tgoop.com/smbagherabadi_smb/4120
Last Update:
حسن جان شعر زیبات روح خسته ام رو به سمت قلم برد و با تقلب از نوشته ات دل نوشته ای نوشتم تا بماند به یادگار:
من
در هزارتوی روزهایی ایستادهام
که انتخابهاشان
از پیش نوشته شده بود....
در گزارشهایی
که مثل زخمِ خشکنشده،
هر سال،
باز میشوند....
و در صورتهایی
که آنقدر تلفیق شدند،
تا خطا،
چهرهی حقیقت بگیرد....
و حقیقت،
در ازدحامِ عدد،
گم شود.....
من
مدتیست
برای "آموختن" نفس نمیکشم،
برای "باقی ماندن" نفس میکشم
در هوایی که
سرمایهاش
بیرحمیست...
و افشای اطلاعاتش
بوی خون میدهد....
من
سالهاست با سایهها میجنگم،
سایههایی که
یک لبخندِ کجشان
برای نوشتنِ یک تهمت
کافیست.....
به شرابی فکر میکنم
که گسِی تاک را در دهان نگه داشته
و
آرزو میکنم
در نیمهتاریک یونانِ ذهن ما
کسی پیدا شود
که عقدههای موروثی را
از بند رها کند،
از گذشته ها گذر کند...
کسی که بداند
هر بار که نامت را
در ستون اشتباه مینویسند
یک قدم
نزدیکتر میشوی
به همان سیب،
به همان سقوطِ نخستین....
و من
هنوز
در انتهای این دفترِ فرسوده
چشم به راهِ روزیام
که زحمت و صداقت
در پیوستها گم نشود
و
در یادداشتها دفن نگردد،
روزی که انسان
نه بر اساس سایهها
که به نورِ خودش
شناخته شود....
سید محمد باقرآبادی
۱۳ آذر ۱۴۰۴
BY کانال مباحث تخصصی حسابداری و حسابرسی

Share with your friend now:
tgoop.com/smbagherabadi_smb/4120
