود. هنوز هم می توان در یوتیوب صحنه افتضاح مناظره آن سال ترامپ و او را دید. دونالد ترامپ او را «مارکو کوچولو» خطاب می‌کرد و ملت می‌خندیدند و هو می‌کردند. (مثلا در این لینک +) . مناظره‌ای که از نقاط تاریک تاریخ حزب جمهوری‌خواه بود. ولی همان مارکو کوچولو را ترامپ اکنون به وزارت‌خارجه برگزیده است.
بازگردیم به ابتدای بحث: همین مارکو روبیو محتمل بود که رئیس‌جمهور ایالات متحده باشد اگر که ترامپ در آن سال کاندیدای ریاست‌جمهوری نشده‌بود.

اما گزاره فوق واجد چه نکته‌ای است؟
خصلت‌های شخصیتی روبیو به گونه‌ای است که هر آنچه که ترامپ دارد را «ترامپ‌ترَش» را دارد. آری او در دُرشت گویی و در روحیه تهاجمی و در بسیاری چیزهای دیگر «ترامپ‌تر از ترامپ» است اما شانس واقبال (یا بخوانیم: زد و خورد بیرحمانه مسیر انتخابات ریاست جمهوری در ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۶) او را از این مسیر بازداشت.

🔵 خطای راهبردی در مذاکره با آمریکایی‌ها این است که گمان کنیم آمریکا کشوری است که دارای هژمونی واحد در بسیاری از حوزه‌های روابط بین‌الملل است. این اشتباه راهبردی ما را از این گزاره/فکت غافل می کند که برای هر وضعیتِ افتضاحی در ایالات متحده، یک وضعیت افتضاح‌تر متصور است.
برای مثال شما اگر که با شخصی مثل باراک اوباما مذاکره نکنید، نمی توانید تصور کنید که بعد از اوبامای جوان ِ ۴۷ ساله و چوپان‌زاده، به مذاکره با ترامپ میلیاردرزاده و معامله‌گر ۶۸ ساله گرفتار خواهید شد.

شما اگر که با همان ترامپِ میلیاردر زاده (امروز ۷۸ساله) مذاکره نکنید هیچ مشخص نیست که نوبت بعد با یکی از او «ترامپ تر» همچون مارکو روبیو مواجه نباشید.

خطای راهبردی در مذاکره با آمریکایی‌ها در نظر نگرفتنِ «ماهیت کشور آمریکا» است. آمریکا دیگ جوشانی است که نه نژاد/ژن در آن به ثبات رسیده (همچون کشورهای اروپایی) و نه یک
Common Sense
(به فارسی می گوییم: «خرد متعارف»)
در بسیاری از حوزه های حاکمیتی وجود دارد.
برای مثال شخصی مانند حمید رسایی را در ایران تصور کنید. فاصله فکری، شخصیتی و رفتاری حمید رسایی را با سید‌محمد خاتمی تصور کنید. می‌توان گفت که تقریبا در هیچ حوزه نظری، بین حمید‌ رسایی و سیدمحمد خاتمی یک Common Sense وجود ندارد. جهان فکریِ سیدمحمد خاتمی کیلومترها با حمید رسایی فاصله دارد. همین «فاصله» در فضاهای سیاسی-اجتماعی کشور آمریکا هزاران بار بیشتر است. فاصله شخصیت رفتاری رکس تیلرسون با مایک پامپئو بسیار بیشتر از فاصله حمید رسایی با سیدمحمد خاتمی است.

شما اگر که از مدتِ حضور تیلرسون حسن استفاده را نکنید و با او «پنجره سخن» را نگشائید به طرفه العینی با شخصیت زِبر و زننده‌ پامپئو طرف حساب خواهیدبود. تیلرسون یک مهندس انرژی، یک مدیر بین المللی، یک سیاستمدار وزین و یک شخصیت دارای Integrity است ولی پامپئو شبیه بچه‌دبیرستانی‌هایی است که می‌خواهد بعد از زنگ مدرسه همکلاسی اش را کتک بزند. هیچ گونه Common senseی بین تیلرسون و پامپئو وجود ندارد.

اشتباه راهبردی شما وقتی است که بگویید ما با «آمریکایی‌ها» مذاکره نمی‌کنیم. کدام آمریکایی؟! اوباما وقتی که رئیس جمهور شد تنها ۴۷ سال داشت. او جوانی بود پرانرژی که از مسیر بیرحمِ زیستنِ یک سیاه پوست چوپان زاده اهل هاوایی در سرزمین آمریکا عبور کرده‌بود.
اوباما نماد سیاهانی است که در این مملکت بجای «افسردگی» مسیر تلاش را پی می‌گیرند. جوانان سیاه‌پوست در این کشور عمدتا درگیر افسردگی حادّ و یا مواد‌مخدر هستند. اما اوباما از مسیر دیگری عبور کرده بود. او بجای غرق‌شدن در ماریجوانا با میشل مسیر یک زندگی پرامید (خلاف متعارف جوانان سیاه‌پوست) را برگزیده بود. اوباما یک «فرصت» بود برای ما که از مسیر او به منافع خودمان بپردازیم. ولی نپرداختیم چون به ماهیت کشور آمریکا اذعان نداریم: آمریکا دیگ جوشانی است که در آن نه ژن به استقرار رسیده و نه یک Common Sense در بسیاری از حوزه‌های نظری وجود دارد.
شما اگر امروز با ترامپ از مسیر درست گفتگو نکنید فردا با یکی “ترامپ‌تر از ترامپ” همچون مارکو روبیو یا جی‌دی ونس مواجه خواهید بود.

www.tgoop.com/solseghalam
👍191👎2812🤔5🙏2👌2
👍124👏10👎5🤔4👌3
👍41👌1
👍64👌1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻
👌7👍4👏1
✍️ تیم رسانه ترامپ
(درباره ویدئوی اخیر نیویورک تایمز)

محمدرضا اسلامی

🔵 ویدئوی کوتاه زیر توسط مجموعه نیویورک‌تایمز تهیه شده است. این ویدئو گواه روشن و گویایی است که درک عمیق و باهوش ترامپ (و تیم همراهش) را نسبت به مساله «رسانه» بیان می کند. نیویورک‌تایمز از همان سال 2015 دشمن دونالد ترامپ بود و آتش‌به‌اختیار همیشه ترامپ را می کوبید. اما حتی در این ویدئوی انتقادی نیویورک تایمز نیز می توان دید که چقدر دیدگاه تیم ترامپ نسبت به رسانه، دیدگاه متفاوتی است.

🔵 در این ویدئو اتاق ملاقات سخنگوی کاخ سفید (خانم کارولین لیویت) با خبرنگاران به تصویر کشیده است. در ثانیه 5 ویدئو، همین اتاق در «زمان جو بایدن» نیز نشان داده می‌شود. این عکس گواهِ گویای دلیل باخت جو بایدن (و به تبع او کامالا هریس/دموکراتها) در عرصه افکار عمومی است. دموکراتها با اینکه برای رسانه به شدت «پول» خرج می‌کردند ولی با رسانه (و اذهان عمومی) «ارتباط موثر» نداشتند.

نیویورک تایمز نشان می‌دهد که چطور در این اتاق قبلا فقط نمایندگانِ رسانه های سنتی (یا در اصطلاح Legacy Media Organizations) حضور داشتند ولی الان یوتیوبرها(!)، چهره‌های شاخص توئیتر، اینستاگرام و... نیز به این اتاق اضافه شده اند. تیم ترامپ این چهره ها را «رسانه جدید» (New Media) خطاب می‌کنند. در ادامه، نیویورک تایمز توضیح دهد که چگونه چیدمان این اتاق به شکلی هوشمندانه و ظریف در جهت حضور چهره های رسانه ایِ طرفدار ترامپ مهندسی شده است. (تک به تک این چهره ها -نظیر خانم Sage Steele- در این ویدئو معرفی می شوند و توضیح داده می شود)
البته خود خانم کارولین لیویت هم پدیده ای است و از By-Productهای این تیم رسانه ای، ولی "یک چهارم اتاق" به این چهره ها اختصاص داده شده است.


🔵 سوال: جایگاه ایران (و رسانه ایرانی) در این اتاق کجاست؟
بیان دیگری از این سوال: در حوزه اثرگذاری بر افکار بین المللی، نقش و نگاه تمدن ایرانی چیست؟ چند چهره شاخص ایرانی در میان چهره‌های شاخص دنیای رسانه حضور دارند؟ چند چهره ایرانی وجود دارد که توان گفتگو با جمعیتِ میلیاردی افکار بین‌المللی را داشته باشند؟ (چه در حاکمیت و چه در خارج از حاکمیت و حتی در مخالفان حاکمیت). بدیهی است که پاسخ به این سوال تلخ است. (چه در سمت حاکمیت و چه در سمت مخالفان حاکمیت)

رسانه یکی از مولفه‌های زندگی مدرن است (و شاید بتوان گفت یکی از مهمترین مولفه ها) چرا که به مسئله افکار عمومی مرتبط است. اقتصاد، سیاست و بسیاری از حوزه های مهم دنیای جدید مبتنی بر «افکار عمومی» است. عملا درک افکار عمومی بر اقتصاد اثر می‌گذارد، بر ساختار حکمرانی اثر می‌گذارد، بر تولید علم، سبک و کیفیت زیست نیز اثر می‌گذارد. امروز، انسان دیگر در جزیره‌های محدود و بسته زندگی نمی‌کند بلکه از حدود پانزده سال پیش ماهیت رسانه (که محدود به تلویزیون، رادیو و روزنامه‌ها بود) به کلی دگرگون شد و رسانه به «کف دست» انسانهای دنیا آمد. به گوشی موبایل.

ما همانگونه که در اقتصاد دیدگاه موضعی/محلی/بخشی داریم و سودای شکل‌دهیِ شرکتهای بین‌المللی را نداشته ایم/نداریم، در رسانه هم هنوز "محلی" فکر می‌کنیم. ما در ایران سودای شکل‌دهی رسانه‌های بین‌المللی (که بر افکار میلیاردها اثرگذار باشند) را نداشته و نداریم. مدیریت رسانه ما چه محمد سرافزار باشد و چه ضرغامی، چه علی عسگری باشد چه پیمان جبلی، چه اینترنشنال باشد و چه من‌و‌تو، به اداره رسانه دیدگاه لوکال/محلی دارد. به «تولید محتوا» برای جوانان دنیا فکر نمی‌کند بلکه به تهیه گزارش (صرفا) برای مسائلِ داخلی ایران فکر می‌کند. ما در بازی رسانه ای در دنیای مدرن «قصه»ای برای گفتن نداریم.
وقتی که یک جریان فکری در حوزه رسانه دستش خالی باشد، بدیهی است که بازی را در سایر عرصه ها هم خواهد باخت. با تمام انتقادهایی که به افرادی مثل علی علیزاده، سیامک قاسمی یا احمد زیدآبادی هست، ولی اینگونه افراد مصداق کامل کسانی هستند که رسانه مدرن را خوب می فهمند و به تولید محتوا همت می ورزند. منظم و دقیق عمل می‌کنند. (هرچند آنها هم محتوای غیربین المللی تولید می کنند، ولی لااقل درک سنتی از رسانه ندارند)

🔵 بازگردیم به این اتاق و تصویری که نیویورک تایمز تهیه کرده است. باخت دموکراتها (باخت سنگین) به دلیل باخت در عرصه افکار عمومی بود. دموکراتها نتوانستند چیزی/حرفی/سخنی به افکار عمومی نشان دهند که بتواند آنها را از دونالد ترامپ رویگردان کند. گمان آنها این بود که جایگزین کردنِ جو بایدن فرتوت با یک زن (آنهم زن رنگین پوست، فرزند مهاجر و قاضی) و "پول خرج کردن" در رسانه باعث می شود اذهان عمومی به یک کازینودار مو نارنجی میلیاردر اقبال نداشته باشد. اما همین ویدئوی نیویورک تایمز گواه روشنی است که تیم ترامپ (و مشخصا شخص ترامپ) چه درک روشن و عمیقی از پیچیدگی مسئله افکار عمومی و «رسانه جدید» دارد.

www.tgoop.com/solseghalam/2487
👍557👌3
✍️روز سعدی و تعبیر چندش‌ آور روح حساس و لطیف شاعری

محمدرضا اسلامی

🔵در این روزهای بهاری و اردیبهشتی و خصوصا امروز که نام #سعدی و روزِ سعدی باعث شده تا در بسامد اخبار سیاسی، گاه سخنی هم از بحث غزل و #شعر و دوبیتی شنیده شود ، آنچه بسیار آزاردهنده و ملال آور است اینکه گاه و بیگاه می شنویم که در صحبت از ادبیات چنین سخن گفته می شود که: «ادبیات امری است مرتبط با روح‌های حساس و دلتنگی و... ». آخر این چه جور تلقّی و تعبیری از ادبیات فارسی است؟

ادبیات فارسی دریایی است برای روح‌های سرکش و ذهن‌های ریاضی . ذهن‌هایی که تنها با ریاضیات قانع نمی‌شوند و در نظم و عروضِ سروده هایِ پیچیده در معنا ، چنان ورز می یابند که آرام میگیرند . مثل اسبی وحشی که از پسِ تاخت در دشتی بزرگ و سبز ، آرام می گیرد. روح‌های سرکش و وحشی که از ابتذالِ روزمرگی فراترند. غزلِ #مولانا و شعله های تندِ کنایه هایِ #حافظ مخصوص اینچنین احوالی است ونه آنها که از سرِ ضعف و دلتنگی به دامان ادبیات پناه می برند. ادبیات فارسی را برخی چنان تنزّل می دهند ، که هنگام سخن گفتن از "شاعری" با حالتی مشمئزکننده می گویند: «بله! طرف روحش خیلی لطیف و حساسه!» چرا و چه شده که ادبیات فارسی تا این حد در برخی ذهن‌ها نازل شده؟

* * * * *

گاه غزلی می بینی فاخر و بلندبالا که گویی شکوهِ دیدارِ آبشاری مرتفع است در دلِ کوهساری شگفت .
انگار که در پسِ عبور از دشتی بزرگ و گذراندنِ کوه و صخره‌های صعب به آبشار بلندبالایی برسی و بعد در دیدنش بشنوی: «اینجا خیلی برای روحهای لطیف و حساس خوبه!» . شکوه و عظمتِ آبشاری که از ستیغ کوه و صخره به پایین می‌جهد را به روحی ملوس و دل‌نازک ببندی؛ این چه کاری است؟ این چه جور تخفیفِ شُکوه یک فضایِ فاخر است که آن را فقط به دلتنگی و حساسیت و نازک خیالی ببندیم؟
گاه غزلی می بینی فاخر و بلندقامت، حکایت همین آبشار، که فهمش و درکش «ذهنی می خواهد صخره نَورد» ، و تو بعد از قرائت چنین غزلی ببینی که شنوَنده می گوید: چه روح لطیفی!

حساسیت و لطافت روح، امر منفی نیست ولی وقتی زیباست که تو آن را توأم با قدرت و توانمندی شاهد باشی.
دیدنِ لطافت روح، از روحهای بزرگ است که دیدن دارد وگرنه روحِ خُرد را که لطیفی چه لطفی دارد؟ دیدنِ نازک اندیشی از ذهنِ پُر ازدحام و ورزیده و چالاک است که دیدنی است وگرنه ذهنِ خلوت و آرام و تپل و چربی‌گرفته را که نازک اندیشی، هنری نیست.

🔷ادبیات فارسی چنان است که هر کسی از ظنِّ خود، یارش می تواند شود، اما دیدنِ این تلقّی چندش‌آور عمومی که ادب فارسی الزاماً حوزۀ روح های لطیف و دلتنگ است واقعا نافر است.
این غزل مولانا را ببینیم:

بیارید «به یک بار» همه جان و جهان را/
به خورشید سپارید که خوش تیغ کشیده‌ست

بِکوبید دهل‌ها و دگر هیچ مگویید/
چه جای دل و عقلست؟ که جان نیز رمیده‌ست


این غزل گویی که شیپور رزم است. انگار که برای وسط میدان جنگ خونین سروده شده. چنین عرصه ای را به دلتنگی و غمزدگی و حزن و ملوسیت چه کار است؟!

🔴دکتر #علی_شریعتی در کتاب کویر می گوید: « "خوب بودن!" کلمه هیجان آوری نیست. خوبی، در فارسی شُکوه و عظمتِ خارق العاده ای ندارد ، با متوسط بودن و بی‌بو و خاصیت بودن هم‌صف است. خوب بودن از نظر ما یعنی بد نبودن! و این معنیِ مبتذلی است.»

این حکایت، متاسفانه به مقوله شاعری هم کشیده شده است. شاعری امرِ هیجان آوری نیست. با حساس بودن و متوسط بودن و... هم صف شده است. و دریغ! غزل و قصیده و دوبیتی اگر چه عرصه خلعت و مدح و دلتنگی و... «هم» بوده ، اما چند ده هزار بیت مولانا و صدها بیت حافظ، عرصه خون است و جنون است و رهایی. عرصه شیدایی.

مرگ اگر مَرد است، آید پیشِ من (!) /
تا کِشم خوش در کنارش تنگ تنگ/
من از او جانی بَرم بی‌رنگ و بو/
او زِ من دلقی ستاند رنگ رنگ/
دست را بر چشم خود نِه گو به چشم/
چشم بُگشا خیره مَنگر دنگ دنگ
#مولوی

و شاید برای این معنا باید باز از #کویر شریعتی وام گرفت تا که حق مطلب ادا شود: «مرا برای سعادت و آسودگی نساخته اند. آوارگی و سراسیمگی صفتی در من نیست، خودِ من است. اصلی ترین بُعد روحِ "من" است. روح یک وحشی»


* * * * * * * *
پی‌نوشت:
📍ملوس (لغتنامه دهخدا) : [ م َ ] (ع ص) شتر نیکورَوش پیشی گیرنده به هر راه که باشد.

#روز_سعدی
#بازنشر

www.tgoop.com/solseghalam
👍50👌7👏65👎4🤔1
✍️انفجار بندرعباس، انفجار بندر بیروت و انفجار در بندر تگزاس

محمدرضا اسلامی

تا روشن شدنِ جزئیات انفجار بندر شهید رجائی در بندرعباس هنوز زمان لازم است ولی در این یادداشت تلاش می شود که به چند نکته از منظر فنی بحث «مهندسی انفجار» اشاره شود:

🔹یک- این اتفاق قبلا ۲ بار رخ داده بود
نحوه نگهداری مواد شیمیایی در بنادر بزرگ دنیا مقارن با چند تجربه ناگوار است. اینکه جنس مواد شیمیایی در بندر شهیدرجایی چقدر با مواد شیمیایی در بندر بیروت لبنان متفاوت است «محل سوال نیست» بلکه سوال اصلی این است که چرا با وجود تجربه تلخ ۲۰۲۰ در بیروت «استاندارد سختگیرانه» در نگهداری مواد شیمیایی در بندرعباس اعمال نشده است.

باور کردنش بسیار دشوار است که بشنویم این اتفاق تلخ، قبل از بیروت لبنان دقیقا به همین شکل، یکبار دیگر هم در تاریخ رخ داده است! سالها قبل از ماجرایِ #لبنان، یک کشتی که حامل ۲۳۰۰ تُن نیترات آمونیوم بود در #آمریکا و در بندر تگزاس (در خلیج گالوستون) دچار آتش سوزی شد و این امر باعث یک انفجار بزرگ در آن کشتی و همچنین یک سلسله انفجار در مخازن سوختِ (منطقه صنعتی) مجاور شد. این سانحه که مرگبارترین انفجار صنعتی در آمریکا محسوب می شود (تا قبل از این انفجار لبنان) یکی از بزرگترین انفجارهای غیرهسته ای تاریخ محسوب می شُد. متاسفانه به دلیل بی توجهی به حساسیتهای حمل و نگهداری نیترات آمونیوم ۵۸۱ نفر در آن سانحۀ #بندر_تگزاس کشته و بیش از ۵۰۰۰ نفر مجروح شدند. جالب اینجاست که با وجود سابقۀ چنین تجربه تلخی از نگهداری نیترات آمونیوم، مجددا در لبنان آزموده شد و آن تعبیر حافظ مصداق بیروت شد:
مَن جَرَّبَ المُجَرَّب، حَلَّت بِه النَّدامه

✔️در ماجرای بندرتگزاس، نیترات آمونیم در ایالت نبرسکا (شمال آمریکا) تولید شده بود و از طریق #قطار به جنوب حمل شده و سپس در کشتی بارگیری شده بود. شروع آتش سوزی در این کشتی، شروع زنجیره ای از انفجارهای مرگبار بوده است. در اثر موج انفجار، امواج بزرگ آب تا فاصله بسیار دورتر از کشتی در ساحل تگزاس رویت شد. بیش از 500 ساختمان در ساحل تگزاس در اثر این انفجار تخریب شدند. موج انفجار باعث شد که دو هواپیمای تفریحی که در نزدیکی بندر در حال پرواز بوده اند سقوط کنند. در اثر این انفجار، بیش از شش هزار تُن فولاد کشتی به اطراف پرت می شود. یک قطعه دو تُنی از بدنه کشتی که حدودا سه کیلومتر آن طرف تر از کشتی پرت شده بود، هم اکنون به عنوان "بنای یادبود این سانحه"، نگهداری می شود و در معرض دید بازدیدکنندگان است.

در شرایطی که هرگز مشخص نشد که علت آتش سوزی اولیه در این کشتیِ حامل نیترات آمونیوم چه بوده است، برخی گزارشها گفته اند که شروع آتش بخاطر باقیمانده سیگار کارکنان کشتی بوده است.

این انفجار، به عنوان «بدترین سانحه صنعتی تاریخ آمریکا» شناخته می شود. 405 نفر از اجساد شناسایی و 63 جسد هرگز امکان شناسایی پیدا نکردند. 113 نفر هم به عنوان مفقودالجسد معرفی شدند (چون اجسادشان بعد از انفجار هرگز پیدا نشد). در برخی گزارشها ذکر شده که این آمار، #واقعی نیست و تعداد کشته های انفجار تگزاس، بیشتر از این عدد است.

🔹دو- چرا اتفاق تگزاس در لبنان دوباره تکرار شد؟
سوال اینجاست که وقتی «تاریخچۀ» تلخ‌ سهل انگاری در نگهداری نیترات آمونیوم در سال 1947 وجود داشته است، چرا مقامات و مسئولین بندری در لبنان در این سالها، تا به این حدّ نسبت به موضوع بی توجهی کرده اند که چنین رویدادی «دوباره» رخ دهد؟

پاسخ اینجاست که بسیاری از مشکلات به دلیل «نبود» دانش فنی نیست بلکه به دلیل نبودن «سیستم» و «ساختار درست» رخ می دهد. در ماجرای لبنان بحث این بود که حتی اگر بخشی از حادثه، عمدی هم بوده باشد، ولی بازهم نگهداری از این مقدار قابل توجه نیترات آمونیم در منطقه تجاری/مسکونی «طی مدت طولانی» محل تعجب و حیرت است.

اکنون بعد از تگزاس و بیروت، همین بحث «ساختار» در خصوص نحوه اداره بندرشهیدرجایی هم مطرح است. دستورالعملهای نگهداری مواد با قابلیت انفجار/اشتعال باید مورد بازنگری جدی قرارگیرند.


🔹سه- سازه و انفجار
در خصوص مهندسی انفجار سالهای طولانی است که بشر مطالعات زیادی داشته است ولی درباره «رفتار سازه ها در انفجار» هنوز علامت سوالهای زیادی وجود دارد. هم اکنون در آمریکا شرکتهای بیمه شدیدا به دنبال توسعه مدلهای ریسک انفجار برای سازه های مجاور تاسیسات نفتی هستند. مطالعات همکاران ما در دانشگاه کالیفرنیا مبتنی بر این اصل است که یکی از بزرگترین عوامل جراحت در انفجارها، نه فرو ریختن سازه ها، بلکه شیشه پنجره های ساختمان است. بخش زیادی از افرادی که در مناطقِ اطراف انفجار زندگی می کنند در اثر پرتاب شدن شیشه پنجره، بینایی یا سلامت خود را از دست می دهند.

فعلا زمان نیاز است تا مشخص شود که "چه درصدی" از مجروحین انفجار بندرعباس نیز مشابه لبنان در اثر شکست شیشه بوده است؟

https://www.tgoop.com/solseghalam/2491
👍61👏172👎2👌2
Forwarded from Mohammadreza Eslami
1.ارزیابی اولیه انفجار بندر شهید رجایی در ده فرسته صوتی
👍11🤔2👌2
Forwarded from Mohammadreza Eslami
2. سازه های تحت تاثیر Extreme Events
👍13👌2
Forwarded from Mohammadreza Eslami
3.
👍91👌1
Forwarded from Mohammadreza Eslami
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گزارش الان شبکه ABC News
👍6👌2
Forwarded from Mohammadreza Eslami
4.
مقایسه مهندسی زلزله با مهندسی انفجار
و مسئله «استاندارد/ضوابط سختگیرانه»
👍11
Forwarded from Mohammadreza Eslami
5.
مرور انفجار بندر تگزاس آمریکا ۲ سال بعد از جنگ جهانی دوم
👍102🙏2
Forwarded from Mohammadreza Eslami
6.
چرا ۷۳ سال بعد از اتفاق بندر تگزاس، مشابه این اتفاق در بیروت لبنان هم رخ داد؟
👍82🙏1👌1
2025/08/23 23:35:53
Back to Top
HTML Embed Code: