tgoop.com/shahidnekahi/80990
Last Update:
#هر_روز_با_شهدا_4745🌷
#قسمت_اول (۲ / ۱)🌷
#اگر_برای_سنگ_میخواندم_میشکافت!🩵
🌷سال۱۳۶۲ در اردوگاه کوهدشت، چند روزی بود که یک روحانی حدود ۱۶_۱۵ ساله بسیار متین، مؤدب، با وقار، سفیدرو، خوش لباس (با عبا و لباده و عمامه سفید) به گردان معرفی شده بود. او در طول روز بنا به میل خودش همانند سایر رزمندهها به امورات آموزش و ورزش رسیدگی میکرد و به هنگام نماز، امامت جماعت گردان را بر عهده داشت. این نوجوان کم سن و سال ضعیف الجثه و خوش سیما، طلبهای بسیار مومن، متقی، اهل مطالعه و پرتلاش بود و....🩵
🌷و مباحث حوزوی را در ساعاتی از روز نزد حجت الاسلام ثمری، مسئول حوزه نمایندگی امام در تیپ سیدالشهدا (ع) ادامه میداد. او مثل سایر رزمندههای هم سن و سال خود، شاداب، با نشاط، بازیگوش، شوخ طبع، صمیمی و دوست داشتنی بود. بعد از عملیات والفجر۴ در دشت شیلر (مریوان) که جادهها باریک بود و بر اثر بارش باران، لغزنده شده و امکان تردد خودرو نبود؛ به وسیله قاطر، غذا و مهمات به نیروها رسانده میشد. حاج آقای روحانی گردان، با لباس بسیجی خاکی و با چکمه و عمامه، یک روز....🩵
🌷یک روز در پشت جبهه مرا به کناری کشید و با خجالت گفت: خیلی دوست دارم سوار یکی از این قاطرها بشوم. گفتم: خُب اشکالی ندارد؛ سوار شو. گفت: از نظر شما اشکالی ندارد من که یک روحانی هستم، سوار قاطر بشوم؟! گفتم: نه، مثل سایر رزمندهها برای انتقال غذا و مهمات شما هم به همراه حاج آقا بهشتی مسئول تدارکات؛ سوار یکی از این قاطرها بشو. گفت: آخر قدّم نمیرسد که سوار شوم. یک کم هم میترسم؛ باید مواظبم باشید و کمکم کنید. من....🩵
#ادامه_در_شماره_بعدی....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💙اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج💙
💙 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
💙 @shahidnekahi
BY 🌹شهیدمحمدنکاحی🌹
Share with your friend now:
tgoop.com/shahidnekahi/80990