tgoop.com/shahyarran/37847
Last Update:
با لباس روحانیت تبلیغ کمونیسم میکردیم!
آیا واقعا برای چپایرانی روحانیت و ج.ا در1357 مانندیک قوطی در بسته بود؟
با لباس روحانیت تبلیغ کمونیسم میکردیم- #کتاب خاطرات اردشیر آوانسیان عضو حزب کمونیست ایران و از اعضای ۵۳ نفر_ ص۲۴۴_از متن:
نمی دانم که چطور شد عده ای شیرازی دوستی نزدیکی با من پیدا کردند این عده عبارت بودند از دکتر حکمت انجوی ها یکی ریش داشت دیگری سبیل على متقى، قریشی و چند نفر دیگر گاه گاهی با این عده برخوردهای دوستانه هم داشتیم یکی از اینها انجوی بود. این شخص كويا بدواً آخوند بوده و کم کم از آخوندی به ما گروید این گروه پیشنهاد کردند که یک محفل علمی برایش دایر شود و من برایشان از فلسفه #مارکسیسم مطالبی بگویم ابتکار این کار با دکتر حکمت استاد #دانشگاه بود این عده هفته ای یک بار در خانه دکتر حکمت در شمیران جمع شده و من هم از علوم اجتماعی ماتریالیسم تاريخي ديالكتيك اکثراً از انقلاب کبیر از کارهای سازمانی حزب و از وضع بین المللی برای آنها صحبت می کردم این جلسات در روزهایی بود که عده ای تعطیل داشتند و معمولاً دکتر حکمت به این عده چلو کباب هم می داد اما انجوی علاقه زیادی به علم مارکسیسم داشت روزی نمی دانم به چه مناسبتی ما فکر کردیم که این انجوی را که تا دیروز آخوند بود به مشهد بفرستیم تا در مساجد وعظ کند. وقتی این را به او گفته بودند در جواب گفته بود من به هیچ وجه حاضر نیستم لباس
آخوندی پوشیده و بروم توی مذهبی ها و در مراکز ارتجاعی کار کنم و برای من بس است حالا من میخواهم روز به روز ترقی نموده و از وضع سابق بیرون بیایم این خبر را به من دادند و من در ملاقلاتم با او این موضوع را مطرح کردم به روزنامه «ایران» ما رفته و در یک اتاقی خلوت کردیم آن روزها ایران ماه به حزب ما سمپاتی داشت به انجوی گفتم بگو ببینم این راست است که شما رفتن به مشهد و کار در آنجا را رد کردید؟ در پاسخ گفت آری دلایل زیادی آورد. بعد از شنیدن حرفهای او پرسیدم آیا یادت هست که تو هم از آنهائی بودی که اصرار داشتی که من بیایم و برای شما فلسفه و مخصوصاً از ماترياليسم ديالكتيك صحبت کنم؟ گفت آری گفتم ماتریالیسم ديالكتيك همین را می طلبد که تو بروی به مشهد با مردم با توده مذهبی تماس بگیری و آنها را به راه راست هدایت کنی و از طرفی هم نفوذ آخوندهای مرتجع را کم کنی معلوم شد که این حرف ها در او اثر زیادی کرد خلاصه عمامه خود را به سر کرد و رفت به مشهد و از قراری که خود رفقا میگفتند این انجوی در مشهد غوغا کرد و شب و روز به مساجد می رفت و تبلیغات میکرد از مذهب گرفته تا سیاست. نتایج تبلیغات او بی مانند بود.البته اسم حزب توده را نمی برد ولی نتیجه تبلیغات او آن بود که به مردم روح مبارزه می آموخت روح استقلال و آزادی تشویق می کرد و از علی و امام حسین صحبت میکرد که آنها زیر بار ستم نرفتند و حالا هم ملت نباید زیر بار ستم امپریالیسم و مرتجعین کشور بروند خلاصه این انجوی مدت مدیدی در مشهد به سر برد و باید گفت که این کار یکی از کارهای خوب ما بود.