tgoop.com/shoghetagheer99/3174
Last Update:
کد مطلب: ۲ - ۱۴۰۳/۱/۱
⬅️⬅️نوروزخانی با موج دریا➡️➡️
🔰حیدر تورانی🔰
✅ در اواخر اسفند ماه سال ۱۳۴۴ که آخرین روزهای پنج سالگیام را پشت سر میگذاشتم و در حالت تجافی و چشم در افق، منتظر عیدی و لباس نو بودم، سیلی عظیم و بسیار ترسناک در کاظمرود (شهرستان عباسآباد مازندران) که غرشکنان تنههای بزرگ درختان کهنسال جنگل را با خود راهی دریا میکرد همه ذهن و قلبم را در نوردیده بود. در میانه سیل، لحظهای پدرم را در حالیکه خودش را به یکی از تنههای درختی بزرگ و سرازیر شده در امواج سیل خروشان چسبانده بود دیدم. چیزی نمانده بود که به همراه تنه درخت به موج دریا سپرده شود.. در هیاهوی جیغ و فریادم چند نفر از دوستان پدرم را دیدم که طنابی به سمت پدر پرتاب کردند تا او بتواند خود و تنه درخت را به حاشیه رودخانه براند. به محض رسیدن به حیاط منزل، از پدرم درخواست کفش و لباس عید کردم که او آن را به فروش تنه درختی که ظرفیت چندین الوار بزرگ را داشت، منوط کرد. ظاهرا قرار بود آقای خالقی پولدار شهر آن را به ۳۰ تومان بخرد.
❌ فقیری! الهی بمیری! ❌
عیدتان مبارک
نوروزتان پیروز
دلهایتان شاد.
@Shoghetagheer99
BY Shoghetagheer
Share with your friend now:
tgoop.com/shoghetagheer99/3174